د و جوان بیگناه که مدتی از عمر خود را در زندانهای نظام ولایت فقیه از دست دادند حالا با شجاعت دارند از شکنجه گاههای نظام عطوفت برای جهانیان تعریف میکنند. از دخمههای پر فریاد. از زندانهایی که تا ابد خشت خشتاش به روح و روان و روش و کردار و طرز تفکر آنها لعن و نفرین خواهد فرستاد. این آغاز کار اسیت. در اینجا بخوانید
یواش یواش دارد عیار طلای دوران طلایی امام مشخص میشود.
رضا علیجانی آمادگی خود را برای شهادت درباره مواردی از نقض حقوق بشر در ایران اعلام کرده است. این نویسنده میگوید، شهادت میدهد که اعدامهای جمعی زندانیان سیاسی در سال ۱۳۶۷ از یک سال پیش از آن برنامهریزی شده بوده است. اینجا کلیک کنید و بیشتر بخوانید
بالاخره در سال دوهزار و یازده میلادی زنان عربستان بر اساس تصمیم پادشاه، صاحب حق رأی شدند. این گام ملک عبدالله تاریخی توصیف شده. حالا چهلصد و نود و فلان قدر گام برداشته نشده مانده تا زنان عربستان به بقیه حقوق خود برسند.
خدا کند خادمالحرمین تا وفات نکرده قدم دادنِ حق رانندگی به زنان را هم بردارد تا این موجوداتِ خداوند بر اثر گام ایشان از پیاده گام برداشتن برهند. خداوند تبارک و تعالی پادشاه را از گزند بهار عربی محفوظ بدارد، خسته نباشد، گام خیلی بلندی برداشتند خدا کند طرز و طوری نشده باشند.
جهان زن به دختری میپردازد که از دست نیروهای انتظامی به سمت مرگ میدود. مطلب را با کلیک کردن اینجا بخوانید
نویسنده وبلاگ سرزمین رویایی قول داده است که اگر رئیس جمهور یا نخست وزیر یا حتی وزیر آموزش و پرورش بشود فکری به حال اول مهرهای بی مهر خواهد کرد. مطلب را با کلیک کردن اینجا میتوانید در وبلاگش بخوانید
در زمانهای بسیار بسیار جدید نظامی بود که خیلی سنگ عدل به سینه میزد و ادعای مدیریت جهانی از زباناش نمیافتاد. این نظام اعتراف نمیکرد اما جاسوسی عین دیانتاش بود. در یکی از روزهای بی نان و آب و داغ بلوچستان، همین نظام سراغ شخص بلوچی به نام عبیدالرحمن رفت. او به خاطر موقعیتاش فرد خوبی بود برای جذب شدن اما هر چقدر نظام قیمت را بالا برد این بی استعداد نه تنها جذب نشد بلکه فراری شد. نظام کمی ریش خود را خاراند و با خود گفت:
اینطور نباشد که این جوجه فکر کند با فرار میتواند از چنگ ما در بر رود.
لذا طبق اصول و باورهای اعتقادی خود به سراغ سه برادر او رفته آنها را به جرم برادر بودن دستگیر و سپس گروگان گرفت.
چهار ماه تمام هر چه آدم در اقصی نقاط بلوچستان زبان نظام را میدانست به دست و پای نظام افتاد که این سه برادر بیگناه را ببخشد اما نظام پر برکت جمهوری اسلامی از پدر و مادر بی خیر و برکت، عبیدالرحمن جذب نشده را طلب میکرد. آن زن و مرد پیر و ضعیف و نحیف فریاد میزدند که ته تغاری آنها محمد صابر را بدهند و بقیه را ببرند و با همان لشکر و قشونی که میخواهند به جنگ ابر قدرتها بروند به دنبال عبیدالرحمن بگردند.
نظام دوباره ریشاش را خاراند( ریش نظام خیلی میخارد) و در این جا فکری از ذهناش خطور کرد. او دو برادر بیست و دوساله و سی ساله عبیدالرحمن را آزاد کرد و محمد صابر پانزده ساله را که والدینش برای دیدنش کور بودند نگاه داشت و خطاب به آنها گفت:
یا عبیدالرحمن یا اعدام محمد صابر!
