Abdol Ghader Balouch – عبدالقادر بلوچ

Official blog of Abdol Ghader Balouch

Archive for February, 2006

نبرد کارتونی

Posted by balouch On February - 9 - 2006

بدنبال انتشار کارتون‌هایی از پیامبر اسلام حالا جمهوری اسلامی کارتون کشی برای هالوکاست را به مسابقه گذاشته. فعلاً جهان غرب از این هوک راست کمی گیج است اما حتم دارم به کف رینگ نخواهد افتاد. بالاخره یکی پیدا می‌شود و با وارد کردن دو سه ضربه پیاپی کاریکاتور حضرت امام«ره» را وارد گود می‌کند. متأسفانه اگر این نبرد کاریکاتوری ادامه پیدا کند شکست جمهوری اسلامی در این جبهه هم حتمی است.
غربی که هست و نیست خود را مدتهاست کارتون کرده در مقابل تنها فشنگ هالوکاستی جمهوری اسلامی آخرش می‌رود سراغ یکصد و بیست و چهار هزار پیغمبر. کافر جماعت که بخواهد به اینهمه پیغمبر گیر بدهد مسلمان جماعت کم می‌آورد مخصوصاً که شیطان هم فعالانه با کفار است و ما بجز خداوند فقط سوریه را داریم که خداوند بی طرف است و پسر حافظ اسد بی بخار.


نبرد کارتونی

Posted by balouch On February - 9 - 2006

بدنبال انتشار کارتون‌هایی از پیامبر اسلام حالا جمهوری اسلامی کارتون کشی برای هالوکاست را به مسابقه گذاشته. فعلاً جهان غرب از این هوک راست کمی گیج است اما حتم دارم به کف رینگ نخواهد افتاد. بالاخره یکی پیدا می‌شود و با وارد کردن دو سه ضربه پیاپی کاریکاتور حضرت امام«ره» را وارد گود می‌کند. متأسفانه اگر این نبرد کاریکاتوری ادامه پیدا کند شکست جمهوری اسلامی در این جبهه هم حتمی است.
غربی که هست و نیست خود را مدتهاست کارتون کرده در مقابل تنها فشنگ هالوکاستی جمهوری اسلامی آخرش می‌رود سراغ یکصد و بیست و چهار هزار پیغمبر. کافر جماعت که بخواهد به اینهمه پیغمبر گیر بدهد مسلمان جماعت کم می‌آورد مخصوصاً که شیطان هم فعالانه با کفار است و ما بجز خداوند فقط سوریه را داریم که خداوند بی طرف است و پسر حافظ اسد بی بخار.


جنگ تمدنها

Posted by balouch On February - 6 - 2006

آنهایی که در گفتگوی تمدنها می‌دمیدند چنان باد می‌دادند که باد، اینترنت و چتِ خشک و خالی راهم از پیششان برد.
وفتی که تمدنها گفتگو نکنند مگر چیزی غیر از جنگ می‌ماند که بکنند؟
تمدنها خیلی که متمدن باشند تیر اول را شلیک نمی‌کنند. دماغ به دماغ می‌ایستند، دلایل را ضعیف و رگهای گردن را قوی می‌کنند و هر بار یک پله از تمدن پایین و دو پله از جنگ بالا می‌روند.
تنها رابطه نیست که هزار پل دارد تمدن هم هزار پله دارد. آدم متمدنی که در قرن اول هجری کشکش را می‌سابد بهتر است با آدم متمدنی که در سال دوهزار و شیش خط و نشان می‌کشد جنگ نکند.
در تمدن ما این دنیا مال کفار است و آن دنیا مال ماست. می‌ترسم آنها در این دنیا ما را به آتش بکشند. ما که سوختیم چه فایده که خداوند در آن دنیا آنها را به جهنم ببرد؟


جنگ تمدنها

Posted by balouch On February - 6 - 2006

آنهایی که در گفتگوی تمدنها می‌دمیدند چنان باد می‌دادند که باد، اینترنت و چتِ خشک و خالی راهم از پیششان برد.
وفتی که تمدنها گفتگو نکنند مگر چیزی غیر از جنگ می‌ماند که بکنند؟
تمدنها خیلی که متمدن باشند تیر اول را شلیک نمی‌کنند. دماغ به دماغ می‌ایستند، دلایل را ضعیف و رگهای گردن را قوی می‌کنند و هر بار یک پله از تمدن پایین و دو پله از جنگ بالا می‌روند.
تنها رابطه نیست که هزار پل دارد تمدن هم هزار پله دارد. آدم متمدنی که در قرن اول هجری کشکش را می‌سابد بهتر است با آدم متمدنی که در سال دوهزار و شیش خط و نشان می‌کشد جنگ نکند.
در تمدن ما این دنیا مال کفار است و آن دنیا مال ماست. می‌ترسم آنها در این دنیا ما را به آتش بکشند. ما که سوختیم چه فایده که خداوند در آن دنیا آنها را به جهنم ببرد؟


