مردم جهان خشمگین اند. اگردرگوشه ای از جهان دراعتراض به خودکامگی و استبداد و فساد به خیابان ها می ریزند و دگرگونی می خواهند درگوشه دیگری ازجهان- می خواهد در شیلی بوده باشد یا درانگلیس و یونان و هندوستان و یا درامریکا مردم معترض خواهان حقوق خود هستند و به ساختاری اعتراض دارند که اگرچه ممکن است به قدر نظام های سیاسی خاورمیانه خودکامه و مستبد و فاسد نباشد، ولی به تعبیری دیگر خودسرند و خودسری شان باعث شده است تا مردم کثیری امیدوانتظارشان را از نظام انتخابی و دولتمردان انتخاب شده از دست بدهند. از همین روست که می کوشند تا کنترل زندگی شان را خود دردست بگیرند.آن چه این روزها در وال استریت و درواقع در800 شهر امریکا می گذرد، بیان بیرونی این خشم سراسری است. کم نیستند جوانانی که به این نتیجه رسیده اند که نه فقط رویاهایشان به کابوس تبدیل شده است بلکه از اعتمادشان هم سوء استفاده شده است. اگرچه سیاست مداران محافظه کار درامریکا از این که امریکائی ها دربرابر امریکائی های دیگری قرار گرفته اند اظهار تاسف می کنند و اگرچه میت رمنی- نامزد احتمالی حزب جمهوری خواهان درانتخابات ریاست جمهوری بعدی- مردم امریکا را از « جنگ طبقاتی» در امریکا می ترساند، ولی این قدر صداقت ندارد تا به همان مردم بگوید که این « جنگ طبقاتی» حداقل در 40 سال گذشته با شدت وحدت تمام از سوی همان یک درصدی ها که امروزهدف این اعتراضها هستند دنبال شده است. همان یک درصدی که درآمدش از درآمد60% پائینی جمعیت امریکا بیشتر است. همان یک درصدی که ثروت اش ازمجموع ثروت 90% جمعیت فزونی گرفته است. اگرچه قرار بود تاریخ با پیروزی سرمایه داری بازارآزاد به پایان رسیده باشد، ولی از قرار درهمان دوره ای که با این ادعاها گوش فلک را کرده بودند اف بی آی درگزارشی از « شیوع فساد» در وال استریت شکوه کرده بود که البته چنین گزارشی جدی گرفته نشد ووقتی که بادکنک معاملات قماری ترکید، همان بانکداران فاسد از جیب حقیر مالیات دهندگان صدها میلیارد دلار مساعده گرفتند تا بتوانند… بقیه را اینجا بخوانید
Archive for the ‘فارسی’ Category
مقاومت معترضان آمریکایی در پارک زاکاتی
پارک زاکاتی در شهر نیویورک، محل تجمع بانکداران و سوداگران سهام است که معمولا برای صرف نهار به این محیط آرام و زیبا میآیند. این پارک در نزدیکی وال استریت قرار دارد و جنبش “اشغال وال استریت” هم به همین خاطر اینجا را برای تحصن و تجمع برگزیده است.
بنگاه معاملاتی بروکفیلد که مالک این پارک محسوب میشود، از تظاهرکنندگان خواسته که این محل را حداکثر تا روز جمعه (۱۴ اکتبر/۲۲ مهر) برای انجام نظافت اساسی ترک کنند. این بنگاه برای تخلیه پارک از پلیس نیز کمک خواسته است. به تاکید مالک پارک، تظاهرکنندگان میتوانند دوباره پس از رفت و روب این محل، به شرط رعایت مقررات در آن تجمع کنند. از جمله این مقررات آن است که تحصنکنندگان دیگر با خود چادر، تشک، کیسه خواب یا وسایل آشپزی همراه نیاورند!
