Archive for the ‘فارسی’ Category
اعدامهای رمضانی
سه نفر را با رگبار گلوله در شهرستان خاش به قتل رسانده ویکی را دستگیر کردهاند. نظام میفرماید آنها قاچاقچیان مسلح بودهاند و چهار تن مواد مخدر و شش قبضه اسلحه از جمله تیربار، کلاشینکف، آر.پی.جی و مقادیر زیادی مهمات داشتهاند. احتمالاً داستان از این قرار بوده: چهار نفر چهارتن مواد مخدر بار میزنند و چون از بلوچهای کره مریخ بودهاند و خبر نداشتهاند که بلو چستان چه خبر است صاف میروند خاش. البته قاچاقچیان حرفهای که بشنوند روده بر میشوند از خنده چون حتی من هم میدانم که خاش از زمان حضرت آدم تا حالا مسیر هیچ قاچاقچیای نبوده ولی خب اجل که برسد لا یستقدمون و لا یستأخرون ساعتن. طفلی ها انگار برای خوشتیپ شدن، خودشان را مسلح هم کرده بودند. مأموران جمهوری اسلامی که همیشه در هوشیاری آنها تأکید میشود اینبار هم دست بر قضا هوشیار بودند و آنها را به رگبار بستند. البته طوری رگبار را گرفتند که روی چهارمی نریزد وکشته نشود. سپس طی عملیاتی پیچیده او را دستگیر کردند!. واقعاً آدم میماند که از امام زمان تشکر کند یا از سربازان گمنامش و الا این سوداگران مرگ از میان نیروهای ناتو و سر زمین پر از سرباز افغانستان روزی دهها تن مواد مخدر بار میزدند و میآوردند.
بعد از تحریر یک: نکند این یک نفر که دستگیر شده اعتراف کند مواد و اسلحه مال پانزده نفربلوچی است که دولت ناپاک پاکستان تحویل نظام داد!
بعد از تحریردو: شوربختانه قطره قطره جمع گردد وانگهی بمب گردد.
* عکس تزیینی است. احتمالاً یک بلوچ بایک تن مواد عازم خانه است. تیربار داخل محموله جاسازیشده تا معلوم نشود مسلح است.
عکس را در وبلاگ پهره یافتم
اعدامهای رمضانی
سه نفر را با رگبار گلوله در شهرستان خاش به قتل رسانده ویکی را دستگیر کردهاند. نظام میفرماید آنها قاچاقچیان مسلح بودهاند و چهار تن مواد مخدر و شش قبضه اسلحه از جمله تیربار، کلاشینکف، آر.پی.جی و مقادیر زیادی مهمات داشتهاند. احتمالاً داستان از این قرار بوده: چهار نفر چهارتن مواد مخدر بار میزنند و چون از بلوچهای کره مریخ بودهاند و خبر نداشتهاند که بلو چستان چه خبر است صاف میروند خاش. البته قاچاقچیان حرفهای که بشنوند روده بر میشوند از خنده چون حتی من هم میدانم که خاش از زمان حضرت آدم تا حالا مسیر هیچ قاچاقچیای نبوده ولی خب اجل که برسد لا یستقدمون و لا یستأخرون ساعتن. طفلی ها انگار برای خوشتیپ شدن، خودشان را مسلح هم کرده بودند. مأموران جمهوری اسلامی که همیشه در هوشیاری آنها تأکید میشود اینبار هم دست بر قضا هوشیار بودند و آنها را به رگبار بستند. البته طوری رگبار را گرفتند که روی چهارمی نریزد وکشته نشود. سپس طی عملیاتی پیچیده او را دستگیر کردند!. واقعاً آدم میماند که از امام زمان تشکر کند یا از سربازان گمنامش و الا این سوداگران مرگ از میان نیروهای ناتو و سر زمین پر از سرباز افغانستان روزی دهها تن مواد مخدر بار میزدند و میآوردند.
بعد از تحریر یک: نکند این یک نفر که دستگیر شده اعتراف کند مواد و اسلحه مال پانزده نفربلوچی است که دولت ناپاک پاکستان تحویل نظام داد!
بعد از تحریردو: شوربختانه قطره قطره جمع گردد وانگهی بمب گردد.
* عکس تزیینی است. احتمالاً یک بلوچ بایک تن مواد عازم خانه است. تیربار داخل محموله جاسازیشده تا معلوم نشود مسلح است.
