Abdol Ghader Balouch – عبدالقادر بلوچ

Official blog of Abdol Ghader Balouch

 

 

همۀ ما می‏دانیم که نرمش قهرمانانه بسیار بهتر از نرمش مفتضحانه است، اما بسیاری از ما نمی‏دانیم که چند نوع نرمش وجود دارد.

دانشمندان می‏گویند که از زمان‏های بسیار بسیار قدیم و از دورانی که قهرمان‏های دیپلماسی انقلابی بودند، نرمش قهرمانانه وجود داشته ولی ما از وجود آن بی خبر بوده‏ایم یا برای آن تره خُرد نمی‏کرده‏ایم. در مملکت ما که دو هزار و پانصد سال تاریخ آنجوری و هزار و چهارصد سال تاریخ اینجوری دارد، همیشه مسئله نرمش مطرح بوده اما گاهی آن را تا حد نرمش صبحگاهی پایین و زمانی تا سطح جنگ جنگ تا پیروزی بالا برده‏ایم که این البته ربطی به موضوع ما ندارد و همینطوری برای طولانی‏تر کردن مطلب آن را نوشتم.

خدابیامرز  دایی ما که سالها قبل اعدام شد همیشه می‏گفت که ما به نرمش احتیاج داریم، دیپلماسی خرکی هر قدر که بتازد، آخرش می‏بازد. نظام آن زمان چون نرمش قهرمانانه نداشت و عجله داشت دایی ما را کشت و در نتیجه او زنده نماند که از او بپرسم منظور او چه نوع نرمشی بوده است. ولی کلاً ما نرمش قهرمانانه را دوست داریم. امامان ما هم همین نوع نرمش را دوست داشتند. شما هیچ کجای دنیا امامی را نمی‏توانید پیدا کنید که نرمش مفتضحانه دوست داشته باشد. نرمش‏های آنها همه قهرمانانه بوده.

آدم را اگر بزنند به زمین و روی سینه‏اش بنشینند و بلانسبت دسته بیلی بخواهند به ما تحتش فرو کنند و آدم نرمش نشان بدهد که خب این نرمش به چه درد آدم می‏خورد. این نرمش به یک قران نمی‏ارزد. گیرم که قیمت سکه را از مرز یک میلیون بکشد پایین و قیمت دلار را هم تکان بدهد. آدم باید دیپلماسی خنده داشته باشد. خداوند تبارک و تعالی این صورت را به آدم عطا نکرده است که آدم همیشه اخم بکند، و برج زهرمار باشد، و اعدام و سنگسار بکند، و پرچم آتش بزند، و به همه مرده باد بگوید.

فرق نرمش قهرمانانه با نرمش‏های دیگر در این است که در نرمش قهرمانانه ما دیپلماسی لبخند هم داریم. در صورتی که در نرمش مفتضحانه باز هم اخم‏های ما در هم است و چه بسا در هم‏تر هم بشوند.

یکی دیگر از فرق‏های این دو نرمش در این است که نرمش مفتضحانه را آدم وقتی دستش به هیج جا بند نباشد انجام می‏دهد. نرمش مفتضحانه مثل نرمش صبحگاهی می‏ماند که اگر خود ما چاق و خشتک ما تنگ باشد چه بسا ما با پاره‏گی روبه رو بشویم.

در صورتی که در نرمش قهرمانانه خشتک ما تنگ که نیست هیچ، بلکه از پای ما در حال افتادن است ولی  کشور ما مورد تحریم نیست. ما مشکل صادرات و واردات نداریم و به غیر از روپیه هند بقیه همه ارزهای جهان به مملکت ما سرازیر است.

narmesh1حیف است که این رئیس جمهور جدید یکهو اینهمه دستاوردهای نظام در… بقیه را در سایت شهرگان بخوانید


photofromreuters


 خبرگزاری هرانا – جمعی از فعالین اجتماعی و مذهبی اهل سنت ایران روز پنجشنبه ۱۴ شهریور ماه با ارسال نامه سرگشاده‌ای به رئیس قوه قضائیه به ادامه حبس مولوی فتحی محمد نقشبندی و همراهان وی اعتراض کردند.