متأسفانه نه عبیدالرحمن حاضر شد بیاید و پست جاسوسی را بپذیرد و نه والدین او نسبت به دستگیری فرزند خود اقدام کردند. هر کس دیگر به جای نظام بود نسبت به اعدام محمد صابر درنگ نمیکرد اما نظام ما نظام عدالت است. نظام امام زمان است. نظام ائمه اطهار است. نظام عطوفت است. از همهی این کم کاریها صرف نظر کرد و امروز حکم محمد صابر را صادر کرد: سر تا پا پنج سال زندان! البته میفرستندش زندان اردبیل که پدر و مادرش نتوانند از روستاهای بلوچستان زرت و زرت پا شوند بروند ملاقات او.
حالا پدر و مادر محمد صابر مرتب فال حافظ میگیرند به این امید که شاید این صفحه بیاید:
یوسف گمگشته باز آید به کنعان غم مخور
نظام هم دارد ریشاش را میخاراند و فکر میکند چه مدلی و به چه بهانهای یک کنفرانس بینالمللی دیگری برای نزدیکی مذاهب راه اندازی بکند.
نتیجهای که از این داستان میگیریم این است که محمد صابر در پایان این پنج سال به سنی میرسد که اگر اعدام بشود جار و جنجال راه نمیافتد که کودک بود.
اینبار جناب پرزیدنت در نیویورک منکر وجود همجنسگرا در ایران نشد اما از آنجایی که معتقد است حرف مرد یکی است فرمود: ممکن است چنین افرادی در ایران باشند ولی از اعتراف به همجنسگرا بودن خود شرمسار هستند! بعد از چهار سال ایشان اینهمه ترقی فرمودند. اگر سی سال به او بدهیم و هر چهار سال یک خبرنگار از او در اینمورد سئوال بکند به ترتیب، احتمال شندین این جوابها خواهد بود:
– ممکن است چنین افرادی در ایران به دنیا آمده باشند اما همه به خارج سفر کردهاند.
– ممکن است چنین افرادی از خارج به ایران سفر کرده باشند اما اعتراف نمیکنند در ایران به دنیا آمدهاند.
– چند تا بود که چون نظام دادگستری ما مستقل است اعداماشان کرد. ممکن است تعدادی مانده باشد که از دادگستری خجالت بکشند.
– شما فکر میکنید مشکل جوانان ما مسئله همجنسگرایی است؟ دولت چکار دارد کی کی را بغل میکند.
– …
– …
– …
– بله خداوند تبارک و تعالی بعضی وقتها از دستاش در میرود( هه هه هه نعوذبالله) این سئوالها مال دوران جوانی بود که ما میامدیم نیویورک. حالا اگر هم در ایران چنین افرادی بوده میبوده باشند سنی از آنها گذشته. اسرار خلقت است. به قول اون فیلسوف خارجی: خموش حافظ!(منظورش حافظ خودمون بوده) اسرار الهی نه تو دانی نه کس. ما همه شرمساریم در بارگاه الهی مگر اینکه آقا ظهور کند که ظهورشان نزدیک است!
همزمان با روز اول مهر، روز بازگشایی مدارس در ایران، سه معلم زندانی از داخل زندان بیانیهای را به این مناسبت منتشر کردهاند. در حال حاضر حداقل پنج معلم در زندان هستند که یکی از آنان به اعدام محکوم شده است.
مشروح خبر را اینجا بخوانید
خبر خیلی داغ است. اکثر خبرگزاریها موقع گزارش آن، از هیجان به نفس تنگی افتادهاند. مرا هم جو گرفته و خواستم فوری آنرا در اختیار شما خوانندگان عزیز وبلاگ که صف کشیدهاید برسانم. خبر آنقدر داغ هست که هنوز دارد از آن بخار بلند میشود. من دو سه بار آن را خواندم که طبق مرسوم خودم، از جایی از آن، ایرادی بگیرم یا تقصیر آن را بیندازم به گردن نظام اما چیزی متوجه نشدم. عمه جان که موضوعات را از عینک مذهب میبیند میگوید هر چیزی که قوانین شناخته شدهی فیزیک را نقض کند متافیزیکی است و نشان میدهد که ظهور نزدیک است! خودتان این خبر را در اینجا بخوانید و اگر فهمیدید، به زبان ساده که من هم بفهمم، آنرا توضیح بدهید که یعنی چی.
