در تهران بمبی را در موتوری جا سازی کرده موتور سیکلت را مثل الاغی بستهاند به درختی که روبروی خانه یکی از اساتید دانشگاه تهران بوده. ایشان که از خانه بیرون میآید کسی با رموت کنترل بمب را میترکاند و استاد دانشگاه را میکشد. تا اینجا ماجرا شفاف است. اما خبرگزاری فارس و مقامات ریز و درشت برای گل آلود کردن جریان اطلاع رسانی، وارد ماجرا میشوند. استادی را که نامش پای نامه اعتراضی اساتید به خامنهای بوده و از طرفداران مهندس موسوی است، استادی ولایی و بسیجی و انقلابی معرفی کرده در ترورش پای اسرائیل و آمریکا را به میان میکشند و حتی آنرا به گردن انجمن پادشاهی ایران میاندازند. اسرائیل و آمریکا و انجمن پادشاهی ایران آنقدر سر و زبان و تریبون دارند که از خود دفاع کنند. مسعود علیمحمدی هم با همه بدشانسی آنقدر شانس داشت که در تهران زندگی کند و استاد دانشگاه تهران باشد و مرگش بشود خبر داغ تمام خبرگزاریها. سخت نگران سایر اساتیدمان هستم که در استانهایی مثل سیستان و بلوچستان زندگی میکنند و در کنار جنبش مردمی ایران سعی دارند آقا را از خواب بیدار کنند اما حضرتش به جای گوش دادن به آنها با دیوانگان وزارت اطلاعات کمر به قتل آنها میبندد و حتی خبر مرگشان هم زیر شنهای روان حرکتهای ساندیسی گم و گور میشود. آغاز دوران انفجار است، در هر خبر مرگی اول برای دومار روی دوشهای حضرت رهبر نگاه کنید.
Archive for January, 2010
آغاز دوران انفجار
در تهران بمبی را در موتوری جا سازی کرده موتور سیکلت را مثل الاغی بستهاند به درختی که روبروی خانه یکی از اساتید دانشگاه تهران بوده. ایشان که از خانه بیرون میآید کسی با رموت کنترل بمب را میترکاند و استاد دانشگاه را میکشد. تا اینجا ماجرا شفاف است. اما خبرگزاری فارس و مقامات ریز و درشت برای گل آلود کردن جریان اطلاع رسانی، وارد ماجرا میشوند. استادی را که نامش پای نامه اعتراضی اساتید به خامنهای بوده و از طرفداران مهندس موسوی است، استادی ولایی و بسیجی و انقلابی معرفی کرده در ترورش پای اسرائیل و آمریکا را به میان میکشند و حتی آنرا به گردن انجمن پادشاهی ایران میاندازند. اسرائیل و آمریکا و انجمن پادشاهی ایران آنقدر سر و زبان و تریبون دارند که از خود دفاع کنند. مسعود علیمحمدی هم با همه بدشانسی آنقدر شانس داشت که در تهران زندگی کند و استاد دانشگاه تهران باشد و مرگش بشود خبر داغ تمام خبرگزاریها. سخت نگران سایر اساتیدمان هستم که در استانهایی مثل سیستان و بلوچستان زندگی میکنند و در کنار جنبش مردمی ایران سعی دارند آقا را از خواب بیدار کنند اما حضرتش به جای گوش دادن به آنها با دیوانگان وزارت اطلاعات کمر به قتل آنها میبندد و حتی خبر مرگشان هم زیر شنهای روان حرکتهای ساندیسی گم و گور میشود. آغاز دوران انفجار است، در هر خبر مرگی اول برای دومار روی دوشهای حضرت رهبر نگاه کنید.
ورژن جدید پیشگوییهای شاه نعمتالله ولی
حضرتش دیشب به خوابم آمد و این نسخه را دیکته فرمودند. سکته های وزنی ارتباط پیدا میکند به خواب آلودگی بنده و الا از لحاظ اوزان عروضی بنده در سنگین وزن هم شعر سرودهام!