تظاهرکنندگان اما میگویند که نظافت پارک، بهانهای بیش نیست و آنها تا زمانی که به زور از این محل رانده نشوند، به تحصن و اعتراض خود ادامه میدهند. بامداد روز جمعه، همچنان بیش از ۴۰۰ نفر از معترضان در پارک چادر زده و گرد هم نشسته بودند.
این گروه همچنین برای نشان دادن… بقیه را اینجا بخوانید
وخامت وضعیت جسمی آیتالله بروجردی
…بر اساس بیانیه سازمان عفو بین الملل، بروجردی در زندان تحت شکنجه قرار گرفته که در اثر آن دچار بیماری پارکینسون، دیابت و فشار خون بالا شده است. در هفته های اخیر وضعیت جسمی و سلامتی او رو به وخامت می رود.
مریم موذن فعال سیاسی که در قالب یک کمپین برای اطلاع رسانی بیشتر در مورد وضعیت بحرانی آقای بروجردی تلاش می کند، می گوید: “در ایران مردم از رژیم مذهبی به ستوه آمده اند و متاسفانه به این دلیل توجه کافی به سرنوشت این چهره مذهبی که به خاطر دیدگاه هایش زندانی شده است، ندارند. برخلاف روحانیونی که به خاطر دستیابی به قدرت با حکومت همکاری می کنند، آقای بروجردی با نقض حقوق بشر توسط حکومت بسیار مخالف است.”
بر طبق گفته های موذن که قبلا به علت طرفداری از آقای بروجردی دستگیر و زندانی شده است، ارتباط آقای بروجردی با خارج از زندان قطع شده و ملاقات او با خانواده اش نیز محدود می باشد. افرادی که با آقای بروجردی و یا خانواده وی همکاری کنند، تحت تعقیب قرار می گیرند و گهگاه دستگیر و بازجویی می شوند. او می گوید آقای بروجردی از ناراحتی های قلبی و لرزش همیشگی دست و پا رنج می برد.
گروهی از روزنامه نگاران و فعالین برجسته حقوق بشر نامه ای سرگشاده در هشدار نسبت به وضعیت آقای بروجردی نوشته اند. بر اساس گزارش آژانس خبری مجموعه فعالان حقوق بشر ایران (هرانا) در این نامه آمده است: “کاظمینی بروجردی در معرض شکنجه های جسمی و روانی غیر انسانی قرار گرفته است تا وادار شود با امضای بیانیه ای عقاید خود را انکا… اینجا مفصل بخوانید
نظام ومنع پخش فیلم کودکان افغان
مسئولان فرهنگی افغانستان از نمایش فیلم «مدرسه» ساخته اسد سکندر، فیلمساز افغان در مرکز فرهنگی فرانسه جلوگیری کردهاند. آن گونه که اسد سکندر میگوید، مسئولان افغان این تصمیم را به دنبال فشارهای جمهوری اسلامی گرفتهاند.
آقای سکندر فارغالتحصیل رشته سینما از هند است و پیش از این هم فیلم «پنامه» را درباره زندگی پناهجویان افغان در اروپا ساخته بود.
فیلم تازه آقای سکندر، «مدرسه» نگاهی انتقادی دارد به مسئله تحصیل بچههای افغان در ایران. اسد سکندر، در همین رابطه به پرسشهای رادیو فردا پاسخ گفته است… اینجا بخوانید و بشنوید
کودکان افغان در ایران
کودکان پناهنده افغان؛ در ایران زندگی میکنند ولی رسما وجود خارجی ندارند، هویت رسمیشان زیر هزاران علامت سوال است و از آیندهشان کسی خبر ندارد… اگر اساسا آیندهای همراه امید در انتظارشان باشد.
هرچند کم نیستند مواردی که حقوق افغانها در ایران، هم از طرف دولت هم از طرف شهروندان نادیده گرفته میشود، اما هستند ایرانیانی که برای کمک به گروهی از فقیرترین بخش جامعه، آستینها را بالا میزنند.