عکس را در وبلاگ پهره یافتم
معرفی
اسم: کیوان
نام خانوادگی: صمیمی
سن: شصت و دوسال
شغل: روزنامه نگار
فعالیتها: مسئول نشریه نامه، عضو” کمیتۀ پیگیری بازداشت های خودسرانه”، ” حامیان حق تحصیل” و” شورای ملی صلح”.
جرائم: نشر مطالب خلاف اسلام و اساس جمهوری اسلامی، تشویق به برهم زدن امنیت و منافع جمهوری اسلامی وافترا و توهین به نهادها و افراد.
موقعیت کنونی: وارد بیست و دومین روز اعتصاب غذای خود شده و هشت روز است که تیم پزشکان زندان اوین به او سر نزدهاند.
بعد از تحریر: ببخشید ناراحتتان کردم
معرفی
اسم: کیوان
نام خانوادگی: صمیمی
سن: شصت و دوسال
شغل: روزنامه نگار
فعالیتها: مسئول نشریه نامه، عضو” کمیتۀ پیگیری بازداشت های خودسرانه”، ” حامیان حق تحصیل” و” شورای ملی صلح”.
جرائم: نشر مطالب خلاف اسلام و اساس جمهوری اسلامی، تشویق به برهم زدن امنیت و منافع جمهوری اسلامی وافترا و توهین به نهادها و افراد.
موقعیت کنونی: وارد بیست و دومین روز اعتصاب غذای خود شده و هشت روز است که تیم پزشکان زندان اوین به او سر نزدهاند.
بعد از تحریر: ببخشید ناراحتتان کردم
وزارتخانه جنگ با جنگ
سرتیپ جزایری، معاون فرهنگی ستاد کل نیروهای مسلح پیشنهاد داده که برای مقابله با «جنگ رسانهای و جنگ نرم» ، وزارت خانه تشکیل شود. از لحاظ فرهنگی سرتیپ سنگ تمام گذاشته. اسم این وزارتخانه را هم میشود گذاشت «وزارت جنگ با جنگ نرم». برای آنکه این وزارتخانه با وزارت جنگ اشتباه نشود بد نیست جایی از آن از کلمه سخت هم استفاده بشود تا با نرم جفت و جور جنگی بشوند. البته ما میدانیم که با توجه به دینی بودن این جنگ، وزیر وزارتخانه باید حداقل آیتالله باشد و با توجه به نظامی بودن سرتیپِ پیشنهاد دهنده، کارمندان وزارتخانه حداقل باید بسیجی باشند. میماند فرهنگی بودن پیشنهاد که برای حل آن مشکل، میتوان نمایندگان استانی وزارتخانه را ازطریق بیت رهبری منصوب کرد. به نظر من تا مشایی کارشکنی نکرده، بدون فوت وقت سرلشکر فیروزآبادی باید با این پیشنهاد موافقت و آن را به امضاء بیت رهبری برساند.
مملکت ما جا برای وزارتخانههای بسیار دارد. لازم نیست که حتمن سرتیپ باشید، بفرمایید پیشنهاد بدهید.
وزارتخانه جنگ با جنگ
سرتیپ جزایری، معاون فرهنگی ستاد کل نیروهای مسلح پیشنهاد داده که برای مقابله با «جنگ رسانهای و جنگ نرم» ، وزارت خانه تشکیل شود. از لحاظ فرهنگی سرتیپ سنگ تمام گذاشته. اسم این وزارتخانه را هم میشود گذاشت «وزارت جنگ با جنگ نرم». برای آنکه این وزارتخانه با وزارت جنگ اشتباه نشود بد نیست جایی از آن از کلمه سخت هم استفاده بشود تا با نرم جفت و جور جنگی بشوند. البته ما میدانیم که با توجه به دینی بودن این جنگ، وزیر وزارتخانه باید حداقل آیتالله باشد و با توجه به نظامی بودن سرتیپِ پیشنهاد دهنده، کارمندان وزارتخانه حداقل باید بسیجی باشند. میماند فرهنگی بودن پیشنهاد که برای حل آن مشکل، میتوان نمایندگان استانی وزارتخانه را ازطریق بیت رهبری منصوب کرد. به نظر من تا مشایی کارشکنی نکرده، بدون فوت وقت سرلشکر فیروزآبادی باید با این پیشنهاد موافقت و آن را به امضاء بیت رهبری برساند.