قدرت ملت بیدار میبینم
حالت نظام غدار میبینم
از نجوم این سخن نمیگویم بلکه /ازحضور این امام! میبینم
روز شنبه یا جمعهای من /تن او خسته و بیمار و زار میبینم
نفس رهبر چون رود بیرون ز تنش/ فیروزآبادی را بر سر کار میبینم
هست فصل خونریزی در عهدش /مردم ایران را بر سر دار میبینم
چون دو- ده روز سرداری کرد/ سرداریش را بر کنار میبینم
مجتبی گر به تخت بنشیند/ بوالعجب روزی به روزگار میبینم
غارت و قتل مردم ایران /دست حوزه، عجب به کار میبینم
چاپیدن و بردن در عهدش /سخت، بی اختیار میبینم
ظلمت ظلم «آقایان» دیار/ بی حد و بی شمار میبینم
ظلم آشکار، تجاوز و تحقیر/ بر مرد و زن شعار میبینم
جنگ و آشوب و فتنه بسیار /در کمین، بی شمار میبینم
بر سر هر کوی و هر برزن /نام او زشت و خوار میبینم
صد البته، شکر خدا نیامده /سلطهاش تارومار میبینم
سیدی را از نسل آل رسول/ بنده در حال فرار میبینم
حضرت مهدی آشکار هم شود/ امتش چه تار و مار میبینم
نجات را در دانایی مردم و قانون /در رفتار و گفتار میبینم
رهنمای آزادی بیان و احزاب / شفافیت در کنش و کردار مییبینم
عدل و دادی چو می شود پیدا/ دولتش را چه پایدار می بینم
هرکجا رو نهد ایرانی /فرش قرمز را، برقرار میبینم
بعد این تباهی از میان برود ریش /چون نگار در میان میبینم
غم مخور زآنکه من در این تشویش /خرمی وصل یار میبینم
بعد از این خود آدم خواهد آمد/ که من انسان را مدار میبینم
دولت انسانی آشکار شود/ همچنان که من آشکار میبینم
فارس و ترک و کرد و بلوچ/ در برابر قانون، همه در کنار میبینم
بعد از تحریر: خوب یادم نیست ولی انگار در خواب ایشان گفت:
هر کس نکند این نسخه جدید را به هفت نفر ایمیل/ من او را ساندیس خوار میبینم
ورژن جدید پیشگوییهای شاه نعمتالله ولی
حضرتش دیشب به خوابم آمد و این نسخه را دیکته فرمودند. سکته های وزنی ارتباط پیدا میکند به خواب آلودگی بنده و الا از لحاظ اوزان عروضی بنده در سنگین وزن هم شعر سرودهام!
قدرت ملت بیدار میبینم
حالت نظام غدار میبینم
از نجوم این سخن نمیگویم بلکه /ازحضور این امام! میبینم
روز شنبه یا جمعهای من /تن او خسته و بیمار و زار میبینم
نفس رهبر چون رود بیرون ز تنش/ فیروزآبادی را بر سر کار میبینم
هست فصل خونریزی در عهدش /مردم ایران را بر سر دار میبینم
چون دو- ده روز سرداری کرد/ سرداریش را بر کنار میبینم
مجتبی گر به تخت بنشیند/ بوالعجب روزی به روزگار میبینم
غارت و قتل مردم ایران /دست حوزه، عجب به کار میبینم
چاپیدن و بردن در عهدش /سخت، بی اختیار میبینم
ظلمت ظلم «آقایان» دیار/ بی حد و بی شمار میبینم
ظلم آشکار، تجاوز و تحقیر/ بر مرد و زن شعار میبینم
جنگ و آشوب و فتنه بسیار /در کمین، بی شمار میبینم
بر سر هر کوی و هر برزن /نام او زشت و خوار میبینم
صد البته، شکر خدا نیامده /سلطهاش تارومار میبینم
سیدی را از نسل آل رسول/ بنده در حال فرار میبینم
حضرت مهدی آشکار هم شود/ امتش چه تار و مار میبینم
نجات را در دانایی مردم و قانون /در رفتار و گفتار میبینم
رهنمای آزادی بیان و احزاب / شفافیت در کنش و کردار مییبینم
عدل و دادی چو می شود پیدا/ دولتش را چه پایدار می بینم
هرکجا رو نهد ایرانی /فرش قرمز را، برقرار میبینم
بعد این تباهی از میان برود ریش /چون نگار در میان میبینم
غم مخور زآنکه من در این تشویش /خرمی وصل یار میبینم
بعد از این خود آدم خواهد آمد/ که من انسان را مدار میبینم
دولت انسانی آشکار شود/ همچنان که من آشکار میبینم
فارس و ترک و کرد و بلوچ/ در برابر قانون، همه در کنار میبینم
بعد از تحریر: خوب یادم نیست ولی انگار در خواب ایشان گفت:
هر کس نکند این نسخه جدید را به هفت نفر ایمیل/ من او را ساندیس خوار میبینم
خر در چنگ گرگ
خری مستخدم گرگی شد و با سم خود جسم سختی بساخت و با آن برای گرگ چندان بکشت که معروف شد به خلخالی حضرت رهبر و سماش عاقبت مثل چنگ و چنگال و خودش چون گرگ شد. شیران که بعد از تقلب حضرت رهبر به مصاف گرگ بلند شدند اوضاع به نهضت آب پرتقال(انگور) ساندیس کشید اما بی نتیجه ماند لذا گرگ عزم کرد که خر را به رسم قربانی به جای خود تقدیم شیران کند. خرگوشی گفت: الا یایهالشیران خر را برهانید که چون فاتحهی گرگ بزرگ خواندید او عبا از جنایات گرگ پسر بردارد و آقا مجتبی را به تاریخ معرفی کند.
