Abdol Ghader Balouch – عبدالقادر بلوچ

Official blog of Abdol Ghader Balouch

Archive for July, 2010

رنگ آشنایت پیدا نیست

Posted by balouch On July - 23 - 2010


به یاد شاملو


همه*
لرزش دست و دلم
از آن بود
که عشق
پناهی گردد
پروازی نه
گریزگاهی گردد

آی عشق آی عشق
چهره ی آبیت پیدا نیست

و خنکای مرهمی
بر شعله ی زخمی
نه شور شعله
بر سرمای درون

آی عشق آی عشق
چهره ی سرخت پیدا نیست

غبار تیره ی تسکینی
بر حضور وَهن
و دنجِ رهایی
بر گریز حضور
سیاهی
بر آرامش آبی
و سبزه ی برگچه
بر ارغوان

آی عشق آی عشق
رنگ آشنایت
پیدا نیست


*ممنون از گواهرام


امنیت با رذالت برقرار نمی‏شود

Posted by balouch On July - 23 - 2010


وقتی سردار رادان صاحب عکسی که ملاحظه می‏فرمایید مامور ایجاد امنیت در بلوچستان شد فهمیدم که فاتحه‏ی امنیت بلوچستان را خواهد خواند. حضرت رهبر چون ولی فقیه جامع‏الشرایط است، هفت خط هم هست. هر وقت برای ایجاد امنیت در مناطق نا امن مامور می‏فرستد دو گروه می‏فرستد. یک گروه آخوند و یک دسته نظامی. آخوندها با لبخند و حرف مفت و شعار، مساجد منطقه را اشغال می کنند، میهمان می‏شوند و کنگر می‏خورند و لنگر می‏اندازند و روحانیون منطقه را شرمنده‏ی خنده رویی خود کرده در معذوریت اخلاقی میهمان نوازی قرار می‏دهند. نظامیان هم چون رادانِ نادان، راه می‏بندند و گذر قرمز تعیین می کنند و می کشند و دستگیر می کنند و خانه‏ی صاحبخانه را روی سرشان خراب می‏کنند. در حالی که روحانیون میهمان و میزبان غرق خواندن خر برفت و خربرفت و خر برفت هستند و شعار امنیت و برادری و برابری سر می‏دهند، نظامیان شهر به شهر می‏روند و زهر چشم می‏گیرند. حالا نوبت رسیده به خاش و مردم مثال زدنی اش از لحاظ آرامش. ریخته‏اند به جان مردم. سر گذر می‏گیرند و بهانه. پیرتر‏ها را می‏زنند. جوانترها را می‏برند و فرزترها را به گلوله می‏بندند. نوبت سراوان و ایرانشهر و کنارک و چابهار هم می‏رسد. فکر می‏کنند بعد هر انفجار اگر این بلا را سر مردم بیاورند آنها را از جند‏الله متنفر می‏کنند. نمی‏دانند با این سیاستهای غلط چنان جوانان هجوم برده‏اند به جند‏الله که بعید نیست عنقریب شعبه‏ی دوم بزند یا تابلو یزند که: تا اطلاع ثانی از پذیرفتن داوطلب انتحاری معذوریم


*عکس را از یکی از لینک های بالاترین یافتم


دزدانی که دست سارق می‏بُرند

Posted by balouch On July - 22 - 2010

دست پنج نفر را در همدان به جرم سرقت بریده‏اند. شیخ، دست تنگی‏اشان را ندید و دستشان را برید. مانده‏ام، بی دست، با تنگدستی چه می‏کنند.

شخصی که حداکثر می‏توانست موتوری گازی دست و پا کند، یا بر دو چرخه‏اش موتوری نصب کند تا از جانکندن رکاب زدن رهایی یابد و از این منزل به آن منزل برود و برای دو تومان امام حسین را بکشد و جنازه‏اش را اینور و آنور بکشد، نشسته است در کاخ دادگستری و شده است قاضی. البته که حکم می کند دست ببرند. اگر این پنج تن سارق هم بوده‏اند چه بد سرانجام بوده‏اند که در نظام دزدان دستشان را بریده‏اند.


دزدانی که دست سارق می‏بُرند

Posted by balouch On July - 22 - 2010

دست پنج نفر را در همدان به جرم سرقت بریده‏اند. شیخ، دست تنگی‏اشان را ندید و دستشان را برید. مانده‏ام، بی دست، با تنگدستی چه می‏کنند.