در این نامه با اشاره به گذشت بیش از ۵۰۰ روز از بازداشت مولوی نقشبندی و همراهان وی گفته شده است که هیچ خبری از برگزاری مجدد دادگاه نیست و وکلای پرونده نیز به محتویات پرونده دسترسی ندارند.

نویسندگان نامه با بیان اینکه “مولوی نقشبندی بیگناه بوده و به همین دلیل بیش از ۵۰۰ روز در برابر اتهامات واهی وارد شده به خود و همراهانش مقاومت کرده و لب به اعتراف نگشوده است ابراز نگرانی شده که دستگاه امنیتی قصد دارد تا همچنان با توسل به زور از وی و همراهانش اعتراف گیری کند.”

در این نامه از قوه قضائیه به عنوان “نهادی مستقل” خواسته شده است تا به آنچه “دخالتهای مستقیم وزارت اطلاعات” در این پرونده خوانده شده است پایان دهد.

نویسندگان نامه ادامه بازداشت مولوی نقشبندی را موجب ایجاد نارضایتی بیشتر مردم منطقه دانسته و افزوده‌اند: “این وضعیت و بلاتکلیفی مولوی و همراهان وی نشان می‌دهد که با گذشت بیش از یک سال و نیم از بازداشت آنان و عدم صدور حکم قضایی، دستگاه امنیتی موفق به اثبات اتهاماتشان نشده است و ادامه بازداشت این افراد در واقع تداوم اعمال غیرقانونی و غیرمنطبق با حقوق ابتدایی مدنی و شهروندی افراد است.”

در نامه این افراد به بخشی از سخنان چندی پیش مولوی عبدالحمید امام جمعه اهل سنت زاهدان نیز اشاره شده که گفته است:: “متهم کردن مولانا نقشبندی و چند عالم دیگر منطقه، مبنی بر دست داشتن در ترور مولوی جنگی زهی اتهامی واهی و بی‌اساس است.”

در پایان نامه با اشاره به “بیماری پروستات مولوی نقشبندی و تحت فشار بودن وی به لحاظ روحی و جسمی” از رئیس قوه قضائیه خواسته شده است “تا به این وضعیت پایان داده و ضمن صدور دستور آزادی این افراد با عاملان دستگیری و بازداشت آنان که حقوق شهروندی و مدنی افراد بازداشت شده را زیرپا گذاشته و با حیثیت آنان بازی کرده‌اند برخورد شود.”


جمهوری اسلامی اعلام کرده است میمون دیگری به فضا می‏فرستد. اینکه چرا نظام اینهمه میمون به فضا می‏فرستد و این میمون‏ها آنجا چه غلطی می‏کنند برای کسی روشن نیست، اما دانشمندان با توجه به میمون قبلی نظام می‏گویند:

میمون‏های این نظام غیر قابل پیش‏بینی هستند. نه آمدنشان حساب و کتابی دارد و نه رفتنشان.

البته دانشمندان از ترس اینکه مبادا کسی بگوید فعالیت سیاسی کرده‏اند همیشه مثل زولبیا پیچیده حرف می‏زنند.

اینجانب که در همسایگی یک دانشمند زندگی می‏کنم به او مراجعه کردم و او را به جیزز علیه‏السلام قسم دادم که منظور همکارانش را کمی رک و پوست کنده بگوید و ما را از شک و تردید به در آورد. او Untitled-1گفت عکس‏های قبل از سفر و بعد از سفر میمون اولتان آنقدر فرق می‏کند که هر خری که با فضا سر و کار ندارد هم خنده‏اش می‏گیرد.

گفتم این میمون  تومنی چهار عباسی با میمون قبلی فرق دارد.

گفت عکسش را در مطبوعات دیده‏ام. دک و پوز و اهن و تلپش که فرق دارد باید ببینیم در عمل چه از آب در می‏آید.

کمی تعجب کردم و پرسیدم: مطمئنی ما داریم راجع به یک موضوع حرف می‏زنیم؟

خندۀ بسیار کافرانه‏ای کرد و گفت:

 البته البته.

