بر بلندیِ خاطرهای نفس میکشم
اندوهت ایستاده پایین
باغهایی که در من سر به فلک کشیده بودند
خشکیدهاند
دو چشم و گونههایام
خیس
بر بلندیِ خاطرهای نفس میکشم
اندوهت ایستاده پایین
باغهایی که در من سر به فلک کشیده بودند
خشکیدهاند
دو چشم و گونههایام
خیس
در ششم مرداد ماه سال هزار و سیصد شصت و هفت، آیت الله روح الله خمینی فتوای قتل هزاران زندانی سیاسی را صادر کرد.
او مردی خشن، بیسواد و عقب افتاده بود.
آنانی که میدانند و این را اعتراف نمیکنند خیانت میکنند و آنانی که نمیدانند و تحقیق نمیکنند جنایت میکنند.
ترجمه گزارش جفری رابرتسون در اینباره را اینجا بخوانید. با تشکر از بنیاد برومند به خاطر کار پر ارزششان.
بر بلندیِ خاطرهای نفس میکشم
اندوهت ایستاده پایین
باغهایی که در من سر به فلک کشیده بودند
خشکیدهاند
دو چشم و گونههایام
خیس
در ششم مرداد ماه سال هزار و سیصد شصت و هفت، آیت الله روح الله خمینی فتوای قتل هزاران زندانی سیاسی را صادر کرد.
او مردی خشن، بیسواد و عقب افتاده بود.
آنانی که میدانند و این را اعتراف نمیکنند خیانت میکنند و آنانی که نمیدانند و تحقیق نمیکنند جنایت میکنند.
ترجمه گزارش جفری رابرتسون در اینباره را اینجا بخوانید. با تشکر از بنیاد برومند به خاطر کار پر ارزششان.
پاسپورت مولوی عبدالحمید امام جمعه زاهدان در بازگشت از سفر ترکیه توقیف شد. گرچه به نظر میرسد این امر به این خاطر صورت گرفته که او نتواند در کنفرانس اسلامی عربستان شرکت کند اما مسئله مهمتر از این است.
گروه حجتیه که باند سیاه قدرت را در استان سیستان و بلوچستان حمایت و تغذیه میکند از مدتها قبل عزم جزم کرده که مسجد مکی و مدارس دینی بلوچستان را به اشغال خود در آورد. این گروه که در استان ما مهره مینشاند و بر میدارد. با ظهور نیروهای خود جوش مقاومت دچار سر درگمی شده است. قبلاً که این گروه در نظام و نظام در این گروه نفس و شاخ و شانه میکشید سیاست، سیاست مشت آهنین بود و مهر زدن و اعدام کردن. حالا که گروه حجتیه قصد ظهور کرده است، اصرار دارد شمشیر را از رو ببندد.
مدتها است که شعبهی کیهان شریعتمداری در استان ما قسمتهای یک طرح شوم را قلمی میکند. در این طرح گروه حجتیه که حالا تلاش دارد کودتای سرتاسری خود را به نتیجه برساند قصد دارد خودش بلوچ تعیین کند. چهره ها را خراب کند و خودش چهره بسازد. بلوچ را در مقابل بلوچ علم کند. بلوچ خودی و غیر خودی بسازد. پستها و مقام ها را از باندسیاه سیستانی که مهرههایی سوخته شدهاند بستاند و به بلوچهای مهره شده بدهد. اما مشکل آنجاست که یا نمییابند بلوچ خودفروشی و یا اگر پیدا میکنند قبل از آنکه طرف جیرهاش را بخورد گروهی رشتهی عمرش را میبرند. این آبی که نیروهای ریز درشت مکتبی در هاون هم، در استان ما میکوبند مثل تمام طرحهای بیهودهی آنها در سطح کشور، راه به جایی نمیبرد.
طرح ترور مولوی عبدالحمید و اساتید مدارس علمیه استان همیشه روی میز بوده است. اما علیرغم دیوانگی سردمداران نظام آنها میدانند که اگر کوچکترین اشتباهی در طرح نابودی رهبر تسنن استان بکنند آتشی در استان روشن خواهد شد که تا از کشته پشته درست نشود به کنترل در نخواهد آمد .
ترس من از این است که نظام این را میداند و عمداً در روشن کردن چنین آتشی اصرار دارد.