شخصی که حداکثر می‏توانست موتوری گازی دست و پا کند، یا بر دو چرخه‏اش موتوری نصب کند تا از جانکندن رکاب زدن رهایی یابد و از این منزل به آن منزل برود و برای دو تومان امام حسین را بکشد و جنازه‏اش را اینور و آنور بکشد، نشسته است در کاخ دادگستری و شده است قاضی. البته که حکم می کند دست ببرند. اگر این پنج تن سارق هم بوده‏اند چه بد سرانجام بوده‏اند که در نظام دزدان دستشان را بریده‏اند.


کبوتر دیدنی باغ ها

Posted by balouch On July - 22 - 2010

نام آهنگ: کبوتر دیدنی باغ ها

خواننده: زنده یاد فیض محمد

ترجمه این آهنگ تقدیم به منصور اصانلو که کسی چیزی به او تقدیم نمی کند.

کبوتر دیدنی باغ ها

کبوتر دیدنی باغ ها

جانا!

طوطی شیرین سخن سحرگاهان

طوطی شیرین سخن سحرگاهان

از بین ببر حسرت ام را

از بین ببر حسرتم را

بیا دمی بنشین…

؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

سخت است جدایی دوستان،

بی خوابی نیمه شبان.

خواب که رفته از چشمان من

چرا نمی آیی جانا؟

چرا نمی آیی جانا؟

چرا جانا؟

پرم از نیاز ودر حسرت توام

سنجاق(؟) زلفان تو ام

ابروی هر دو چشمان تو ام

جانا ابروی هر دو چشمان تو ام

جاناقربان آن دو چشمان توام

دستان نرم و نازک تو

دستان نرم و نازک تو

پای بند و پاهای تو ام

جانا

چرا نمی آیی؟

*******************

لیرکس بلوچی این آهنگ را در این وبلاگ ببینید.

* علیرغم دقت و تلاشم باز هم ترجمه صد درصد منطبق با اصل شعر نیست.ممنون دوستان صاحب نظر می‏شوم که نظر بگذارند.


مهرگلی مسقطی

Posted by balouch On July - 22 - 2010

!بعد از یکسال تلاش ناموفق در اوج ناامیدی متوجه شدم آب در کوزه هست و بنده دنبال لیوان می گردم

علاقه زیادی داشتم که آهنگ های ماندگار زبان بلوچی را به خوانندگان وبلاگ تقدیم کنم اما مشکل اینجا بود که من زبان بلوچی را با گویش سرحدی بلدم و اکثر هنرمندان ما با گویشهای مکرانی سروده و خوانده اند. خود من معنای کلی را درک می کنم اما وقتی پای ترجمه به میان بیاید ظرافت های شعری احتیاج به تسلط دارد که در من غایب بود. به هر کس رو آوردم یا همین مشکل را داشت یا گرفتاریها نمی گذاشت. بالاخره جناب گواهرام که سایت یورو بلوچی را دارد آستین همت بالا زد و وبلاگی به همین منظور راه انداخت. ایشان در تکمیل لیرکس بلوچی و من در ترجمه فارسی خواهم کوشید.
اعتراف می کنم که علیرغم دقت و تلاشم باز هم ترجمه صد درصد منطبق با اصل شعر نیست و گاهی مجبور شده ام معنی را حدس بزنم. ممنون دوستان می شوم که در قسمت نظرات، نظر اصلاحی بگذارند.

آهنگ مهرگلی مسقطی* یکی دیگر از آهنگ های زیبای زنده یاد فیض محمد است. ترجمه تقدیم به نویسنده خوب خانم مرضیه ستوده:

جانا من گرفتار رخ زیبای توام

مهرگلی مسقطی! محبت های تو گم اند

خریدار وسوسه‏ی دوستی توام

مهرگلی مسقطی! محبت‏های تو گم‏اند

در دل شب بیدارم و می‏نگرم

مهرگلی مسقطی! محبت‏های تو گم‏اند

نیستم آرام که دل بگیرد قرار

مهرگلی مسقطی! محبت‏های تو گم‏اند

کسی نیست آگاه از این راز دل

مهرگلی مسقطی! محبت‏های تو گم‏اند

مهرگلی! بیشتر مرا کشته ناز تو

مهرگلی مسقطی! محبت‏های تو گم‏اند

جانا من گرفتار رخ زیبای تو‏ام

مهرگلی مسقطی! محبت‏های تو گم‏اند

***********

· * استان مسقط شامل شش شهرستان می‌باشد که خود مسقط پایتخت عمان یکی از آنهاست. قوم بلوچ یکی از اقوام مطرح در این کشور است




کبوتر دیدنی باغ ها

Posted by balouch On July - 21 - 2010

نام آهنگ: کبوتر دیدنی باغ ها

خواننده: زنده یاد فیض محمد

ترجمه این آهنگ تقدیم به منصور اصانلو که کسی چیزی به او تقدیم نمی کند.

