Abdol Ghader Balouch – عبدالقادر بلوچ

Official blog of Abdol Ghader Balouch

Archive for June, 2009

کج

Posted by balouch On June - 10 - 2009

استادی گفت: اگر خلق راست باشد، کج حاکم نشود.

دانشجویی پرسید: شود که شخص بعد رسیدن به حکومت، کج شود؟

گفت: شود اما کج بر راست حکومت نکند مگر راست تن به کج شدن دهد.


خبر سلامتی

Posted by balouch On June - 10 - 2009

معالجات اسد‏الله امرایی موفقیت آمیز بوده و حالا ایشان از بیمارستان مرخص شده‏اند.
برای این مترجم خوب و پر کار سلامتی آرزو دارم.


آخرین گزارش پرزیدنت به رهبر

Posted by balouch On June - 10 - 2009


کج

Posted by balouch On June - 10 - 2009

استادی گفت: اگر خلق راست باشد، کج حاکم نشود.

دانشجویی پرسید: شود که شخص بعد رسیدن به حکومت، کج شود؟

گفت: شود اما کج بر راست حکومت نکند مگر راست تن به کج شدن دهد.


خبر سلامتی

Posted by balouch On June - 10 - 2009

معالجات اسد‏الله امرایی موفقیت آمیز بوده و حالا ایشان از بیمارستان مرخص شده‏اند.
برای این مترجم خوب و پر کار سلامتی آرزو دارم.


آخرین گزارش پرزیدنت به رهبر

Posted by balouch On June - 10 - 2009


چه سلامی؟ چه علیکی؟
امامی بود و ما سه تا
بقیه تقسیم می‏شدن بین ما چهارتا
بهشتی و امام، بهشتی شدن
موندیم تک و تنها، ما دوتا
تو، حضرت رهبر شدی
رئیس خبرگان، کم مقامی نیست به خدا
بیا با هم بخوریم
یکی یکی، یا هم که دوتا دوتا
تا هدر نره خون شهدا
این محموده پاشو کرده تو کفش ما
ولاکن هست یار شما
یا که راست و ریست می‏کنید، گندشو شما
یا که شروع می‏کنم من، افشاگری رو از خود شما

________________

اصل نامه را اینجا بخوانید.


سیمین طلایی ما

Posted by balouch On June - 9 - 2009

خانم سیمین بهبهانی شاعره‏ی بزرگ و نام آور ایران در میان رنگ‏ها بی رنگ ماند. بیهوده نیست که هر کس به او می‏رسد با احترام سخن می‏گوید. اطلاعیه‏اش را با هم بخوانیم:
هموطنان گرامی و دوستان عزیز که از هر جای جهان گرد هم آمده‌اید تا درباره‌ی سرنوشت کشور خود همراهی و هم‌اندیشی کنید. می‌خواستم که در حضور شما باشم و دیده به دیدارتان روشن کنم. بیماری امانم نداد.

می‏خواستم به پای تو تقدیم جان کنم

بختم چنین نخواست که کاری چنان کنم

پس به نوشتن کلامی بس می‏کنم.