مملکت ما جا برای وزارتخانههای بسیار دارد. لازم نیست که حتمن سرتیپ باشید، بفرمایید پیشنهاد بدهید.
پرسش و پاسخ
اکبر کرمی کیست:
– مشاور ناصرالدین شاه بود که شاه او را از درشکه به پایین انداخت و او در جا مرد
– سرهنگ اکبر کرمی از افسران تودهای بود که توسط شاه تیرباران شد
– ایرانیای است که پناهنده فرانسه شد و حالا معلم زبان، دختر سارکوزی رئیس جمهور فرانسه است
– حجةالاسلام اکبر کرمی داماد کوچک حضرت رهبر و نماینده ایشان در عراق است
پاسخ درست:
اکبر کرمی پزشک و نویسنده است. هشت ماه گذشته را بلاتکلیف زندان بود. اخیراً او را دو بار به دادگاه بردند. در دادگاه اول ایشان به اتهام“توهین به مقام رهبری و تبلیغ علیه نظام” به سه سال زندان محکوم شد. در دادگاه دوم: به اتهام “توهین به رئیس جمهور واعضای شورای نگهبان” به ۷۴ ضربه شلاق، به اتهام “تشویش اذهان عمومی” به دو سال زندان و به اتهام اشاعه و تشویق به فساد وفحشا به یک سال زندان محکوم شد. علاوه بر این «قاضی!» ایشان را به مدت پنج سال، به شهرستان خورموج تبعید و دستور داد پروانه طبابت وی در این مدت لغو شود.
پرسش و پاسخ
اکبر کرمی کیست:
– مشاور ناصرالدین شاه بود که شاه او را از درشکه به پایین انداخت و او در جا مرد
– سرهنگ اکبر کرمی از افسران تودهای بود که توسط شاه تیرباران شد
– ایرانیای است که پناهنده فرانسه شد و حالا معلم زبان، دختر سارکوزی رئیس جمهور فرانسه است
– حجةالاسلام اکبر کرمی داماد کوچک حضرت رهبر و نماینده ایشان در عراق است
پاسخ درست:
اکبر کرمی پزشک و نویسنده است. هشت ماه گذشته را بلاتکلیف زندان بود. اخیراً او را دو بار به دادگاه بردند. در دادگاه اول ایشان به اتهام“توهین به مقام رهبری و تبلیغ علیه نظام” به سه سال زندان محکوم شد. در دادگاه دوم: به اتهام “توهین به رئیس جمهور واعضای شورای نگهبان” به ۷۴ ضربه شلاق، به اتهام “تشویش اذهان عمومی” به دو سال زندان و به اتهام اشاعه و تشویق به فساد وفحشا به یک سال زندان محکوم شد. علاوه بر این «قاضی!» ایشان را به مدت پنج سال، به شهرستان خورموج تبعید و دستور داد پروانه طبابت وی در این مدت لغو شود.
اعترافات سکینه محمدی آشتیانی
بسمالمعترفالمعترفین
با درود به رهبر عزیزمان که خیلی جامعالشرایطه.
اما بعد، اون آقا هه گفت بیا شوهرت رو بکشیم. من به شوهرم گفتم این آقا خیلی شوخه من که باور نمیکنم ترو بکشه. اونم گفت تو که باور نمیکنی منم نمی کنم. البته شما تماشاچی هستین باور بکنین. تو ماه مبارک دروغ بده. دروغگو سگه و سگ هم نجسه و اصلاً جزو آدم حساب نمیشه.
در مورد وکیلم خوب دروغ میگه من تو عمرم اون آقا رو ندیدم. در ثانی من خودم میخوام سنگسار بشم به دنیا چه مربوطه؟ هی حجةالاسلام لاریجانی زاری می کنه دست و پای منو ضربدری ببره من میگم یعنی چه مگه من دزدم؟! میگه بیا بپیچونیمت تو نمد پرتت کنیم از بلندی. حتی حاضر شد یک چشمم رو در بیارن. من گفتم ببخشید حاج آقا این فشارای خارجی رو دیدین پاک خل شدین. گفت خواهر ماه رمضون ماه عبادته. من با شما چه کنم؟ خیلی ناراحت شدم. گریهام گرفت. بهش گفتم برو پیش ضرغامی بگو گروه مصاحبه رو بفرسته. گفت چرا؟ گفتم کارت نباشه خودت می بینی. بنده خدا مجبور شد. حالا من به بچه هام و جهان و به اون کشوری که داره به وکیلم پناهندگی میده میگم: من دلم لک زده برا سنگسار. خلاص. به هیشششششششششششششکی هم ربط نداره!