برخی سازمانهای غیردولتی و شهروندان، به ویژه در تهران به کمک کودکان افغان رفتهاند. برخی به سرپرستی آنان میپردازند، برخی کمکهای بهداشتی و پزشکی در اختیارشان میگذارند و برخی نیز به آموزش و سرگرمیشان مشغولاند.
«لب که نباشه، خنده نیس» از جمله روایت مستندی از یکی از این طرحهای شهروندی است.
صبا فرمان آرا مستندی ساخته است از گروهی از کودکان افغان که بر صحنه تئاتر حمید پورآذری دور هم جمع شدهاند؛ او در فیلم کوتاه خود «لب که نباشه، خنده نیس» نشان میدهد، چگونه نمایش امید را در دل آنها زنده میکند.
وبسایت کریستین ساینس مانیتور مینویسد صبا فرمان آرا تماشاچیان را به اطراف شوش تهران میبرد، به آپارتمانی که حمید پورآذری از آن صحنه جمع و جوری ساخته است و بر آن تئاترهای موفقی را اجرا کرده است؛ با پولی کم که… بقیه را اینجا بخوانید
طرحِ مدیریت جهانی نظام لو رفت
وقتی طرحِ مدیریت جهانی نظام لو رفت و روابط بین واشنگتن و تهران گُر گرفت و شروع کرد به دود زدن به عمهجان زنگ زدم. گفت: اولاً خوب کاری کردیم.
به هم ریختن و شلوغ کردن آمریکا برای ظهور آقا راه را باز میکند. سرمایهگذار هم فراوان هست. همهی آن بزرگوارانی که شما آنها را دیکتاتور مینامید چشم به راه ظهور آقا هستند تا از این بهار لعنتی نجاتاشان بدهد.
در افغانستان و پاکستان و عراق و کل منطقه جایی نمانده که ما بغل جاده بمبی آماده انفجار نداشته باشیم.
اصل خانهی دشمن است. دشمن پول میآورد در منطقهی ما و بهار راه میاندازد مگر ما چلاقیم؟ ما هم پول برمیداریم میآییم آنجا پاییز و زمستان راه میاندازیم.
ثانیاً ما به شدت تکذیب میکنیم. آمریکا دروغ میگوید. این را گفت وگوشی تلفن را گذاشت.
بسیجیان پروازی وسفرهای رهبری
مسابقه ارضای تمايلات نفسانی آيت الله خامنهای پايان ندارد. از دعوت از شاعران مديحهگو بگيريد تا فراخواندن نمايندگان مجلس، كه دو زانو خدمت رهبری مینشينند و از برگزاری «نمايش محبوبيت رهبری» در استانهای محروم و لشکركشی «بسيجيان پروازی» برای ايجاد موج پرشكوه دوستداران رهبر بگيريد تا تروكاژهای تلويزيونی برای به رخ كشيدن اقتدار رهبری، همه و همه برای ارضای حس بی پايان خودكامگی در مقام معظم رهبری است.
آيتالله خامنهای امروز به كرمانشاه رفت. استانی با آمار بيكاری بالا، فقر شديد، محروميت فراگير و بالاخره فساد دولتی هولناك! ايشان اما در اجتماع خودجوش(!) هزاران برادر و خواهر «بسيجی پروازی» (معادل استاد پروازی!) حضور يافتند كه شايد برای بار اول كرمانشاه را میديدند! بسياری از اين «هزاران نفر!» از اقصی نقاط كشور به كرمانشاه آورده شده بودند، تا رهبر معظم باور كنند كه آنها «شهروندان مرفه كرمانشاهی!» هستند كه هيچ دغدغه و مشكلی ندارند به جز ديدار با معظمله و شوق حضور در محضر نايب ولی عصر!! به همين بهانه، ايشان برای اين جمعيت خوشحال و شيفتهی ولايت، چيزی از مشكلات و محروميتهای استان كرمانشاه نفرمودند و فقط از «قيام وال استريت!» و احتمال سقوط و زوال آمريكا و گسترش بيداری اسلامی در اروپا سخن گفتند و صلاح نديدند درباره ساير مسائل كم ارزش داخلی سخنی بگويند!