ما جمعی از وبلاگ نویسان ایرانی خواهان آزادی فوری حسین رونقی ملکی هستیم و دولت جمهوری اسلامی ایران را مسئول مستقیم جان او میدانیم. ما از همه فعالین حقوق بشر درخواست میکنیم که با سازمانهای بین المللی و مقامات محلی خود تماس گرفته و از آنها بخواهند که به دولت ایران مسئولیت آنها در قبال جان زندانیان را گوشزد کنند. زندانهای ایران تبدیل به قتلگاه زندانیان شده است و باید سازمان ملل و سازمانهای حقوق بشر هر چه سریعتر با ارسال هیئت های بازرسی به نجات جان زندانیان بی پناه بشتابند.
جمعی از وبلاگ نویسان ایرانی
رونوشت
دبیرکل سازمان ملل عالیجناب بان کی مون
خانم ناوی پیلای رییس کمیسیون حقوق بشر
گزارشگران بدون مرز
صلیب سرخ بین المللی
عفو بین الملل
پاسپورت مولوی عبدالحمید امام جمعه زاهدان در بازگشت از سفر ترکیه توقیف شد. گرچه به نظر میرسد این امر به این خاطر صورت گرفته که او نتواند در کنفرانس اسلامی عربستان شرکت کند اما مسئله مهمتر از این است.
گروه حجتیه که باند سیاه قدرت را در استان سیستان و بلوچستان حمایت و تغذیه میکند از مدتها قبل عزم جزم کرده که مسجد مکی و مدارس دینی بلوچستان را به اشغال خود در آورد. این گروه که در استان ما مهره مینشاند و بر میدارد. با ظهور نیروهای خود جوش مقاومت دچار سر درگمی شده است. قبلاً که این گروه در نظام و نظام در این گروه نفس و شاخ و شانه میکشید سیاست، سیاست مشت آهنین بود و مهر زدن و اعدام کردن. حالا که گروه حجتیه قصد ظهور کرده است، اصرار دارد شمشیر را از رو ببندد.
مدتها است که شعبهی کیهان شریعتمداری در استان ما قسمتهای یک طرح شوم را قلمی میکند. در این طرح گروه حجتیه که حالا تلاش دارد کودتای سرتاسری خود را به نتیجه برساند قصد دارد خودش بلوچ تعیین کند. چهره ها را خراب کند و خودش چهره بسازد. بلوچ را در مقابل بلوچ علم کند. بلوچ خودی و غیر خودی بسازد. پستها و مقام ها را از باندسیاه سیستانی که مهرههایی سوخته شدهاند بستاند و به بلوچهای مهره شده بدهد. اما مشکل آنجاست که یا نمییابند بلوچ خودفروشی و یا اگر پیدا میکنند قبل از آنکه طرف جیرهاش را بخورد گروهی رشتهی عمرش را میبرند. این آبی که نیروهای ریز درشت مکتبی در هاون هم، در استان ما میکوبند مثل تمام طرحهای بیهودهی آنها در سطح کشور، راه به جایی نمیبرد.
طرح ترور مولوی عبدالحمید و اساتید مدارس علمیه استان همیشه روی میز بوده است. اما علیرغم دیوانگی سردمداران نظام آنها میدانند که اگر کوچکترین اشتباهی در طرح نابودی رهبر تسنن استان بکنند آتشی در استان روشن خواهد شد که تا از کشته پشته درست نشود به کنترل در نخواهد آمد .
ترس من از این است که نظام این را میداند و عمداً در روشن کردن چنین آتشی اصرار دارد.
ما جمعی از وبلاگ نویسان ایرانی خواهان آزادی فوری حسین رونقی ملکی هستیم و دولت جمهوری اسلامی ایران را مسئول مستقیم جان او میدانیم. ما از همه فعالین حقوق بشر درخواست میکنیم که با سازمانهای بین المللی و مقامات محلی خود تماس گرفته و از آنها بخواهند که به دولت ایران مسئولیت آنها در قبال جان زندانیان را گوشزد کنند. زندانهای ایران تبدیل به قتلگاه زندانیان شده است و باید سازمان ملل و سازمانهای حقوق بشر هر چه سریعتر با ارسال هیئت های بازرسی به نجات جان زندانیان بی پناه بشتابند.
