کمی ایران است. دو تا کم سوریه. یک کوچولو غرب. یکخورده هم شرق. همهی اینها میشوند خیلی زیاد. یک عالمه را که از کل کم کنیم میماند یک ذره. ذره هر چه بر سرش بزند ثبات را پیدا نمیکند.
فاتحه را خیلی جاها میشود خواند. یکی از آن جاها همینجاست.
Archive for May, 2008
لبنان
لبنان
کمی ایران است. دو تا کم سوریه. یک کوچولو غرب. یکخورده هم شرق. همهی اینها میشوند خیلی زیاد. یک عالمه را که از کل کم کنیم میماند یک ذره. ذره هر چه بر سرش بزند ثبات را پیدا نمیکند.
فاتحه را خیلی جاها میشود خواند. یکی از آن جاها همینجاست.
حسرت و تبریک
هنوز یکسال نشده که رفته. بیست سالی بود ندیده بودمش. دلم پر میکشید برای دیدنش. آخرین بار گفتم مادر میآیم پاکستان. پاسپورتم را میگذارم لب مرز، مرز را که نمیتوانند برای مرز نشین ببندند.
گفت گیرم آمدی و رسیدی. آنقدر جاسوس افتاده که روز اول خبر میشوند و میبرندت. یک ساعت هم که پیششان بمانی شصت بار خواهم مرد. نیا. بگذار یک بار از فراقت برای همیشه بروم. همانطور شد. اما مادر شما که زنده هست. خدا عمرش را آنقدر سال بکندتا شما ببینیدش. روزش مبارک.
حسرت و تبریک
هنوز یکسال نشده که رفته. بیست سالی بود ندیده بودمش. دلم پر میکشید برای دیدنش. آخرین بار گفتم مادر میآیم پاکستان. پاسپورتم را میگذارم لب مرز، مرز را که نمیتوانند برای مرز نشین ببندند.
گفت گیرم آمدی و رسیدی. آنقدر جاسوس افتاده که روز اول خبر میشوند و میبرندت. یک ساعت هم که پیششان بمانی شصت بار خواهم مرد. نیا. بگذار یک بار از فراقت برای همیشه بروم. همانطور شد. اما مادر شما که زنده هست. خدا عمرش را آنقدر سال بکندتا شما ببینیدش. روزش مبارک.
پسر ناخلف
حسن نصرالله گفته: دست کسی را که قصد داشته باشد مرا خلع سلاح بکند قطع خواهم کرد حتی اگر پدرم باشد.
این پسر ناخلفتر از آن است که عبا و عمامه و ریش و دین و اسلام جلویش را بگیرد. آدمی که سر سپرده شد نه خاک سرش میشود نه پدر. علیالخصوص که علاوه بر ارقام قبلی و بعدی عجالتاً سه ملیارد تومان هم به حسابش ریخته شده باشد.
پسر ناخلف
حسن نصرالله گفته: دست کسی را که قصد داشته باشد مرا خلع سلاح بکند قطع خواهم کرد حتی اگر پدرم باشد.
این پسر ناخلفتر از آن است که عبا و عمامه و ریش و دین و اسلام جلویش را بگیرد. آدمی که سر سپرده شد نه خاک سرش میشود نه پدر. علیالخصوص که علاوه بر ارقام قبلی و بعدی عجالتاً سه ملیارد تومان هم به حسابش ریخته شده باشد.
دشمن
هوا خوب است. بچهها را میبریم داخل حیات. دخترها دور جعبهی ماسهی تر جمع میشوند و با قالبها، حلزون و ستاره و به قول خودشان کیک جشن تولد درست میکنند. پسرها دو گروه شدهاند و در عالم خیال همدیگر را بستهاند به رگبار. نبرد سختی بینشان درگرفته. بمب است و نارنجک. با اینکه از توپ و تانک حرف میزنند از شمشیر کشیدن هم غافل نمیشوند. دوچرخهها، ماشینهای پدالی، سرسره و اسباب بازیهای دیگر را برای سنگر گیری استفاده میکنند. چهار پنج دقیقهای یکبار که نبردشان تن به تن میشود دخالت میکنیم، من برایشان نطق میکنم که با هم باشند و مسابقه دوچرخه سواری یا ماشین سواری بدهند. بسکتبال بازی کنند یا در ساختن یک قلعه خاکی به دخترها بپیوندند. فایده ندارد. حالا توپهای ابری را به جای گلولههای توپ به هم میزنند.
