Abdol Ghader Balouch – عبدالقادر بلوچ

بسیجی‏ای به حکومت رسید. از افزایش قیمت نفت او را دلار فراوان رسید. چو عقلش بسته بود، دست کرم بگشاد و صندوق مهر رضا بگشود و به جای آینده نگری مرهم پول بر الام نهادن گرفت.
اقتصاد دانان نصیحتش کردند که بازار به یک حالت نماند و این گنج از آن ما و آیندگان است و گر چنین کنیم آیندگان در فقر و فاقه بسر برند.
بسیجی روی از آن سخن در هم کشید و گفت: اقتصاد از آن خر است و برنامه ریزی مال کافر. کلو و شربو که مسلمان باید متکی باشد به خدا و رضایش نه که بازار و منحنی عرضه و تقاضایش.

در مجلسی بزرگی را بادی از شکم خارج شد. کودک خویش گفت: خارج شو! این چه کار بود در مجلس بزرگان؟ گفت: خارج شوم، اما مواظب باش تکرار نشود چون کودک دیگری نیست به مجلس.

دو کس رنج بیهوده بردند و سعی بیفایده کردند. یکی آن که کتاب خواند و حال نکرد و دیگر آن که حال کرد و کتاب نخواند.

دیوانه‌ای به ماه خیره شد و در آن امامی دید. خلقی پیروی آن امام شد و دیوانه شد.

در حکومت آخوندها، میوه فروشی را سردار سپاه کردند. در اندک زمان لشکر بیست میلیونی راه انداخت. گفتند: به این زمان کم این لشکر عظیم چگونه تربیت کردی؟ گفت: چه نیازی به تربیت؟ وعده‌ی حور و نقدِ پول، همه را مشتری کند.

دو کس رنج بیهوده بردند و سعی بیفایده کردند. یکی آن که کتاب خواند و حال نکرد و دیگر آن که حال کرد و کتاب نخواند.

دیوانه‌ای به ماه خیره شد و در آن امامی دید. خلقی پیروی آن امام شد و دیوانه شد.

در حکومت آخوندها، میوه فروشی را سردار سپاه کردند. در اندک زمان لشکر بیست میلیونی راه انداخت. گفتند: به این زمان کم این لشکر عظیم چگونه تربیت کردی؟ گفت: چه نیازی به تربیت؟ وعده‌ی حور و نقدِ پول، همه را مشتری کند.

ایران‌ایر، در میان شرکت‏های هواپیمایی منطقه‌، به عنوان پرخطرترین شرکت هوایی، اعلام شده است. ظاهر قضیه علیرغم آسمانی بودن نظام ما، ما در آسمان هم ته جدول قرار گرفته‏ایم ولی یادتان باشد که این هواپیما و اینجور چیزها طلسمیات است. امام عج‏الله تعالی فرجه‏الشریف که تشریف بیاورند همه از کار می‏افتند و بعد ما از آخر اول می‏شویم. (انشاء‏الله)

ایران‌ایر، در میان شرکت‏های هواپیمایی منطقه‌، به عنوان پرخطرترین شرکت هوایی، اعلام شده است. ظاهر قضیه علیرغم آسمانی بودن نظام ما، ما در آسمان هم ته جدول قرار گرفته‏ایم ولی یادتان باشد که این هواپیما و اینجور چیزها طلسمیات است. امام عج‏الله تعالی فرجه‏الشریف که تشریف بیاورند همه از کار می‏افتند و بعد ما از آخر اول می‏شویم. (انشاء‏الله)

به UNکراچی رفته بودم که پناهندگی طلب کنم. زنی فرنگی در زدن مهر آوارگی، خست می‌ورزید و به بهانه، متقاضی را دست به سر می‌کرد. نوبت من که رسید گفت: ترا ساعتی باشد نیکو. گفتم: آری ساعتم نیکوست. ساعاتم بد می‌گذشت که پناه می‌جویم. پس مهر زد و آواره شدم. ساعاتم نیکو نشد، ساعت خود از دست بدادم.

به UNکراچی رفته بودم که پناهندگی طلب کنم. زنی فرنگی در زدن مهر آوارگی، خست می‌ورزید و به بهانه، متقاضی را دست به سر می‌کرد. نوبت من که رسید گفت: ترا ساعتی باشد نیکو. گفتم: آری ساعتم نیکوست. ساعاتم بد می‌گذشت که پناه می‌جویم. پس مهر زد و آواره شدم. ساعاتم نیکو نشد، ساعت خود از دست بدادم.