محمود عباس در سازمان ملل درخواست برای یک کشور فلسطینی را تسلیم سازمان ملل کرد. درخواستی که تلاشهای زیادی شد تا جلوی آنرا بگیرد. در خواستی که نقطه عطفی است در ماجرای طولانی بین فلسطین و اسرائیل. علی چنگیزی از زاویهای ظریف به قضیه نگاه کرده است. آنرا اینجا بخوانید.
بازیکنان تیم ملی والیبال بزرگسالان ایران با داور قرقیزستانی مسابقه، که یک زن بود دست دادند!
بازیکنان تیم ملی اصرارِ سرداورِ سریلانکایی را علت اقدام خود عنوان کردند. فدراسیون والیبال اعلام کرده است با خاطیان برخورد انضباطی خواهد کرد.
به نظر من داور زن و سرداور سریلانکایی میخواستهاند به نظام جمهوری اسلامی دهن کجی بکنند؛ اما بهتر است آنها را دستگیر نکنیم. چون سریلانکا و قرقیزستان و «کشورهای دوست» برای آزادیاشان تلاشی نخواهند کرد و بر خلاف زندانیهای آمریکاییامان نه تنها چیزی نمیماسد بلکه احتمال دارد به زندانبانان هم دست بدهند.
در مورد برخورد انضباطی، به نظرم این آقایان که تا یک زن میبینند سی و سه سال تلاش نظام یادشان میرود اصلاً لازم نکرده برای ما بازی بکنند. پس فردا اگر به جای این داور، زن دیگری خواست روبوسی بکند این آقایان چه دسته گلی به آب میدهند؟
نظام دارد با ورزش ما خیلی مدارا میکند. ما اینهمه حوزه داریم یعنی آخوند بلد نیست والیبال بازی کند؟ چه کسی بهتر از آخوند پاس میدهد و چه کسی بهتر از او آبشار میزند؟ چرا با گذشت سی و سه سال هنوز بازیکنان ما روحانی نیستند؟ چه جوابی برای مردم شریف ایران اسلامی و خانواده معظم شهدا داریم؟
عزیز زارعی، کارمند عادی شرکت نفت، ساکن گچساران بود. او پس از بازنشسته شدن با خانوادهاش به شیراز نقل مکان کرد. او نویسنده نبود، اما کتابی که از یادداشتهای شخصی او به عنوان “دفتر عزیز” به زبان فرانسه منتشر شده، سخت تأثیرگذار و تکاندهنده است.
یگانه هدف عزیز زارعی آن بود که نوههایش از سرنوشت مادر خود آگاه شوند، و اکنون یکی از نوهها، یادداشتهای پدربزرگ خود را ترجمه و منتشر کرده است.
شورا مکارمی، نوه دختری عزیز، در شش سالگی و زمانی که مادرش هنوز در زندان بود، به فرانسه رفت. در کودکی تنها فهمیده بود که مادرش در ایران به خاطر فعالیت سیاسی اعدام شده است، اما چیز بیشتری نمیدانست. سالها بعد در سال ۲۰۰۴ به دفترچهای دست یافت که از پدربزرگش به جا مانده بود. در دفترچه گزارشی مفصل از چگونگی دستگیری و اعدام مادرش در زندان جمهوری اسلامی آمده بود.
شورا که هنوز به اهمیت دفترچه پی نبرده بود، آن را کنار گذاشت. چند سال بعد که با تجارب بیشتر و به ویژه با تحصیل در رشته مردمشناسی، به شناختی بالاتر رسیده بود، به اهمیت دفترچه یادداشتهای پدر بزرگ پی برد، آن را… بقیه را اینجا بخوانید