بعد با حالتی که از آن فضانوردی می‏بارید پرسید نظرت راجع به رئیس جمهور جدید چیست؟

 فقط چپ چپ نگاهش کردم و راهم را کشیدم و رفتم.

واقعاً ما باید به میمون‏های فضایی خودمان بچسبیم و نباید با این کفار حرف بزنیم.


 

مولانا عبدالحمید، امام جمعه اهل سنت زاهدان، سخنان و افترائات توهین آمیز اخیری که از سوی آیت الله قزوینی در مورد زنان بلوچ مطرح شده است را به شدت محکوم کرده و خواستار عذرخواهی رسمی قزوینی و شبکه ولایت از قوم بلوچ شدند.

چند روز پیش آیت الله قزوینی مسئول “شبکه ولایت” طی سخنانی که از این شبکه پخش شد، با وارد نمودن اتهامات واهی و بی اساس و کاملا به دور از عقل و منطق، حیا و غیرت زنان بلوچ را مورد حمله قرار داده و به آنان توهین کرد.

مولانا عبدالحمید در مصاحبه با یکی از شبکه های ماهواره ای این افترا و توهین را به شدت محکوم کرده و خواستار عذرخواهی رسمی آیت الله قزوینی و شبکه ولایت از قوم بلوچ شدند.

مولانا عبدالحمید سخنان قزوینی را در راستای ایجاد اختلاف و تفرقه در جامعه دانسته و همگان را از چنین اقداماتی برحذر داشتند.

گفتنی است قزوینی در سخنان خود با اشاره به اصطلاح «جهاد نکاح» که امروزه در رسانه ها مطرح می باشد، مدعی شد که «بعضی از دختران از ایران و از استان سیستان و بلوچستان به عنوان “جهاد نکاح” [به سوریه] رفته اند.»

اوّلاً باید این نکته را خاطرنشان کرد که در هیچکدام از  کتب و منابع معتبر اهل سنت اصطلاحی با عنوان «جهاد نکاح» وجود ندارد و تمامی مذاهب اهل سنت فقط بر صحت «ازدواج دائم» معتقد بوده و غیر آن را حرام و ناجایز می دانند.

قزوینی در حالی این سخنان پوچ و مغرضانه را مطرح کرده است که به گواهی تاریخ و به اذعان افراد منصف و آگاه، زنان بلوچ در حیا و پاکدامنی زبان‏زد خاص و عام بوده و هستند و غیرت و جوانمردی مردان بلوچ کاملا مغایر با ادعای قزوینی و امثال وی می باشد.

آقای قزوینی و دیگر همفکران آنها که یا از تاریخ اقوام آگاهی ندارند و یا اینکه با اهداف مغرضانه چنین سخنانی را به زبان می آورند، بدانند اگر اسلام نیاز به جهاد و مبارزه داشته باشد، مردان قوم بلوچ در هر جای دنیا که احساس تکلیف نمایند به جای اینکه زنان و دختران خود را بفرستند، خودشان وارد میدان خواهند شد و از مرگ هراسی ندارند.

منبع


مشخصات

سن ۲۸

ملیت ايراني

مذهب اسلام (سني)

وضعیت تأهل متاهل

تحصیلات دانشجوی علوم سیاسی دانشگاه تهران

شغل نويسندگي، روزنامه نگاري

مرتبه و موقعیت —

 

مورد حقوقی

تاریخ اعدام ۱۴ مرداد ۱۳۸۷

محل زندان زاهدان, ايران

نحوه اعدام حلق آویز

اتهامات :اتهام قابل اثباتی وجود نداشته و تحت فشارهای شدید حتی حاضر به مصاحبه نیز نگردید

ملاحظات

خبر اعدام آقای یعقوب مهرنهاد در وبسایت خبرگزاری دانشجویان ایران منطقه سیستان و بلوچستان (ایسنا) و مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران (١٤ مرداد ١٣٨٧) منتشر شد. اطلاعات تکمیلی درباره وی از وبلاگ او، گزارشهای سازمان عفو بین الملل (٢٣ بهمن و ٢٢ اسفند ١٣٨٦)، خبرنامه امیر کبیر (١٥ مرداد ١٣٨٧؛ ٢٢ بهمن و ١ اسفند ١٣٨٦)، و پایگاه اطلاع‌رسانی نوروز (١٦ مرداد ١٣٨٧) اتخاذ شده است.