و شما ای تماشاچی ها اینقدر گول عقلتون رو نخورید. چشم و گوش نعمتی است که شما تا دارین قدرشو بدونین.
*آهنگ تزیینی نیست.
زندان برای اسانلو
اسانلو را به دادگاه بردند و به یک سال زندان دیگر محکوم نمودند.
وکلای ایشان می فرمایند در جریان قرار نگرفتهاند. خب جریانی هم نبوده که آنهادر آن قرار بگیرند. مسئله این بوده که ایشان بسیار مقاومت میکنند و نمیمیرند. در تمام این مدت زندان علیرغم آنکه نظام از هر لحاظ شرایط را برای ایشان مهیا کرده ایشان فقط دچار ناراحتی قلب و چشم و کمر و کلیه و جگر شده! که اگر متهم به همین نحو ادامه دهد بعید است اقدامات برای مرداندن ایشان در پنج سال نتیجه دهد. به همین خاطر او را برده اند که تفهیم اتهام کنند تا این آقا دست از مقاومت برداشته و بمیرد.
افرادی مثل اسانلو همه جای بدن خود را از کار میاندازند ولی برای دهان کجی به نظام زنده میمانند. آنها با این کار می خواهند در این برهه که سعید مرتضوی زیر نگاه است کاری کنند که نظام جسم سخت به کار ببرد یا بدون در نظر گرفتن خستگی مسافر تازه رسیده از فرانسه چاقو استفاده کند. این البته اقدام بر علیه نظام است و وکلای ایشان عوض این حرفای ضد انقلابی که می تواند باعث دستگیری همسر و برادر خانم آنها بشود بهتر است از نظام تشکر کنند که در آستانه ماه مبارک با رئوفت فقط یکسال زندان برای چنین جرم بزرگی در نظر گرفتهاند. آنها بهتراست موکل خود را به مردن تشویق کنند تا همه چیز روند طبیعی داشته باشد.
اعترافات سکینه محمدی آشتیانی
بسمالمعترفالمعترفین
با درود به رهبر عزیزمان که خیلی جامعالشرایطه.
اما بعد، اون آقا هه گفت بیا شوهرت رو بکشیم. من به شوهرم گفتم این آقا خیلی شوخه من که باور نمیکنم ترو بکشه. اونم گفت تو که باور نمیکنی منم نمی کنم. البته شما تماشاچی هستین باور بکنین. تو ماه مبارک دروغ بده. دروغگو سگه و سگ هم نجسه و اصلاً جزو آدم حساب نمیشه.
در مورد وکیلم خوب دروغ میگه من تو عمرم اون آقا رو ندیدم. در ثانی من خودم میخوام سنگسار بشم به دنیا چه مربوطه؟ هی حجةالاسلام لاریجانی زاری می کنه دست و پای منو ضربدری ببره من میگم یعنی چه مگه من دزدم؟! میگه بیا بپیچونیمت تو نمد پرتت کنیم از بلندی. حتی حاضر شد یک چشمم رو در بیارن. من گفتم ببخشید حاج آقا این فشارای خارجی رو دیدین پاک خل شدین. گفت خواهر ماه رمضون ماه عبادته. من با شما چه کنم؟ خیلی ناراحت شدم. گریهام گرفت. بهش گفتم برو پیش ضرغامی بگو گروه مصاحبه رو بفرسته. گفت چرا؟ گفتم کارت نباشه خودت می بینی. بنده خدا مجبور شد. حالا من به بچه هام و جهان و به اون کشوری که داره به وکیلم پناهندگی میده میگم: من دلم لک زده برا سنگسار. خلاص. به هیشششششششششششششکی هم ربط نداره!
و شما ای تماشاچی ها اینقدر گول عقلتون رو نخورید. چشم و گوش نعمتی است که شما تا دارین قدرشو بدونین.
*آهنگ تزیینی نیست.