خون در مقابل کارتون

Posted by balouch On February - 5 - 2006

عمه جان با چندبسیجی آمده بود بر علیه کاریکاتوریستی که کاریکاتور مقدسات را کشیده، دم در خانه‌ی ما تظاهرات کند.
پنجره را باز کردم بگویم عمه‌جان گیرم که اعتراضت به جا باشد، چرا جلوی پنجره‌ی من؟ اما بسیجیها داد زدند:
می‌کشیم، می‌کشیم آنکه کاریکاتور مقدسات ما را کشید!
پنجره را بستم روی دستمال سفیدی نوشتم نصراً من الله و فتحُ قریب، آنرا بستم دور سرم. دسته‌ی جاروب را در آوردم و زدم بیرون. گفتم:
برادران باهم برویم پدر این کفار را در بیاوریم!
غائله که از جلوی خانه‌ی ما رد ‌شد یقه عمه جان را گرفتم و گفتم: عمه‌ی حسابی! در زمان حیات آن حضرت، کفار روی سرش خاکستر می‌ریختند و جان سالم بدر می‌بردند. حالا یکی چهار تا خط کشیده شما خون به پا می‌کنید؟ همانطور که داد می‌زد و شعار می‌داد گفت: بقیه در اطلاعات دات نت


خون در مقابل کارتون

Posted by balouch On February - 5 - 2006

عمه جان با چندبسیجی آمده بود بر علیه کاریکاتوریستی که کاریکاتور مقدسات را کشیده، دم در خانه‌ی ما تظاهرات کند.
پنجره را باز کردم بگویم عمه‌جان گیرم که اعتراضت به جا باشد، چرا جلوی پنجره‌ی من؟ اما بسیجیها داد زدند:
می‌کشیم، می‌کشیم آنکه کاریکاتور مقدسات ما را کشید!
پنجره را بستم روی دستمال سفیدی نوشتم نصراً من الله و فتحُ قریب، آنرا بستم دور سرم. دسته‌ی جاروب را در آوردم و زدم بیرون. گفتم:
برادران باهم برویم پدر این کفار را در بیاوریم!
غائله که از جلوی خانه‌ی ما رد ‌شد یقه عمه جان را گرفتم و گفتم: عمه‌ی حسابی! در زمان حیات آن حضرت، کفار روی سرش خاکستر می‌ریختند و جان سالم بدر می‌بردند. حالا یکی چهار تا خط کشیده شما خون به پا می‌کنید؟ همانطور که داد می‌زد و شعار می‌داد گفت: بقیه در اطلاعات دات نت


نگاهی به وبلاگ نازخاتون

Posted by balouch On February - 3 - 2006

سی سال قبل نوزادی که بنا بود نگاری بشود و بعدها وبلاگ نازخاتون را در وبلاگشهر بنویسد دل به دریا زد و آن طور که خودش با قلم شیرینش می‌نویسد برای سر و گوشی آب دادن قدم به این دنیا گذاشت. هنوز پنج سالی از کنجکاویش نگذشته بود که انقلاب شد و تا او دست چپ و راستش را در مدرسه پیدا کند ماشین شستشوی مغزی جنگ و روزگار تلخ و غریب و تکرار و تشویق معلم تعلیمات دینی تمام هدف وهم و غم دوران کودکی اورا به تلاش برای خانم شدن تبدیل کرد. او بخوبی میدانست که دخترانی که خانم نیستند به درد لای جرز خورده به جهنم وارد می‌گردند! این تلاش چنان شبانه روزی و پیگیر بود که تمام دوران کودکی او را بلعید و در سن شانزده سالگی در اوج نوجوانی او را به قله های خانم بودن رساند. در حالیکه دختران همسن او در دنیا لای جرز یا شاید هم عازم جهنم بودند او در حال تدریس ادبيات، دستور، رياضي، انگليسي و بعدها شيمي و فيزيک و مثلثات بود که این خانمی به تدریس فرانسه و یکی دو ترم تدریس در دانشگاه هم گسترش پیدا کرد. از آنجایی که شیطان‌الرجیم بعضی وقتها دختران و مخصوصاً خانمها را از راه بدر می‌کند نازخاتون متوجه می‌شود که اگر دست از خانم بودن بر ندارد به زودی قلب او با او همکاری نکرده خواهد ترکید لذا او از فعالیتهای خانمی کم کرده سایرین را دلخور ولی خود را دلخوش می کند و از مملکت به فرانسه می‌رود و ازدواج می‌کند و حالا این دختر شیرین سخن اصفهانی در وبلاگی که بر آن اسم یک ترشی خوشمزه شمالی را نهاده خاتون نازی شده که بدون تلاش برای خانم بودن با پستهای خود وبلاگ نازخاتون را به شهرت رسانده.
نگار که در فرانسه درس می‌خواند هنوز دلش به شدت برای ایران می‌طپد و حتی در روزهای قورباغه‌ای خود نمیتواند جلوی اشکهایش را بگیرد: بقیه در شهرگان دات کام