آقای مهرنهاد، متولد سال ١٣٥٨ و دارای سه فرزند، روزنامه‌نگار و فعال مدنی بلوچ، دبیر “انجمن جوانان صدای عدالت” بود، که در سال ١٣٨١ با اخذ اعتبارنامه از سازمان ملی جوانان به عنوان سازمان غیردولتی مدنی تاسیس شد. این انجمن “در جهت ارتقاء سطح آموزشی و فرهنگی مردم استان و کمک به مردم محروم و فقیر تلاش” می‌کند (خبرنامه امیرکبیر، ٢٢ بهمن ١٣٨٦). این انجمن کلاسهای آموزشی متعددی را نیز تشکیل می‌دهد و دارای کمیسیونهای مختلفی، همچون کمیسیون زنان، دانشجوئی، هنری، و تحقیق و پژوهش می‌باشد. همچنین تشویق جامعه مدنی، مبارزه با تبعیض، و تأکید بر پاسخگویی مسئولان از جمله فعالیتهای انجمن است. در این زمینه، سالانه نشستی تحت عنوان “جوانان پرسشگر، مسئولین پاسخگو” برگزار می‌شد که با حضور مسئولان محلی به رسیدگی به مشکلات مردم می‌پرداخت. اعضای شورای مرکزی این انجمن هر دو سال یک بار توسط اعضای انجمن انتخاب می‌شوند. در هر سه دوره گذشته، آقای مهرنهاد دبیر کل انجمن انتخاب شده بود. وی همچنین روزنامه‌نگار و سرپرست روزنامه “مردم سالاری” در استان سیستان و بلوچستان بود (همان منبع).

آقای مهرنهاد مبلغ مبارزه مسالت‌آمیز در چهارچوب قانون بود و با فعالیت خشونت‌آمیز مخالفت می‌کرد. تاکید فعالیت آقای مهرنهاد بر عدالت اجتماعی، پاسخگویی مسئولین، و آموزش و پرورش بود. وی معتقد بود که: “تنها راه ایجاد امنیت در استان اجرای عدالت واقعی و رفع فقر و تبعیض و از بین بردن بیکاری وبیسوادی می‌باشد” (وبلاگ مهرنهاد ، ٩ اسفند ١٣٨٥). به همین دلیل، وی در سال ١٣٨٥ کاندیدای شواری شهر زاهدان شده بود ولی صلاحیتش رد شد. او در رابطه با رد صلاحیتش و این که به جوانان حق مشارکت در امور اجتماعی خود داده نمی‌شود و تمایلشان به آزادی و اجرای حقوق بشر در ایران تشویق نمی‌شود، اظهار تأسف و بر ضرورت فعالیت صلح‌آمیز تأکید کرد: “جوانان… می‌دانند چگونه با مبارزه منهای خشونت به اهداف و آرمانهای خود دست یابند، ما مبارزه‌ای فراگیر بر علیه انحصار و استبداد را با نفی خشونت به پیش خواهیم برد و یقین داریم که آینده از آن ماست و پیروزی خود را در عقلانیت و نفی خشونت می‌دانیم چرا که اگر مظلومان چون ظالمان و ستمگران دست به خشونت بزنند هیچ تفاوتی با یکدیگر نخواهند داشت” (همان منبع، ١٨-٢١ آذر ١٣٨٥).