کشور ما اکنون بر سر چهارراه سرنوشت ایستاده است. ”انتخابات” را می‏گویم. با چهار نامزد از صافی گذشته‌اش! هرچه کردم که خود را به انتخاب یکی از این چهار تن راضی کنم، نشد! می‏گویند کشور چهل میلیون شخصیت حایز شرایط شرکت در انتخابات را دارد. فرض کنیم که نیمی از این جمعیت خواهان شرکت هستند؛ آیا در میان آنان شمار قابل توجهی استاد و اندیشه‌ور و اقتصاددان و روشنفکر و سیاستمدار وجود نداشت که فقط چهار تن (آنهم از کسانی که امتحان خود را در ورطه‌ی اداره‌ی مملکت داده‌اند)، پس از گذشتن از ”صافی” به مردم معرفی شوند تا از میان آنان یکی را برگزینند؟ ملت ما اجازه‌ی تشکیل حزب و گروه و جمعیت ندارد. کانون نویسندگان ایران چهل‌ساله شد و هنوز مجوز رسمی نگرفته‌است! در کشورهای دموکراتیک، نمایندگان یا روسای جمهور را احزاب، یعنی مردم تعیین می‌کنند و به میدان رقابت می‌فرستند. در کشور ما عکس این است. یک جمع کوچک صلاحیت آنان را تصویب می‏کند، آنگاه مردم مکلف می‌شوند که برای ایشان تبلیغ کنند! من یک صدای تنها هستم، در حد خانه‌یی که در آن سکونت دارم. اما اختیار تفکر و تشخیص خودرا در دست دارم. با همین صدای تنها می‏گویم که این گونه انتخاب را درست نمیدانم و به هیچ یک از نامزدها رای نمی‌دهم. به رای هر فرد یا گروه احترام می‌گذارم. ضمنا یادآور می‌شوم که این بخت را نداشته‌ام که به هیچ حزب یا گروهی وابسته باشم، اما برای آنانکه به درستی در گروهی یا حزبی همکاری می‌کنند آرزوی توفیق دارم. همچنین برای کسانی که با اعتماد راستین در انتخابات اخیر ایران شرکت میکنند آرزوی خیر و صلاح می‌کنم. برای کشورم ایران، آرزوی آزادی و سربلندی و آرامش و نیکبختی دارم. جهان را از آفت جنگ و ترور و ظلم و شقاوت به‌دور می‌خواهم.

کلام ” تاگور” شاعر و فیلسوف هند را به یاد می‌آورم که گفت: ”به امید روزی که آفتاب صلح و تمدن، چون نخل زرینی از فراز بلندیهای مشرق‌زمین بردمد”


چه سلامی؟ چه علیکی؟
امامی بود و ما سه تا
بقیه تقسیم می‏شدن بین ما چهارتا
بهشتی و امام، بهشتی شدن
موندیم تک و تنها، ما دوتا
تو، حضرت رهبر شدی
رئیس خبرگان، کم مقامی نیست به خدا
بیا با هم بخوریم
یکی یکی، یا هم که دوتا دوتا
تا هدر نره خون شهدا
این محموده پاشو کرده تو کفش ما
ولاکن هست یار شما
یا که راست و ریست می‏کنید، گندشو شما
یا که شروع می‏کنم من، افشاگری رو از خود شما

________________

اصل نامه را اینجا بخوانید.


پرفسور فرست لیدی

Posted by balouch On June - 9 - 2009

مصاحبه‏ای را به خانم زهرا رهنورد نسبت می‏دهند که اگر درست باشد در صورت شکست احمدی‏نژاد و پیروزی جناب موسوی طنزنویسان کشور نه تنها دچار کمبود سوژه نخواهند شد بلکه به خودکفایی هم خواهند رسید. کل مصاحبه را می‏توانید اینجا بخوانید. این هم نمونه‏ای از «جنس» که مشتری بشوید:
– تجلي حضرت فاطمه زهرا(س) در زندگي من درخشيد نام خود را زهرا و نام خانوادگي خود را به رهنورد و آن هم به خاطر راهي كه در پيش گرفته بودم، تغيير دادم.
– این پرونده‌سازی صورت می‌گیرد تا دیگر زن ایرانی به دنبال تحصیل و پویایی و تنها پرفسور زن در عرصه هنر و در کشور خود نباشد.
– احتمالا در درجه اول قصد رییس جمهور این بود که رقیب خود را با این شیوه از میدان به در کند و شوهر ترک زبان و با تعصب وی را عصبانی کند.

در ادامه این نشست مطبوعاتی خبرنگار یکی از رسانه‌های خارجی از رهنورد در خصوص نقش وی به عنوان بانوی اول کشور پس از پیروزی موسوی در انتخابات همانند میشل اوباما همسر باراک اوباما در آمریکا سوال کرد که وی به زبان انگلیسی پاسخ داد: من میشل اوباما نیستم بلکه زهرا نورد و پیرو حضرت زهرا هستم.

مناجات: بار خدایا یکی از این حضرات تجلی‏اش در من هم بدرخشد که من هم بتوانم به خاطر راهی که در پیش گرفتم… نه خدا جان با همین اسم یک کاری می‏کنم.