فکری میکنم و همه را دور خودم جمع میکنم. آهسته و جدی از دشمنی فرضی حرف میزنم که میخواهد به مهد کودک حمله کند و اسباب بازیها را ببرد. یکهو متحد میشوند. هر کدام ادعا میکند سنگر افراد دشمن را میبیند.
در حالیکه داستانها از خطرناکی دشمن برای هم تعریف میکنند کنار هم با صلح و صفا میافتند به جان دشمن. من به سلامتی انها چاییام را مینوشم.
دشمن
هوا خوب است. بچهها را میبریم داخل حیات. دخترها دور جعبهی ماسهی تر جمع میشوند و با قالبها، حلزون و ستاره و به قول خودشان کیک جشن تولد درست میکنند. پسرها دو گروه شدهاند و در عالم خیال همدیگر را بستهاند به رگبار. نبرد سختی بینشان درگرفته. بمب است و نارنجک. با اینکه از توپ و تانک حرف میزنند از شمشیر کشیدن هم غافل نمیشوند. دوچرخهها، ماشینهای پدالی، سرسره و اسباب بازیهای دیگر را برای سنگر گیری استفاده میکنند. چهار پنج دقیقهای یکبار که نبردشان تن به تن میشود دخالت میکنیم، من برایشان نطق میکنم که با هم باشند و مسابقه دوچرخه سواری یا ماشین سواری بدهند. بسکتبال بازی کنند یا در ساختن یک قلعه خاکی به دخترها بپیوندند. فایده ندارد. حالا توپهای ابری را به جای گلولههای توپ به هم میزنند.
فکری میکنم و همه را دور خودم جمع میکنم. آهسته و جدی از دشمنی فرضی حرف میزنم که میخواهد به مهد کودک حمله کند و اسباب بازیها را ببرد. یکهو متحد میشوند. هر کدام ادعا میکند سنگر افراد دشمن را میبیند.
در حالیکه داستانها از خطرناکی دشمن برای هم تعریف میکنند کنار هم با صلح و صفا میافتند به جان دشمن. من به سلامتی انها چاییام را مینوشم.
تجلیل از معلمان
جناب پریزیدنت امروز از معلمان نمونه تجلیل به عمل آوردند. متأسفانه تعدادی از معلمان کشور چون زندان بودند تنوانستند معلم نمونه و در نتیجه مورد تجلیل قرار بگیرند. معلمین باید بدانند هر چقدر شبشان تیره و تار و زندگیشان بد باشد بالاخره روز معلم از راه میرسد و نمونه شدن و تجلیل هم در کار است. خداوند انسان را و در نتیجه معلم را آزاد گذاشته که انتخاب کند. یا زندان رفتن و تحقیر را یا نمونه شدن و تجلیل را.
تجلیل از معلمان
جناب پریزیدنت امروز از معلمان نمونه تجلیل به عمل آوردند. متأسفانه تعدادی از معلمان کشور چون زندان بودند تنوانستند معلم نمونه و در نتیجه مورد تجلیل قرار بگیرند. معلمین باید بدانند هر چقدر شبشان تیره و تار و زندگیشان بد باشد بالاخره روز معلم از راه میرسد و نمونه شدن و تجلیل هم در کار است. خداوند انسان را و در نتیجه معلم را آزاد گذاشته که انتخاب کند. یا زندان رفتن و تحقیر را یا نمونه شدن و تجلیل را.