جمعی از وبلاگ نویسان ایرانی
رونوشت
دبیرکل سازمان ملل عالیجناب بان کی مون
خانم ناوی پیلای رییس کمیسیون حقوق بشر
گزارشگران بدون مرز
صلیب سرخ بین المللی
عفو بین الملل
تلاش من که در خیابانهای کوکیتلام استان برتیش کلمبیا شیش روز هفته را تا دیر وقت شب کار میکنم برای یافتن اطلاعاتی راجع به خانواده او بی نتیجه میماند و غول جادو، گوگل دست خالی بر میگردد. نتیجه با کم و زیاد کردن دالها و نامهای این هنرمند یکی است. اطلاعات من این است که والدین او هم از قصرقند ایران جزو خانوادههای بلوچی هستند که در یکی از خشکسالی های بلوچستان برای زندگی بهتر! به پاکستان مهاجرت کردند. این هم در تهِ ذهنم هست که زنده یاد جادُدک در قصرقند به دنیا آمد. اما میدانم که در قبرستان لیاری کراچی آرمیده است.
جاددک در کوچههای محله فقیر نشین لیاری کراچی گاریِ دستی داشت و باربری میکرد. بعدها توانست به صورت دوره گردی موز فروشی کند. اما وقتی هنر مطرح میشد او نوازنده و شاعری بود که همه را متحیر میکرد. اشعار او مورد ایراد شعرای بلوچ آن زمان بود و آنها را ساده و کوچه بازاری میپنداشتند اما خود او مال کوچه و بازار بود.
جادُدک که به بلوچی به معنای دوقلو است علاوه بر بلوچی، در خواندن قوالی و آهنگهای اردو هم شهرت داشت. من شخصاً آهنگ های او را از رادیو بلوچی زاهدان میشنیدم. از این هنرمند زجر کشیده آهنگِ «تو مرا رها کردی» را تقدیمتان می کنم.
خالی از لطف نیست که بدانید این هنرمند در آغاز کار قصد میکند که با اسم هنری محمد جادو شروع کند اما در همان محافل اولیه شخصی با نفوذ مخالفت میورزد و آنرا توهین به مقدسات قلمداد میکند و اسم او را به سلیقه خود به محمد جاددک تغییر میدهد. او با متانت میپذیرد و با همان لحن آرام خود میگوید: اسم من رسول بخش است، پدر از فرط دوستی مرا جاددو صدا میزد به همین خاطر قصد داشتم آن اسم را انتخاب کنم…
از دوستان عزیز بلوچ که اطلاعات بیشتر و عکسهایی از این هنرمند فقید دارند خواهش میکنم این نوشته را تکمیل بفرمایند.
ترجمه شعر باز هم صد در صد نیست و ممنون نظر دوستان صاحبنظر خواهم شد. ترجمه این آهنگ را در سالگرد یعقوب مهرنهاد به برادر کوچک در بندش ابراهیم مهرنهاد تقدیم میکنم.
*در بلوچی حرف دال که بالای آن ط هست با چسبیدن زبان به سقف دهان تلفظ میشود. من به جای آن دو دال پشت سر هم گذاشتهام.
نظرات تکمیلی از طرف خوانندگان:
– ناشناس: اسم جاڑوک در واقع با ر نوشته می شود و ط بالای ر
– برای اطلاعات و آهنگ های بیشتر از این خواننده و سایر خوانندگان بلوچ به این سایت خوب سر بزنید
تلاش من که در خیابانهای کوکیتلام استان برتیش کلمبیا شیش روز هفته را تا دیر وقت شب کار میکنم برای یافتن اطلاعاتی راجع به خانواده او بی نتیجه میماند و غول جادو، گوگل دست خالی بر میگردد. نتیجه با کم و زیاد کردن دالها و نامهای این هنرمند یکی است. اطلاعات من این است که والدین او هم از قصرقند ایران جزو خانوادههای بلوچی هستند که در یکی از خشکسالی های بلوچستان برای زندگی بهتر! به پاکستان مهاجرت کردند. این هم در تهِ ذهنم هست که زنده یاد جادُدک در قصرقند به دنیا آمد. اما میدانم که در قبرستان لیاری کراچی آرمیده است.