تصویری از یک فرمایش

Posted by balouch On June - 9 - 2009
برای تصویر بزرگتر روی تصویر کلیک کنید. دوست نداشتید کلیک کنید می‏توانید تقه بزنید.


سیمین طلایی ما

Posted by balouch On June - 9 - 2009

خانم سیمین بهبهانی شاعره‏ی بزرگ و نام آور ایران در میان رنگ‏ها بی رنگ ماند. بیهوده نیست که هر کس به او می‏رسد با احترام سخن می‏گوید. اطلاعیه‏اش را با هم بخوانیم:
هموطنان گرامی و دوستان عزیز که از هر جای جهان گرد هم آمده‌اید تا درباره‌ی سرنوشت کشور خود همراهی و هم‌اندیشی کنید. می‌خواستم که در حضور شما باشم و دیده به دیدارتان روشن کنم. بیماری امانم نداد.

می‏خواستم به پای تو تقدیم جان کنم

بختم چنین نخواست که کاری چنان کنم

پس به نوشتن کلامی بس می‏کنم.

کشور ما اکنون بر سر چهارراه سرنوشت ایستاده است. ”انتخابات” را می‏گویم. با چهار نامزد از صافی گذشته‌اش! هرچه کردم که خود را به انتخاب یکی از این چهار تن راضی کنم، نشد! می‏گویند کشور چهل میلیون شخصیت حایز شرایط شرکت در انتخابات را دارد. فرض کنیم که نیمی از این جمعیت خواهان شرکت هستند؛ آیا در میان آنان شمار قابل توجهی استاد و اندیشه‌ور و اقتصاددان و روشنفکر و سیاستمدار وجود نداشت که فقط چهار تن (آنهم از کسانی که امتحان خود را در ورطه‌ی اداره‌ی مملکت داده‌اند)، پس از گذشتن از ”صافی” به مردم معرفی شوند تا از میان آنان یکی را برگزینند؟ ملت ما اجازه‌ی تشکیل حزب و گروه و جمعیت ندارد. کانون نویسندگان ایران چهل‌ساله شد و هنوز مجوز رسمی نگرفته‌است! در کشورهای دموکراتیک، نمایندگان یا روسای جمهور را احزاب، یعنی مردم تعیین می‌کنند و به میدان رقابت می‌فرستند. در کشور ما عکس این است. یک جمع کوچک صلاحیت آنان را تصویب می‏کند، آنگاه مردم مکلف می‌شوند که برای ایشان تبلیغ کنند! من یک صدای تنها هستم، در حد خانه‌یی که در آن سکونت دارم. اما اختیار تفکر و تشخیص خودرا در دست دارم. با همین صدای تنها می‏گویم که این گونه انتخاب را درست نمیدانم و به هیچ یک از نامزدها رای نمی‌دهم. به رای هر فرد یا گروه احترام می‌گذارم. ضمنا یادآور می‌شوم که این بخت را نداشته‌ام که به هیچ حزب یا گروهی وابسته باشم، اما برای آنانکه به درستی در گروهی یا حزبی همکاری می‌کنند آرزوی توفیق دارم. همچنین برای کسانی که با اعتماد راستین در انتخابات اخیر ایران شرکت میکنند آرزوی خیر و صلاح می‌کنم. برای کشورم ایران، آرزوی آزادی و سربلندی و آرامش و نیکبختی دارم. جهان را از آفت جنگ و ترور و ظلم و شقاوت به‌دور می‌خواهم.

کلام ” تاگور” شاعر و فیلسوف هند را به یاد می‌آورم که گفت: ”به امید روزی که آفتاب صلح و تمدن، چون نخل زرینی از فراز بلندیهای مشرق‌زمین بردمد”




VIDEO

************ *********** ************* ************ *********** ************* ************ *********** ************* ************ *********** ************* ************ *********** ************* ************ *********** ************* ************ *********** ************* ************ *********** ************* ************ *********** ************* ************ *********** ************* ************ *********** ************* ************ *********** ************* ************ *********** *************

TAG CLOUD

Activate the Wp-cumulus plugin to see the flash tag clouds!

There is something about me..

    Activate the Flickrss plugin to see the image thumbnails!