نگاهی به وبلاگ نازخاتون

Posted by balouch On February - 3 - 2006

سی سال قبل نوزادی که بنا بود نگاری بشود و بعدها وبلاگ نازخاتون را در وبلاگشهر بنویسد دل به دریا زد و آن طور که خودش با قلم شیرینش می‌نویسد برای سر و گوشی آب دادن قدم به این دنیا گذاشت. هنوز پنج سالی از کنجکاویش نگذشته بود که انقلاب شد و تا او دست چپ و راستش را در مدرسه پیدا کند ماشین شستشوی مغزی جنگ و روزگار تلخ و غریب و تکرار و تشویق معلم تعلیمات دینی تمام هدف وهم و غم دوران کودکی اورا به تلاش برای خانم شدن تبدیل کرد. او بخوبی میدانست که دخترانی که خانم نیستند به درد لای جرز خورده به جهنم وارد می‌گردند! این تلاش چنان شبانه روزی و پیگیر بود که تمام دوران کودکی او را بلعید و در سن شانزده سالگی در اوج نوجوانی او را به قله های خانم بودن رساند. در حالیکه دختران همسن او در دنیا لای جرز یا شاید هم عازم جهنم بودند او در حال تدریس ادبيات، دستور، رياضي، انگليسي و بعدها شيمي و فيزيک و مثلثات بود که این خانمی به تدریس فرانسه و یکی دو ترم تدریس در دانشگاه هم گسترش پیدا کرد. از آنجایی که شیطان‌الرجیم بعضی وقتها دختران و مخصوصاً خانمها را از راه بدر می‌کند نازخاتون متوجه می‌شود که اگر دست از خانم بودن بر ندارد به زودی قلب او با او همکاری نکرده خواهد ترکید لذا او از فعالیتهای خانمی کم کرده سایرین را دلخور ولی خود را دلخوش می کند و از مملکت به فرانسه می‌رود و ازدواج می‌کند و حالا این دختر شیرین سخن اصفهانی در وبلاگی که بر آن اسم یک ترشی خوشمزه شمالی را نهاده خاتون نازی شده که بدون تلاش برای خانم بودن با پستهای خود وبلاگ نازخاتون را به شهرت رسانده.
نگار که در فرانسه درس می‌خواند هنوز دلش به شدت برای ایران می‌طپد و حتی در روزهای قورباغه‌ای خود نمیتواند جلوی اشکهایش را بگیرد: بقیه در شهرگان دات کام


اردنگی چین و شوروی

Posted by balouch On February - 2 - 2006

بعد از اینکه شوروی و چین با اروپا و آمریکا هم صدا شدند و رأی دادند که جمهوری اسلامی را ببرند شورای امنیت بدون آنکه حرفی زده باشم عمه جان گفت:
چین و شوروی در جا بلندپایه ترین مقامات خود را فرستادند معذرت خواهی پیش آقا!
گفتم عمه جان به چه زبانی بگویم، اینها عمری بقه گرفته‌اند و پوست کنده‌اند. گوشهای افتاده‌ی سرهنگ قذافی را نمی‌بینی؟ تازه آقایان که یک اردنگی می‌زنند به ماتحت، رسمشان است بدو بدو بیایند تعظیم. شطرنج بازهای حرفه‌ای همینطوری حریف را کیش و مات می‌کنند.
بلند پایه و تعظیم و آقا را ول کن، مدتهاست که وصع خراب ما جفت شیش می‌خواهد و طاسهایی که جمهوری اسلامی می‌اندازد یک و دو می‌نشیند، مگر اینکه به فرج امام زمان معتقد باشیم و الا در بهترین حالت وضع ملت سه می‌شود.


اردنگی چین و شوروی

Posted by balouch On February - 1 - 2006

بعد از اینکه شوروی و چین با اروپا و آمریکا هم صدا شدند و رأی دادند که جمهوری اسلامی را ببرند شورای امنیت بدون آنکه حرفی زده باشم عمه جان گفت:
چین و شوروی در جا بلندپایه ترین مقامات خود را فرستادند معذرت خواهی پیش آقا!
گفتم عمه جان به چه زبانی بگویم، اینها عمری بقه گرفته‌اند و پوست کنده‌اند. گوشهای افتاده‌ی سرهنگ قذافی را نمی‌بینی؟ تازه آقایان که یک اردنگی می‌زنند به ماتحت، رسمشان است بدو بدو بیایند تعظیم. شطرنج بازهای حرفه‌ای همینطوری حریف را کیش و مات می‌کنند.
بلند پایه و تعظیم و آقا را ول کن، مدتهاست که وصع خراب ما جفت شیش می‌خواهد و طاسهایی که جمهوری اسلامی می‌اندازد یک و دو می‌نشیند، مگر اینکه به فرج امام زمان معتقد باشیم و الا در بهترین حالت وضع ملت سه می‌شود.




VIDEO

************ *********** ************* ************ *********** ************* ************ *********** ************* ************ *********** ************* ************ *********** ************* ************ *********** ************* ************ *********** ************* ************ *********** ************* ************ *********** ************* ************ *********** ************* ************ *********** ************* ************ *********** ************* ************ *********** *************

TAG CLOUD

Activate the Wp-cumulus plugin to see the flash tag clouds!

There is something about me..

    Activate the Flickrss plugin to see the image thumbnails!