جناب پرزیدنت اقتصاددان، فرمودهاند که: در نظام سرمایه داری اصل حرام و حلال رعایت نشده و اگر کار حرام در اقتصاد وارد شود پدر اقتصاد را در می آورد. سئوال اینجاست که اقتصاد ما که پدرش در نیامده، چرا مادرش به عزایش نشسته؟
Archive for October, 2008
دو شرط
متن احتمالی استعفای کردان
جناب پرزیدنت سلام علیکم
در مملکتی که اینقدر آزادی نیست که آدم بتواند با یک مدرک قلابی چند صباحی وزارت کند همان بهتر که آن وزیر و دکتر استعفا دهد. قبل از رفتن این را هم گفته باشم که من از «بیبی» که مرا همیشه نظر میکرد و در این برهه و بحران (که دانشگاه آزاد و حجةالاسلام قرائتی هم مرا تنها گذاشتند) غیبش زد اصلاً خوشم نیامد.
الاحقرالبیمدرکها- کردان (وزیر و دکتر و نظر کرده سابق)
سئوال اقتصادی
جناب پرزیدنت اقتصاددان، فرمودهاند که: در نظام سرمایه داری اصل حرام و حلال رعایت نشده و اگر کار حرام در اقتصاد وارد شود پدر اقتصاد را در می آورد. سئوال اینجاست که اقتصاد ما که پدرش در نیامده، چرا مادرش به عزایش نشسته؟
دو شرط
متن احتمالی استعفای کردان
جناب پرزیدنت سلام علیکم
در مملکتی که اینقدر آزادی نیست که آدم بتواند با یک مدرک قلابی چند صباحی وزارت کند همان بهتر که آن وزیر و دکتر استعفا دهد. قبل از رفتن این را هم گفته باشم که من از «بیبی» که مرا همیشه نظر میکرد و در این برهه و بحران (که دانشگاه آزاد و حجةالاسلام قرائتی هم مرا تنها گذاشتند) غیبش زد اصلاً خوشم نیامد.
الاحقرالبیمدرکها- کردان (وزیر و دکتر و نظر کرده سابق)
کج
استادی گفت: «اگر خلق راست باشد، کج حاکم نشود.» دانشجویی پرسید: «شود که شخص بعد رسیدن به حکومت کج شود؟» گفت: «شود اما کج بر راست حکومت نکند مگر راست تن به کج شدن دهد.»
سیب زمینی
شخصی جیره خوار دربار بود و در بین مخالفین لاف مخالفت میزد. در روز روشن دیدندش که به میهمانی دربار میرود. خود را نباخت و گفت: دعایم کنید که درباریان نبینندم که گر ببینندم رگ گردن زنندم .
زیدی گفت: دل خنک دار و هر بار که پا داد برو، سیب زمینی را گر باشد گردنی کس نبیند رگش را.
کج
استادی گفت: «اگر خلق راست باشد، کج حاکم نشود.» دانشجویی پرسید: «شود که شخص بعد رسیدن به حکومت کج شود؟» گفت: «شود اما کج بر راست حکومت نکند مگر راست تن به کج شدن دهد.»
سیب زمینی
شخصی جیره خوار دربار بود و در بین مخالفین لاف مخالفت میزد. در روز روشن دیدندش که به میهمانی دربار میرود. خود را نباخت و گفت: دعایم کنید که درباریان نبینندم که گر ببینندم رگ گردن زنندم .
زیدی گفت: دل خنک دار و هر بار که پا داد برو، سیب زمینی را گر باشد گردنی کس نبیند رگش را.
از ماست که بر ماست؟
خواب دیدم قیامت شده است. هرقومی را داخل چالهای عظیم انداخته و بر سرهر چاله نگهبانانی گرز به دست گمارده بودند الا چالهی ایرانیان. خود را به عبید زاکانی رساندم و پرسیدم: «عبیدا این چه حکایت است که بر ما اعتماد کرده نگهبان نگماردهاند؟» گفت:
«میدانند که به خود چنان مشغول شویم که ندانیم در چاهیم یا چاله.» خواستم بپرسم: «اگر باشد در میان ما کسی که بداند و عزم بالا رفتن کند…» نپرسیده گفت:
گر کسی از ما، فیلش یاد هندوستان کند خود بهتر از هر نگهبانی لنگش کشیم و به تهِ چاله باز گردانیم.