اما اين «بسيجيان پروازی» كيستند؟ و چرا هر سفر رهبری، دهها برابر طرحهايی كه قولش را به مردم می دهند، هزينه بر میدارد؟ بسيجی پروازی به مدد پولهای بادآورده حكومتی، صبح تهرانی است، عصر شهروند خوزستان يا آذربايجان میشود! او بسته به «مأموريت» میتواند شهروند هركجا باشد. دو روز قبل به كرمانشاه يا سنندج سفر میكند، لباس محلی را از بسيج تحويل میگيرد، در بازارها میچرخد و در زمان فرود آمدن سفينه ولايت، به عنوان يك شهروند كرد يا كرمانشاهی يا گيلانی و… به مسير استقبال برده میشود و برای «آقا» بوسه و گل و دست و دم تكان میدهد. بسيجی پروازی در حقيقت نقش «حلقه حفاظتی رهبر» را هم ايفا میكند. او بايد نقش همان حلقه انگشتری را بازی كند كه گويا نگين سليمانی را در آغوش كشيده است. اينگونه هيچ شهروند ناراضی و هيچ نامه بدستی مزاحم تصاوير دوربينها نمیشود و دوربينهای صداوسيما فقط «قافله عشق» را به تصوير میكشند!
بسيجی پروازی دو يا سه روز زودتر از «آقا» به استان میآيد و دو روز بعد از رفتن ايشان، لباس محلی را از تن در میآورد و به سمت تهران و مشهد و قم بر میگردد! برای اعزام هر «يك فروند» از اين شهروندنماهای بسيجی… بقیه را اینجا بخوانید
امان از “اكتبر سورپرایز”!
تنش میان ایران و آمریكا كاملاً جدی شد. چه ایران دروغ بگوید چه آمریكا هردو احتمالاً این ماجرا را با هیاهو و جنجال پیش خواهند برد برای اینكه این نبرد را در عرصه دیپلماسی عمومی نبازند. دقت كنیم كه آمریكا از همین الان سریع ماجرا را با ضمیمه “دوستانمان را در جریان جزییات توطئه خواهیم گذاشت” در این مسیر پیش میبرد. هنوز چیزی نشده آمریكاییها در مسیر “تحریم مجدد” قاسم سلیمانی و سپاه قدس و غیرذالك گام برمیدارند. ماجرا قدری بوی ماهی گندیده میدهد. انگار كه آمریكا لجش گرفته است از كارهای امنیتی كه قاسم سلیمانی در عراق و سپاه قدس در منطقه دارد صورت میدهد و میخواهد به این بهانه دم سپاه را بیشتر قیچی كند. نمیدانم و زود است برای قضاوت.
جمهوری اسلامی منطقپذیر نیست، اما واقعاً بعید است كه دست به چنین كار احمقانه ای بزند و ترور سفیر عربستان در آمریكا هیچ منفعت سیاسی برای او نداشته و نخواهد داشت. چرا عربستان؟ برچه اساسی حتی تندروهای سپاه باید رودرروی عربستان بایستند؟ برای ترور سفرای عربستان، جمهوری اسلامی می توانست این كار را در منطقه به نحو آسانتری انجام دهد نه در آمریكا. بعد هم گیرم كار جمهوری اسلامی، میخواسته آنرا گردن كی بیاندازد؟ بیندازند گردن القاعده در آمریكا؟؟ شوخی است و خندهدار! تازه كه چه بشود؟ البته پیش داوری نباید كرد و باید تا رسیدن اطلاعات بیشتر صبر كرد، اما تا اینجای كار ماجرای همانطور كه گفته آمد، بودار و حیرتآور است.