کبوتر دیدنی باغ ها

کبوتر دیدنی باغ ها

جانا!

طوطی شیرین سخن سحرگاهان

طوطی شیرین سخن سحرگاهان

از بین ببر حسرت ام را

از بین ببر حسرتم را

بیا دمی بنشین…

؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

سخت است جدایی دوستان،

بی خوابی نیمه شبان.

خواب که رفته از چشمان من

چرا نمی آیی جانا؟

چرا نمی آیی جانا؟

چرا جانا؟

پرم از نیاز ودر حسرت توام

سنجاق(؟) زلفان تو ام

ابروی هر دو چشمان تو ام

جانا ابروی هر دو چشمان تو ام

جاناقربان آن دو چشمان توام

دستان نرم و نازک تو

دستان نرم و نازک تو

پای بند و پاهای تو ام

جانا

چرا نمی آیی؟

*******************

لیرکس بلوچی این آهنگ را در این وبلاگ ببینید.

* علیرغم دقت و تلاشم باز هم ترجمه صد درصد منطبق با اصل شعر نیست.ممنون دوستان صاحب نظر می‏شوم که نظر بگذارند.


مهرگلی مسقطی

Posted by balouch On July - 21 - 2010

!بعد از یکسال تلاش ناموفق در اوج ناامیدی متوجه شدم آب در کوزه هست و بنده دنبال لیوان می گردم

علاقه زیادی داشتم که آهنگ های ماندگار زبان بلوچی را به خوانندگان وبلاگ تقدیم کنم اما مشکل اینجا بود که من زبان بلوچی را با گویش سرحدی بلدم و اکثر هنرمندان ما با گویشهای مکرانی سروده و خوانده اند. خود من معنای کلی را درک می کنم اما وقتی پای ترجمه به میان بیاید ظرافت های شعری احتیاج به تسلط دارد که در من غایب بود. به هر کس رو آوردم یا همین مشکل را داشت یا گرفتاریها نمی گذاشت. بالاخره جناب گواهرام که سایت یورو بلوچی را دارد آستین همت بالا زد و وبلاگی به همین منظور راه انداخت. ایشان در تکمیل لیرکس بلوچی و من در ترجمه فارسی خواهم کوشید.
اعتراف می کنم که علیرغم دقت و تلاشم باز هم ترجمه صد درصد منطبق با اصل شعر نیست و گاهی مجبور شده ام معنی را حدس بزنم. ممنون دوستان می شوم که در قسمت نظرات، نظر اصلاحی بگذارند.

آهنگ مهرگلی مسقطی* یکی دیگر از آهنگ های زیبای زنده یاد فیض محمد است. ترجمه تقدیم به نویسنده خوب خانم مرضیه ستوده:

جانا من گرفتار رخ زیبای توام

مهرگلی مسقطی! محبت های تو گم اند

خریدار وسوسه‏ی دوستی توام

مهرگلی مسقطی! محبت‏های تو گم‏اند

در دل شب بیدارم و می‏نگرم

مهرگلی مسقطی! محبت‏های تو گم‏اند

نیستم آرام که دل بگیرد قرار

مهرگلی مسقطی! محبت‏های تو گم‏اند

کسی نیست آگاه از این راز دل

مهرگلی مسقطی! محبت‏های تو گم‏اند

مهرگلی! بیشتر مرا کشته ناز تو

مهرگلی مسقطی! محبت‏های تو گم‏اند

جانا من گرفتار رخ زیبای تو‏ام

مهرگلی مسقطی! محبت‏های تو گم‏اند

***********

· * استان مسقط شامل شش شهرستان می‌باشد که خود مسقط پایتخت عمان یکی از آنهاست. قوم بلوچ یکی از اقوام مطرح در این کشور است





خبرگزاری هرانا – وضعيت جسماني رزيتا واثقي شهروند بهایی محبوس در زندان وکیل آباد مشهد، در آخرين ملاقات با خانواده اش بسيار وخيم گزارش شده است.

بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، وی بيش از 125 روز است كه در حبس انفرادي است و طي اين مدت بسيار ضعيف و لاغر شده بطوريكه اين ضعف موجب فشار خون پائين و درد شديد در كف پا ها و دستهايش شده است.

اين درد موجب آن شده كه حركت دادن دست ها و پاها به سختی و با درد شديدی همراه باشد.

اين شرايط در حاليست كه مسئولين اداره اطلاعات مشهد تنها پاسخی كه در مورد شرايط نامطلوب نامبرده به خانواده اش داده اند اين است كه رزيتا واثقی حاضر به همكاری نيست و تا زماني كه با ايشان همكاری نكند شرايطش تغييری نخواهد كرد.

رزیتا واثقی در تاريخ 24 فروردين 89 (يك ماه پس از بازداشت) 12 روز به قرنطينه زندان وكيل آباد مشهد برده و سپس بدون حكم قضايی نامبرده بار ديگر به بازداشتگاه انفرادی اداره اطلاعات مشهد منتقل می شود كه ظاهرا اين اقدام بدين دليل بوده تا ضمن اعلام ورودی نامبرده به زندان وكيل آباد بتوانند وی را بدون حكم قضايی در بازداشتگاه اداره اطلاعات نگه دارند.

نكته قابل توجه ديگر آن است كه درتاريخ 6 تيرماه 89 از خانواده واثقی برای آزادی فرزندشان وثيقه ی 50 ميليون تومانی گرفته شده ولی تاكنون نه تنها هيچ اقدامی در اين مورد نشده بلكه پاسخ روشن و قانع كننده ای هم مسئولين پرونده به ايشان نمی دهند


ای صاحبِ حُسنِ زیبا

Posted by balouch On July - 21 - 2010

تقدیم به خسرو باقرپور گرامی

نازِ حُسنِ والا یا صاحب صورت ناز اسم یکی از ترانه های بسیار معروف زنده یاد فیض محمد، هنرمند بزرگ بلوچستان است. او که در ایام جوانی برای کار به پاکستان رفت بعدها به ایران برگشت اما به شهرتی جهانی دست یافت.

بعد از او خوانندگان زیادی خواستند از او تقلید کنند اما هرگز به پای او نرسیدند. این هنرمند بزرگ در سال هزار و سیصد و شصت و یک برای معالجه به پاکستان رفت اما معالجات بی نتیجه ماند و او ماندگار قبرستان آنجا شد. اجرای زنده او از آهنگ ناز حسن والا که در سال هزار و نهصد هفتاد و دو میلادی در تلویزیون کوئته پاکستان ضبط شده از کیفیت خوبی برخوردار نیست اما به خوبی نشان می دهد که او در اجراهای خود چه شوری داشت و چه هیجانی بر می انگیخت. ترجمه این آهنگ را برای سپاس از دوست بزرگوارم جناب خسرو باقرپور شاعر و نویسنده خوبمان انجام دادم تا تشکری باشد از غزل زیبای بلوچستان که به من مرحمت فرموده است.

ای دلبر ناز

ای صاحب حُسن!

دلم را برده ، یاقوت

من که فقیر حُسن توام

کشکول به دست می گیرم

ای صاحب حُسن!

دلم را برده،

یاقوت

کی می بینم پری را، پری را کی می بینم؟

کی می بینم پری را، پری را کی می بینم؟

کی می بینم؟

کی می بینم پری را؟

قربانت

دلبر

زیبا

زیبا

زیبا

زیبا

هر چه لایق تو

ای صاحب حُسن!

دلم را برده!

یاقوت!

اللی ی ی ی ی ی ی ی ی ی
مثل گدای کوری سائلم
مثلِ کور گدایی
مثل کور گدایی سائلم اما نمی یابم دلبر را

مثل کور گدایی سائلم اما مهرگلی را، زیبا را، بی بی را نمی یابم

دلبر را نمی یابم. نمی یابم

ای صاحب حُسن!

دلم را برده!

یاقوت!

ای صاحب حُسن!

دلم را برده!



خبرگزاری هرانا – وضعيت جسماني رزيتا واثقي شهروند بهایی محبوس در زندان وکیل آباد مشهد، در آخرين ملاقات با خانواده اش بسيار وخيم گزارش شده است.

بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، وی بيش از 125 روز است كه در حبس انفرادي است و طي اين مدت بسيار ضعيف و لاغر شده بطوريكه اين ضعف موجب فشار خون پائين و درد شديد در كف پا ها و دستهايش شده است.

اين درد موجب آن شده كه حركت دادن دست ها و پاها به سختی و با درد شديدی همراه باشد.

اين شرايط در حاليست كه مسئولين اداره اطلاعات مشهد تنها پاسخی كه در مورد شرايط نامطلوب نامبرده به خانواده اش داده اند اين است كه رزيتا واثقی حاضر به همكاری نيست و تا زماني كه با ايشان همكاری نكند شرايطش تغييری نخواهد كرد.

رزیتا واثقی در تاريخ 24 فروردين 89 (يك ماه پس از بازداشت) 12 روز به قرنطينه زندان وكيل آباد مشهد برده و سپس بدون حكم قضايی نامبرده بار ديگر به بازداشتگاه انفرادی اداره اطلاعات مشهد منتقل می شود كه ظاهرا اين اقدام بدين دليل بوده تا ضمن اعلام ورودی نامبرده به زندان وكيل آباد بتوانند وی را بدون حكم قضايی در بازداشتگاه اداره اطلاعات نگه دارند.

نكته قابل توجه ديگر آن است كه درتاريخ 6 تيرماه 89 از خانواده واثقی برای آزادی فرزندشان وثيقه ی 50 ميليون تومانی گرفته شده ولی تاكنون نه تنها هيچ اقدامی در اين مورد نشده بلكه پاسخ روشن و قانع كننده ای هم مسئولين پرونده به ايشان نمی دهند


ای صاحبِ حُسنِ زیبا

Posted by balouch On July - 21 - 2010

تقدیم به خسرو باقرپور گرامی

نازِ حُسنِ والا یا صاحب صورت ناز اسم یکی از ترانه های بسیار معروف زنده یاد فیض محمد، هنرمند بزرگ بلوچستان است. او که در ایام جوانی برای کار به پاکستان رفت بعدها به ایران برگشت اما به شهرتی جهانی دست یافت.

بعد از او خوانندگان زیادی خواستند از او تقلید کنند اما هرگز به پای او نرسیدند. این هنرمند بزرگ در سال هزار و سیصد و شصت و یک برای معالجه به پاکستان رفت اما معالجات بی نتیجه ماند و او ماندگار قبرستان آنجا شد. اجرای زنده او از آهنگ ناز حسن والا که در سال هزار و نهصد هفتاد و دو میلادی در تلویزیون کوئته پاکستان ضبط شده از کیفیت خوبی برخوردار نیست اما به خوبی نشان می دهد که او در اجراهای خود چه شوری داشت و چه هیجانی بر می انگیخت. ترجمه این آهنگ را برای سپاس از دوست بزرگوارم جناب خسرو باقرپور شاعر و نویسنده خوبمان انجام دادم تا تشکری باشد از غزل زیبای بلوچستان که به من مرحمت فرموده است.

ای دلبر ناز

ای صاحب حُسن!

دلم را برده ، یاقوت

من که فقیر حُسن توام

کشکول به دست می گیرم

ای صاحب حُسن!

دلم را برده،

یاقوت

کی می بینم پری را، پری را کی می بینم؟

کی می بینم پری را، پری را کی می بینم؟

کی می بینم؟

کی می بینم پری را؟

قربانت

دلبر

زیبا

زیبا

زیبا

زیبا

هر چه لایق تو

ای صاحب حُسن!

دلم را برده!

یاقوت!

اللی ی ی ی ی ی ی ی ی ی
مثل گدای کوری سائلم
مثلِ کور گدایی
مثل کور گدایی سائلم اما نمی یابم دلبر را

مثل کور گدایی سائلم اما مهرگلی را، زیبا را، بی بی را نمی یابم

دلبر را نمی یابم. نمی یابم

ای صاحب حُسن!

دلم را برده!

یاقوت!

ای صاحب حُسن!

دلم را برده!




VIDEO

************ *********** ************* ************ *********** ************* ************ *********** ************* ************ *********** ************* ************ *********** ************* ************ *********** ************* ************ *********** ************* ************ *********** ************* ************ *********** ************* ************ *********** ************* ************ *********** ************* ************ *********** ************* ************ *********** *************

TAG CLOUD

Activate the Wp-cumulus plugin to see the flash tag clouds!

There is something about me..

    Activate the Flickrss plugin to see the image thumbnails!