به گزارش پایگاه اطلاع‌رسانی نوروز، آقای مهرنهاد بار اول در فروردین ماه ١٣٨٦ “به دلیل نوشتن مطلبی در وبلاگ خود … [که در آن] از مقامهای محلی سیستان و بلوچستان انتقاد كرده و خواستار استعفا یا بركناری آنها از مسوولیت شده بود” بازداشت شد. تاریخ آزادی وی از زندان دانسته نیست. همزمان با بازداشت دوم وی، در اردیبهشت سال ۱٣٨٦، برادر ١٦ ساله‌اش و تنی چند از اعضای شورای مرکزی انجمن جوانان صدای عدالت نیز بازداشت و پس از چند ماه آزاد شدند.

دستگیری و بازداشت

طبق گزارش خبرنامه امیرکبیر (٢٢ بهمن ١٣٨٦)، آقای یعقوب مهرنهاد در نشست “جوانان پرسشگر، مسئولین پاسخگو” که در آن تعدادی از مسئولین حضور داشتند، در اردیبشهت سال ١٣٨٦ مجدداً بازداشت شد. در طی بازداشت وی، نکات غیرعادی متعددی وجود داشت. او به مدت ٥ ماه برای بازجویی در بازداشتگاه وزارت اطلاعات نگهداری می‌شد و اجازه ملاقات نداشت. اولین ملاقات او با خانواده و وکیلش، ٥ ماه پس از بازداشت (در شهریور یا مهر ١٣٨٦) احتمالاً پس از انتقال به زندان مرکزی زاهدان انجام گرفت. پس از محاکمه دادگاه در دی ٨٦، آقای مهرنهاد برای بار دوم به بازداشتگاه وزارت اطلاعات برای گرفتن اعتراف بازگردانده شد و دوباره اجازه ملاقات نداشت.

در روز ٣٠‌ بهمن ٨٦ “خانواده یعقوب مهرنهاد توانستند بعد از ٥۰ روز، فقط به مدت ۱۰ دقیقه با وی ملاقات کنند” (خبرنامه امیرکبیر، ١ اسفند ١٣٨٦). در طی ملاقاتها، آقای مهرنهاد اظهار داشت که تحت فشار بوده است که به جرم اعتراف کند. برای خانواده‌اش واضح بود که وی شکنجه شده؛ او بسیار وزن کم کرده بود و نمی‌توانست تعادلش را حفظ کند (سازمان عفو بین الملل، ٢٣ بهمن ١٣٨٦). در یکی از ملاقاتها به آقای مهرنهاد و خانوده‌اش هشدار داده شد که به فارسی، و نه بلوچی، صحبت کنند (سازمان عفو بین الملل، ٢٢ اسفند ١٣٨٦).

دادگاه

محاکمه آقای مهرنهاد روز ٤ دی ١٣٨٦ در دادگاه انقلاب اسلامی زاهدان تشکیل شد. این محاکمه بدون حضور هیات منصفه، وکیل، و خانواده آقای مهرنهاد انجام شد (خبرنامه امیر کبیر، ١٥ مرداد ١٣٨٧). سازمان عفو بین الملل این دادگاه غیرعلنی را “ناعادلانه” نامید (٢٣ بهمن ١٣٨٦).

اتهامات

در شرایطی که حداقل تضمینهای دادرسی رعایت نمی‌شود و متهمین از یک محاکمه منصفانه محرومند، صحت جرایمی که به آنها نسبت داده می‌شود مسلم و قطعی نیست. سازمانهای بین المللی حقوق بشراشاره به گزارشهایی می‌کنند دال بر اینکه مقامات جمهوری اسلامی مخالفین سیاسی خود را به اتهام ارتکاب جرائم امنیتی اعدام می کند شمار افرادی که بر اساس اینگونه اتهامات کاذب به اعدام محکوم شده‌اند، معلوم نیست.

مدارک و شواهد

در گزارش این اعدام نشانی از مدارک ارائه شده علیه متهم نیست.

دفاعیات

دادگاه محاکمه آقای مهرنهاد بدون حضور وکیل وی انجام گرفت. بنا به اطلاعات موجود، در یکی از ملاقاتها، آقای مهرنهاد “به فشارهای وارده برای اعترافگیری از وی در مورد همکاری با گروههای مسلح اشاره کرده و هدف از این اتهامات را تنها برای سرپوش گذاشتن بر واقعیات و فعالیتهای مدنی وی دانسته است” (خبرنامه امیرکبیر، ١ اسفند ١٣٨٦).