عکس تزیینی نیست. رویش کلیک کنید
خر در چنگ گرگ
خری مستخدم گرگی شد و با سم خود جسم سختی بساخت و با آن برای گرگ چندان بکشت که معروف شد به خلخالی حضرت رهبر و سماش عاقبت مثل چنگ و چنگال و خودش چون گرگ شد. شیران که بعد از تقلب حضرت رهبر به مصاف گرگ بلند شدند اوضاع به نهضت آب پرتقال(انگور) ساندیس کشید اما بی نتیجه ماند لذا گرگ عزم کرد که خر را به رسم قربانی به جای خود تقدیم شیران کند. خرگوشی گفت: الا یایهالشیران خر را برهانید که چون فاتحهی گرگ بزرگ خواندید او عبا از جنایات گرگ پسر بردارد و آقا مجتبی را به تاریخ معرفی کند.
عکس تزیینی نیست. رویش کلیک کنید
ترجمه آخرین نطق رهبر به فارسی خودمانی
از ترجمه جملات عربی به خاطر نا آشنایی به آن زبان معذورم
مردم عزیز قم شرایط در تهران جوریه که دیگه نمیشه اونجا مثل سابق یک شکم سیر نطق کرد و به مشکل بر نخورد. اینه که من خدمت شما رسیدم. اینجا برادران بهتر میتونن شماها رو جمع کنن و بالاخره اینجا حوزه هست و آیات عظام. که البته به جز تک و توکی بقیه بحمدلله نشان دادند که بلدند تا آخرین دقیقه جزو «علما» بمانند و در خط دشمن نغلتند و دم از حقوق عوام نزنند. همانطور که مستحضر هستید و علما برایتان گفتهاند در یک نظام الهی عالم اگر بخوابد هم مساوی عبادت است.
یک کلمه هم من در مورد اون حرکت قم بگم که خیلی بصیرت داشت چون بر علیه شاه بود و شاه خودش حکومت الله نبود بلکه حکومت سایه بود و عربیش را هم همه شما بلدید: السلطان ظلالله. الحمدلله حضرت امام که آمدند خودشان در بدو ورود حاکم نشده روح الله بودند که خودش مثقالی کلی با ظلالله تفاوت دارد و بعد که نظر مبارکشان سیصد و شصت درجه با نظرشان در لوفل لوشاتو اونورکی چرخید، حکومت شد حکومت خود الله. که هر نوع ایستادگی در مقابل چنین حکومتی خودش حرام است و باید با مُرِ قانون با آن رفتار شود والا من مرض نداشتم از وسط اینهمه کلمه شیرین و لطیف واژه زبر و تلخ مُر را انتخاب کنم.
دو کلمه هم راجع به حرکت نوزده دی بگم که زیاد محرمی نشه. خوب این حرکت همه اتون میدونین که یک حرکت خودجوش دولتی- حکومتی بود که در آن حتی عمه عبدالقادر بلوچ هم شرکت کرده بود که در دورترین شهرهای بلوچستان زندگی می کنه و جزو بلوچهایی است که تونسته در سایه نظام قرار بگیره و اعدام نشه. در چنین حالتی حجت تمام است.
دو کلمه هم من به اون بچه های بسیجی خودم بگم که در حرمت شکنی عاشورا ناراحت شدند که حق هم داشتند. آخه یک عده در روز عاشورای حسینی که خود سرور شهیدان با یک حرکت سیاسی جلوی ظلم ایستادند، چطور به خودشون اجازه میدن که با یک حرکت سیاسی جلوی ظلم بایستند و حرمت عاشورا را بشکنند؟! ولی معذالک این جوونها باید صبر داشته باشند. درسته من بعد انتخابات عصبانی شدم و زنجیر همه اونا رو باز کردم اما من که نگفتم حمللللللللللللللللللللللللله. مملکت مسئول دارد و مسئولین خودشان میدانند کجا بگویند حمله. مثل همین تیراندازی به ماشین کروبی. که گلوله شلیک می شود به ماشین می خورد اما به کروبی چی؟ نمیخورد. چرا؟ چون نمیخواهیم به دشمن کمک کنیم. خداوند نگهدار همه شما باشد که بیدارید. ولله، بخدا من صدتا سجده بکنم کمه که هنوز بعد از اون کارایی که من کردم باز اینهمه آدم هست که بیدارند! و جمع می شوند تا من نطق کنم.