یك احتمال سوم هم هست كه هردو طرف (ایران و آمریكا) دروغ بگویند، اصل ماجرا دروغ باشد و دستهایی امنیتی در دوطرف… بقیه را اینجا بخوانید
چهره مرگ در خمینی شهر
عجیب قیافه آنها که قرار است اعدام شوند آشناست! عجیب شباهت دارند به آن جوانهایی که شبهای عزاداری امامان شیعه علم و کتل بلند میکنند و جلو دستههای سینه زنی برای پاسداری اسلام عزاداری میکنند. حتی شبیه به حزب اللهیهایی هستند که پیشانی بند بسیج بر پیشانی میبندند و با چماق به جان مردم میافتند. عجب شباهتها غیر قابل انکار اند! فقر فرهنگی را در چهره همگی شان به وضوح می توان دید!… مطلب را کامل اینجا بخوانید
پنجشنبههایمان را برقصیم
شهزاده سمرقندی نویسنده و خبرنگار تاجیکی در وبلاگ خود یادی کرده از بهنام و نهال و پنجشنبه پر رقص و با احساسی تقدیماشان کرده. اینجا بخوانید و ببینید.
سردار شاعر بود و پنهان میکرد!
بعد از امام خمینی و حضرت رهبر اینک یک شاعر دیگر در میان سران جمهوری اسلامی تصمیم گرفت از گمنامی بیرون بیاید! او کسی نیست جز «شاعر سردار نقدی» رئیس سازمان مستضعفین.
چرا او در این مدت چهره در نقاب داشت و حتی در شبهای شعر حضرت رهبر لقمهای تناول نمیکرد؟
آیا او و حضرت رهبر شبهای شعر خصوصی دارند؟
آیا او قبل و بعد از یورش نیروهای تحت فرماندهی خود شعر هم میسراید؟
آیا او شعری هم برای ارتحال امام سروده؟ یا فقط برای انترنت سروده؟
آیا او برای ساندیس هم شعر سروده؟
آیا سردار قصد دارد داستان کوتاه یا رمان هم بنویسد؟
در قسمت فیلم و شرکت در جشنوارهها سردار چه برنامهای دارد و چه زمانی اقدام خواهد کرد و آیا سریال تلویزیونی هم خواهد ساخت؟
آیا او شعر عاشقانه که برای خداوند و امامان حاضر و غایب نباشد هم سروده است؟
نظر او در مورد شعر سعید سلطانپور و سعیدی سیرجانی و اشعار محمد مختاری چیست؟
دیوان خودشان را کی چاپ خواهند فرمود؟
آیا طبع شعرِ سردار ناگهانی باز شد یا از کودکی باز بود؟
اینها چندتایی از سئوالاتی است که هواداران سردار بزرگ نظام دوست دارند او جواب بدهد.
ابراز نگرانی درباره سیمین بارکزی
سيمين برکزای، يکی از نمايندگان مجلس افغانستان که براساس ادعاهای مربوط به تقلب در آراء نمايندگی وی لغو شده است، با وجود هشدار پزشکان در مورد وضعيت سلامتی او می گويد به اعتصاب غذای خود ادامه خواهد داد.
سيمين برکزای اکنون در اعتراض به لغو نمايندگی و با درخواست بازگشت به جمع نمايندگان مجلس در نهمين روز اعتصاب غذای خود به سر می برد.
خانم برکزای که روز يکشنبه با صدايی بسيار ضعيف با خبرنگار راديو اروپای آزاد/ راديو آزادی مصاحبه می کرد، گفت که تا زمانی که در مقام نمايندگی مجلس ابقاء نشده به اعتصاب غذای خود ادامه خواهد داد.
وی گفت:« من مدارک و شواهدی دارم و اعتصاب را متوقف نخواهم کرد. من در اعتراض به بی قانونی و بی عدالتی اعتصاب کرده ام . به عنوان يک زن افغان من ديگر حاضر نيستم اين وضعيت را بپذيرم.»… بقیه را اینجا بخوانید و ببینید