حکم

دادگاه انقلاب اسلامی زاهدان آقای یعقوب مهرنهاد را به جرم “محاربه و افساد فی الارض  به مرگ محکوم کرد. حکم اعدام روز ١٨ بهمن ١٣٨٦ به خانواده وی ابلاغ شد. ٢٢ بهمن، سخنگوی قوه قضاییه این حکم را قابل تجدید نظر اعلام کرد (خبرگزاری امیرکبیر، ١ اسفند ١٣٨٦). تاریخ جلسه دیوان عالی برای تجدید نظر روز ٢٨ بهمن تایین شد در حالی که قانوناً متهم باید حداقل ٢٠‌ روز برای آمده کردن درخواست تخفیف مجازات فرصت داشته باشد (عفو بین الملل، ٢٣ بهمن ١٣٨٦).

به گزارش خبرنامه امیرکبیر، پس از دریافت حکم اعدام آقای مهرنهاد، خانواده‌اش سعی کردند برای او وکیل دیگری از تهران استخدام کنند ولی وزارت اطلاعات زاهدان با تهدید و قول تغییر حکم آنها را از این کار بازداشت (١٥ مرداد ١٣٨٧).

حکم اعدام آقای یعقوب مهرنهاد در دیوان عالی کشور تایید گردید. وی، به همراه آقای عبدالناصر طاهری صدر، روز ١٤ مرداد ١٣٨٧ در زندان مرکزی زاهدان به دارآویخته شد.

منبع


خبرگزاری هرانا – یک شهروند بلوچ به نام “قاسم زردکوهی” در تاریخ ۱۳ مرداد ماه توسط نیروهای امنیتی بازداشت و سپس پیکر وی که آثار ضرب و شتم در بدنش مشهود بود را به خانواده وی تحویل دادند.

بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، در تاریخ ۱۳ مرداد ماه سال جاری در منطقه مهرستان (زابلی مگس) نیروهای امنیتی به یک خودرو سواری دستور ایست می‌دهند که در پی عدم توجه سرنشینان خودرو به ایست پلیس، مامورین اقدام به شلیک بسوی ایشان کرده و منجر به مرگ یک تن از سرنشینان خودرو می‌شوند.

حبیب الله سربازی خبرنگار و برنامه ساز تلویزیون به نقل از خانواده کشته شدگان در این رابطه به گزارشگر هرانا گفت: “روز ۱۳ مرداد ماه در جاده بین سراوان و ایرانشهر منطقه‌ای معروف (زابلی مگس) نیروهای امنیتی که نیروهای (مرصاد) در منطقه شهرت دارند در محل ایست و بازرسی دایر کرده و به خودرو حامل جاسم زردکوهی و قاسم زردکوهی شلیک می‌کنند. در این اقدام جاسم زردکوهی در دم کشته می‌شود و برادر وی قاسم زردکوهی بازداشت می‌شود.”

سربازی در مورد علت تیر اندازی مامورین به سوی خودروی سواری گفت: “این دو برادر بنابر شرایط ایجاد شده در منطقه در ماشین خود سلاح داشته‌اند چون درگیری‌های قبیله‌ای و درگیری‌های ایجاد شده بین افرادی که خود را بسیجی می‌خوانند ایجاب کرده برای محافظت از خود اسلحه حمل کنند.”

وی در ادامه تصریح کرد: “پس از بازداشت قاسم زردکوهی در تاریخ ۱۳ مرداد ماه وی همانگونه که در عکس جسدش هویداست، مورد ضرب شتم و شکنجه قرار گرفته است.”

سربازی در ادامه افزود خانواده وی در ابتدا برای تحویل گرفتن جسد شکایتی نکردند و در خصوص علت این موضوع گفت: “نیروهای امنیتی با تطمیع خانواده زردکوهی اعلام داشتند که قاسم بر اثر شلیک گلوله کشته شده و به همین دلیل خانواده حاضر می‌شوند تعهد دهند خبری منتشر نکنند و امضا می‌دهند که هیچ شکایتی ندارند و نهایتا جسد را پس از ۳ روز تحویل می‌گیرند. اما پس از تحویل گرفتن جسد متوجه می‌شوند که جای هیچ تیر خوردگی نیست بلکه بدن وی در اثر ضربات متعدد جسم نامعلوم کبود شده است.”