حجتی از حجج
برو آقا. برو مواظب یک تومانیای باش که در جیبت هست و مواظب باش تا خر و خودت نمردهای پیاده نشوی. برو جانم، حالا که قصد داری تا لب گور خودت را بازنشسته نکنی حد اقل برو همان پشتک واروها را بزن که تا حالا برایت آب و نان شده. آن بیسوادهایی که تو به آنها سواد یاد دادی اگر با سواد شده باشند میدانند که توبره اگر نبود قطر گردن و شکمت نصف حالا بود. اگر بیسواد ماندهاند حیف است که تو هم از توبره نخوری هم از آخور. چون هم استعداد داری هم رو.
بعد از تحریر: لا الله الا الله
تبلیغ خصوصی
ترجمه آخرین نطق رهبر به فارسی خودمانی
از ترجمه جملات عربی به خاطر نا آشنایی به آن زبان معذورم
مردم عزیز قم شرایط در تهران جوریه که دیگه نمیشه اونجا مثل سابق یک شکم سیر نطق کرد و به مشکل بر نخورد. اینه که من خدمت شما رسیدم. اینجا برادران بهتر میتونن شماها رو جمع کنن و بالاخره اینجا حوزه هست و آیات عظام. که البته به جز تک و توکی بقیه بحمدلله نشان دادند که بلدند تا آخرین دقیقه جزو «علما» بمانند و در خط دشمن نغلتند و دم از حقوق عوام نزنند. همانطور که مستحضر هستید و علما برایتان گفتهاند در یک نظام الهی عالم اگر بخوابد هم مساوی عبادت است.
یک کلمه هم من در مورد اون حرکت قم بگم که خیلی بصیرت داشت چون بر علیه شاه بود و شاه خودش حکومت الله نبود بلکه حکومت سایه بود و عربیش را هم همه شما بلدید: السلطان ظلالله. الحمدلله حضرت امام که آمدند خودشان در بدو ورود حاکم نشده روح الله بودند که خودش مثقالی کلی با ظلالله تفاوت دارد و بعد که نظر مبارکشان سیصد و شصت درجه با نظرشان در لوفل لوشاتو اونورکی چرخید، حکومت شد حکومت خود الله. که هر نوع ایستادگی در مقابل چنین حکومتی خودش حرام است و باید با مُرِ قانون با آن رفتار شود والا من مرض نداشتم از وسط اینهمه کلمه شیرین و لطیف واژه زبر و تلخ مُر را انتخاب کنم.
دو کلمه هم راجع به حرکت نوزده دی بگم که زیاد محرمی نشه. خوب این حرکت همه اتون میدونین که یک حرکت خودجوش دولتی- حکومتی بود که در آن حتی عمه عبدالقادر بلوچ هم شرکت کرده بود که در دورترین شهرهای بلوچستان زندگی می کنه و جزو بلوچهایی است که تونسته در سایه نظام قرار بگیره و اعدام نشه. در چنین حالتی حجت تمام است.
دو کلمه هم من به اون بچه های بسیجی خودم بگم که در حرمت شکنی عاشورا ناراحت شدند که حق هم داشتند. آخه یک عده در روز عاشورای حسینی که خود سرور شهیدان با یک حرکت سیاسی جلوی ظلم ایستادند، چطور به خودشون اجازه میدن که با یک حرکت سیاسی جلوی ظلم بایستند و حرمت عاشورا را بشکنند؟! ولی معذالک این جوونها باید صبر داشته باشند. درسته من بعد انتخابات عصبانی شدم و زنجیر همه اونا رو باز کردم اما من که نگفتم حمللللللللللللللللللللللللله. مملکت مسئول دارد و مسئولین خودشان میدانند کجا بگویند حمله. مثل همین تیراندازی به ماشین کروبی. که گلوله شلیک می شود به ماشین می خورد اما به کروبی چی؟ نمیخورد. چرا؟ چون نمیخواهیم به دشمن کمک کنیم. خداوند نگهدار همه شما باشد که بیدارید. ولله، بخدا من صدتا سجده بکنم کمه که هنوز بعد از اون کارایی که من کردم باز اینهمه آدم هست که بیدارند! و جمع می شوند تا من نطق کنم.
حجتی از حجج
برو آقا. برو مواظب یک تومانیای باش که در جیبت هست و مواظب باش تا خر و خودت نمردهای پیاده نشوی. برو جانم، حالا که قصد داری تا لب گور خودت را بازنشسته نکنی حد اقل برو همان پشتک واروها را بزن که تا حالا برایت آب و نان شده. آن بیسوادهایی که تو به آنها سواد یاد دادی اگر با سواد شده باشند میدانند که توبره اگر نبود قطر گردن و شکمت نصف حالا بود. اگر بیسواد ماندهاند حیف است که تو هم از توبره نخوری هم از آخور. چون هم استعداد داری هم رو.
بعد از تحریر: لا الله الا الله