جاددک در کوچههای محله فقیر نشین لیاری کراچی گاریِ دستی داشت و باربری میکرد. بعدها توانست به صورت دوره گردی موز فروشی کند. اما وقتی هنر مطرح میشد او نوازنده و شاعری بود که همه را متحیر میکرد. اشعار او مورد ایراد شعرای بلوچ آن زمان بود و آنها را ساده و کوچه بازاری میپنداشتند اما خود او مال کوچه و بازار بود.
جادُدک که به بلوچی به معنای دوقلو است علاوه بر بلوچی، در خواندن قوالی و آهنگهای اردو هم شهرت داشت. من شخصاً آهنگ های او را از رادیو بلوچی زاهدان میشنیدم. از این هنرمند زجر کشیده آهنگِ «تو مرا رها کردی» را تقدیمتان می کنم.
خالی از لطف نیست که بدانید این هنرمند در آغاز کار قصد میکند که با اسم هنری محمد جادو شروع کند اما در همان محافل اولیه شخصی با نفوذ مخالفت میورزد و آنرا توهین به مقدسات قلمداد میکند و اسم او را به سلیقه خود به محمد جاددک تغییر میدهد. او با متانت میپذیرد و با همان لحن آرام خود میگوید: اسم من رسول بخش است، پدر از فرط دوستی مرا جاددو صدا میزد به همین خاطر قصد داشتم آن اسم را انتخاب کنم…
از دوستان عزیز بلوچ که اطلاعات بیشتر و عکسهایی از این هنرمند فقید دارند خواهش میکنم این نوشته را تکمیل بفرمایند.
ترجمه شعر باز هم صد در صد نیست و ممنون نظر دوستان صاحبنظر خواهم شد. ترجمه این آهنگ را در سالگرد یعقوب مهرنهاد به برادر کوچک در بندش ابراهیم مهرنهاد تقدیم میکنم.
*در بلوچی حرف دال که بالای آن ط هست با چسبیدن زبان به سقف دهان تلفظ میشود. من به جای آن دو دال پشت سر هم گذاشتهام.
نظرات تکمیلی از طرف خوانندگان:
– ناشناس: اسم جاڑوک در واقع با ر نوشته می شود و ط بالای ر
– برای اطلاعات و آهنگ های بیشتر از این خواننده و سایر خوانندگان بلوچ به این سایت خوب سر بزنید
محمد مصطفایی وکیل مملکت است. طبق قوانین عقب افتاده همین نظامِ پر مدعا از بخت برگشتگانی که بناست خوراک ضحاک بشوند دفاع میکرد. نظام آسمانی. نظام ولایی، نظام عدل گستر! همسر و برادرخانم او را گروگان گرفته است. برای زیر فشار گذاشتن و خورد(خرد)* کردن او. بفرمایید کیک مجانی میلاد نوش جان بفرمایید. اینجا جمهوری اسلامی است. کرامت و حرمتی دارد انسان! داستانهایش خواهد ماند در تاریخ. چه حرمتی افزود این نظام به عبا و عمامه و دستار!
طرفداران حرمت انسان! انسانهای آزاده! از وکلای شجاع به هر نحو که میدانید دفاع کنید و نگذارید پیش غذای رهبر بشوند. قسمتی از گزارش رادیو فرانسه را بشنوید
* ممنون جناب بزدل میرزای گرامی
بفرمایید! کیک امام زمان هم به بازار آمد! وقتی قهوهی ملت را میخورند باید هم برای آقا کیک بپزند.
این کیک پزی را در بلوچستان آزمایش کردند. نتیجه داد. بعد برایمان آشی پختند که یکوجب مرگ بود روی آن. حالا نوبت رسیده به تهران.
سال بعد مداحان، فرزند زمان خود خواهند شد و برای آقا چنان هپی بیرت دی سوزناکی بخوانند که انگشت به دهان بمانید. فایل زیر را بشنوید* وببینید که گروه حجتیه تازه دارد شمشیر را از رو میبندد. حق هم دارند. چیزی به ظهور نمانده! آنها هنوز پنهانی مملکت را بچرخانند؟! خسته شدهاند از زیر ابی رفتن رقصی میان میدانشان آرزوست.
*گزارش از رادیو فرانسه
Activate the Wp-cumulus plugin to see the flash tag clouds!