وی در خصوص واکنش خانواده پس از روئیت جسد می‌گویند: “پس از روئیت جسد و آثار شکنجه، خانواده به دادگستری مراجعه و شکایت می‌کنند اما هنوز رسیدگی به این شکایت انجام ندادند.”

سربازی در پایان نیز خبر از یک مورد مشابه دیگر در ایرانشهر در همین فاصله زمانی داد که جزئیاتی بیشتری از آن در دست نیست. وی در این خصوص گفت: “فرد دیگری بنام ایوب دامنی در روز ۱۵ مرداد ماه در ایرانشهر توسط ماموران امنیتی بازداشت شد و یک هفته بعد جسدش را به سرد خانه تحویل دادند و خانواده‌اش از آنجا جسدش را تحویل گرفتند و ماموران امنیتی هیچ توضیحی در مورد علت کشته شدنش به خانواده وی ارائه نداند.”


آقای ظریف، دیروز در مورد مذاکراتِ کوفتیِ اتمی گفت:

«اگر بنده مذاکرات را هدایت کنم یک گروه، همراهم خواهند بود و اگر قرار شود دوستان دیگر مذاکرات را هدایت کنند، برخی از افراد تغییر می‌کنند.»

این یکِ اولِ جملۀ ایشان یک «یک» بسیار ظریف است.  چون بر همۀ ما واضح و مبرهن است که اگر یک عدد وزیر امورخارجه برای مذاکره به خارج برود فقط با «یک» گروه می‏رود. حالا در شکم این یک گروه ممکن است آدم باجناق خودش یا دخترعمه و یا حتی عمه‏جان را هم بچپاند ولی «گروه همراه» همان «یک» باقی می‏ماند.

ظرافت ظریف آنجاست که بدون آنکه به کشک بودن خودش اعتراف بکند ماجرا را در شکم «دوستان دیگر» فرو کرده است. (به جای شکم شما می‏توانید سایر جاهای «دوستان دیگر» را به کار ببرید.) در واقع ایشان می‏فرماید اگر ولی فقیه و پسران، سپاه و لشکر سرمایه‏گزاران، بسیج و نیروی انتحاری، اطلاعات و گروهای ترور، لاریجانیها و اقارب، هاشمی رفسنجانی و شرکاء و سایر گروه‏های ماشاء‏الله و انشاء‏الله بخواهند مذاکرات را هدایت کنند خب هر کسی می‏داند که برخی از افراد آن «یک» گروه فرق خواهند کرد. نخواهد کرد؟


دلتنگی

September - 9 - 2013ADD COMMENTS

تو چه فکر می‏کنی؟

هنوز هزار بوسه در من بیداری می کشد.

تو بخواب!

پایین تخت تو را که از من نگرفته‏اند.

من می‏توانم به نرمی نسیم هم ببوسم.

**********

برای آنکه فدای تو بشوم،

چیز زیادی لازم نیست:

کافی است به من نگاه بکنی.

حالا اگر آن لبخند پر مهرت هم که باشد، چه بهتر.

********

با تو، هر شب،popp

هزار شعر را به زمین می‏زنم.

(تا صدایشان بیرون نیاید.)

تو بیایی.

لبخندت بیاید.

شما که رفتید،

من می‏دانم و شعر


ظریفی تویتی!

September - 7 - 2013ADD COMMENTS

 

عمه جان زنگ زده و می‏گوید:

از کارهای ظریفی که ظریف می‏کند حال می‏کنی؟

می‏گویم: کدام کار؟

می‏گوید: همین تویتِ اسراییلی‏اش!

می‏گویم عمه‏جان این میانبر زدن برای جلب توجه جهانیان، این سوار شدن بر گردۀ یهودیان، حیلۀ قدیمی نظام است. قربان مقنعۀ تو و ریش پرفسوری ظریف بشوم، نشریات این تویت‏ها را برای تیتر زدن استفاده می‏کنند اما حواسِ جهان و جهانیان هست که سیاست را در ایران تویت‏های تو خالی و قمپزهای وزیری تعیین نمی‏کند. نگاهی به «آقا» بکن! هنوز وقتی می‏خواهد برای داخل دو کلمه حرف بزند، سه کلمه برای جهان اُلدرم بلدرم می‏کند…

صدایی نمی‏آید. عمه‏جان قطع کرده و رفته است.


.خاوران که فقط در رشت نیست که بشود آن را پاک سازی کرد

.خاوران حالا همه جا هست

.در شرق

 .در غرب

 .در جنوب

.در شمال

:حتی

.در سمت‏هایی که تا دیروز سمت هم نبودند

!هی

:با توام

!جهالت

!جنون

،گیرم که بتون را خراب کردی

،گیرم که فبر ضایعات ساختمانی‏اش کردی

،گیرم که گورِ این و آنش کردی

:گیرم که

 ،کندی

 ،خراب کردی

 ،کُشتی

،کباب کردی

 ،قبر روی قبر انداختی

با خاورانی که در قلب ماست چه می‏کنی؟


وزیر اطلاعاتِ نظام در مورد فاجعۀ قرارگاه اشرف گفته است:

 «مدت مدیدی است بین دولت عراق و کسانی که در مقر اشرف هستند، بحث و گفت‌وگوست و ممکن است آنها با ارادۀ حاکمیت عراق مقابله کرده باشند و عراق نیز از حاکمیت خود دفاع کرده باشد.»

به نظر من در مرحلۀ اول تقصیر مال خبرگزاری‏های بزرگ است و بعد از آن مال همۀ خبرنگاران. این از خدا بی خبران اگر در این «مدت مدید» که «بحث و گفتگو» بین طرفین بر قرار بود، عکسی، خبری، گزارشی به جهان مخابره می‏کردند این افرادی که با دستان بسته کشته شدند با «ارادۀ حاکمیت عراق» مقابله نمی‏کردند. خوب عراق هم که حالا مدت‏هاست دست صدام حسین کافر نیست. حالا نوری‏المالکیست. هم نور دارد. هم مالک است. هم رابطه دارد با نظام اسلامی. از هر طرف که نگاه بکنیم از «حاکمیت خود» دفاع خواهد کرد. «ارادۀ حاکمیت عراق» که اسباب بازی نیست که یک عده خلع سلاح شده وسط گفت‏و‏گو پا بشوند و با آن مقابله بکنند.

امروزه عراق برای خودش حاکمیتی دارد که نگو و نپرس. این که دولت عراق می‏گوید من نبودم بگذارید کمیسیون حقیقت‏یاب تشکیل بدهم ببینم کی بود، خودش یک «گفت‏و‏گوست» و دولت عراق مثل دولت جمهوری اسلامی همیشه برای «گفت‏و‏گو» حاضر است و درها را باز می‏گذارد. به شرط آنکه کسی وسط «گفت‏و‏گو» با «ارادۀ حاکمیتِ آنها» مقابله نکند. اگر کرد آنها از «حاکمیت خود» دفاع خواهند کرد ولو اینکه لازم باشد انسان‏های بی سلاح را ذبح اسلامی بکنند.

بیتِ وزیری:

گرچه هستم من وزیر در دولتِ کلید

عاشقِ قفلِ رمزی‏ام مال شما باشد کلید




VIDEO

************ *********** ************* ************ *********** ************* ************ *********** ************* ************ *********** ************* ************ *********** ************* ************ *********** ************* ************ *********** ************* ************ *********** ************* ************ *********** ************* ************ *********** ************* ************ *********** ************* ************ *********** ************* ************ *********** *************

TAG CLOUD

Activate the Wp-cumulus plugin to see the flash tag clouds!

There is something about me..

    Activate the Flickrss plugin to see the image thumbnails!