اینکه ملوانان اسیر انگلیسی کجا میخوابند و چطور بیست و چهار ساعت شبانه روزشان میگذرد به چه درد عالم میخورد که تلویزیون العالم نشان بدهد؟ مهم غذا خوردن است که جهانیان دیدند اشتهای انگلیسی را. حتم دارم اگر روبروی اسرا، تیم که چه عرض کنم یک فیلمبردار و کمک فیلمبردار ایستاده بود حجب و حیا نمیگذاشت چنان بلمبانند، برای همین وقتی که هدف نشان دادن سخاوت ما و اشتهای دشمن است چه بهتر که فیلمبردار ادارهی اطلاعات باشد.
تنها ملوان زن بین ملوانان گروگان گرفته شده این افتخار را داشت که روسری بپوشد. با توجه به سیگاری که کافرانه پک میزد بعید نیست روسری را بدون توسری انتخاب کرده باشد! عمهجان که میداند طعنه میزنم میگوید کشور ما اسلامیست این خانم باید قوانین ما را اجرا کند. میگویم شما که به کشور آنها میروید مگر قوانین آنها را اجرا میکنید؟ داد میزند آقاجان قانون ما قانون خداست. میگویم قربان تو و خدا بروم خشتک ملوانان مرد را هم پایین بکشید شاید ختنه سورانی واجب بشود.
Archive for March, 2007
ختنه سوران ملوانان انگلیسی
ختنه سوران ملوانان انگلیسی
اینکه ملوانان اسیر انگلیسی کجا میخوابند و چطور بیست و چهار ساعت شبانه روزشان میگذرد به چه درد عالم میخورد که تلویزیون العالم نشان بدهد؟ مهم غذا خوردن است که جهانیان دیدند اشتهای انگلیسی را. حتم دارم اگر روبروی اسرا، تیم که چه عرض کنم یک فیلمبردار و کمک فیلمبردار ایستاده بود حجب و حیا نمیگذاشت چنان بلمبانند، برای همین وقتی که هدف نشان دادن سخاوت ما و اشتهای دشمن است چه بهتر که فیلمبردار ادارهی اطلاعات باشد.
تنها ملوان زن بین ملوانان گروگان گرفته شده این افتخار را داشت که روسری بپوشد. با توجه به سیگاری که کافرانه پک میزد بعید نیست روسری را بدون توسری انتخاب کرده باشد! عمهجان که میداند طعنه میزنم میگوید کشور ما اسلامیست این خانم باید قوانین ما را اجرا کند. میگویم شما که به کشور آنها میروید مگر قوانین آنها را اجرا میکنید؟ داد میزند آقاجان قانون ما قانون خداست. میگویم قربان تو و خدا بروم خشتک ملوانان مرد را هم پایین بکشید شاید ختنه سورانی واجب بشود.
سالی که نکوست
علیرغم آمدن نوروز، روز همچنان کهنه و جانکندن پر دم ادامه دارد. سال کهنه تتمهی آنچه را که نکرده بود در جا خالی کرد و رفت. سالی که نکوست از ملوان گیری و قطعنامهاش هویداست. عمهجان چشمش به ملوانان است و میگوید آخرش نظام شاخ بریتانیا را خواهد شکست. من نظرم به قطعنامه است. میترسم آخرش شاخ همه در ما بشکند.
توضیح تبریکی
صرفنظر از اختلافات سیاسی-عبادی، با عمهجان خدمت اکثر بلاگرها رسیده کلماتی بهارین به فراخور حال و احوال به رسم تبریک قلمی کردم. بعضی از دوستان درِ خانه را بسته و خود خسته دست از جهان شسته و رفته بودند. کامنتدانی بسیاری از سروران به اندازهی خود عزیزان با ما بر سر مهر نبود. برخی هم با آنکه در دل ما و ما در قلب آنهاییم هر چه کلیک و کلک زدیم وبلاگشان گشوده نشد که نشد. لذا بدینوسیله به نازنینانی که نشد عرض ارادتی کرد این عید سعید باستانی را تبریک عرض نموده برایشان سیزده بدری پر قِر و سالی بی غُر آرزو دارم.
سالی که نکوست
علیرغم آمدن نوروز، روز همچنان کهنه و جانکندن پر دم ادامه دارد. سال کهنه تتمهی آنچه را که نکرده بود در جا خالی کرد و رفت. سالی که نکوست از ملوان گیری و قطعنامهاش هویداست. عمهجان چشمش به ملوانان است و میگوید آخرش نظام شاخ بریتانیا را خواهد شکست. من نظرم به قطعنامه است. میترسم آخرش شاخ همه در ما بشکند.
توضیح تبریکی
صرفنظر از اختلافات سیاسی-عبادی، با عمهجان خدمت اکثر بلاگرها رسیده کلماتی بهارین به فراخور حال و احوال به رسم تبریک قلمی کردم. بعضی از دوستان درِ خانه را بسته و خود خسته دست از جهان شسته و رفته بودند. کامنتدانی بسیاری از سروران به اندازهی خود عزیزان با ما بر سر مهر نبود. برخی هم با آنکه در دل ما و ما در قلب آنهاییم هر چه کلیک و کلک زدیم وبلاگشان گشوده نشد که نشد. لذا بدینوسیله به نازنینانی که نشد عرض ارادتی کرد این عید سعید باستانی را تبریک عرض نموده برایشان سیزده بدری پر قِر و سالی بی غُر آرزو دارم.
بهارگاه
یادتان می آید که زمستان چه اُردی می داد و درختان را تا سرحد مردن خشک و سرد و عقیم داشت؟می دیدید که چگونه «هوا بس ناجوانمردانه سرد بود و سرها در گریبان و سلامتان را کس نمی خواست پاسخ گفتن؟»فراموش که نکردید که باد چگونه یکه تاز میدان شده بود و به قصد شکستن قامت بی برگ درختان در آنها می پیچید؟دیدید که چگونه شادی و نشاط و طراوت رخت بر بست و به جای پرندگانِ عاشقِ آوازه خوان، کلاغ های پیر در بلندترین بلندیها، بیهودگی را فریاد زدند؟مژده باد که با بیدار شدنِ طبیعت، خطی کشیده شد بر آن ورقِ سرد و پر درد و مرگِ ناتوانی و روز نو شد. نصیب ما هم بشود.
بهارگاه
یادتان می آید که زمستان چه اُردی می داد و درختان را تا سرحد مردن خشک و سرد و عقیم داشت؟می دیدید که چگونه «هوا بس ناجوانمردانه سرد بود و سرها در گریبان و سلامتان را کس نمی خواست پاسخ گفتن؟»فراموش که نکردید که باد چگونه یکه تاز میدان شده بود و به قصد شکستن قامت بی برگ درختان در آنها می پیچید؟دیدید که چگونه شادی و نشاط و طراوت رخت بر بست و به جای پرندگانِ عاشقِ آوازه خوان، کلاغ های پیر در بلندترین بلندیها، بیهودگی را فریاد زدند؟مژده باد که با بیدار شدنِ طبیعت، خطی کشیده شد بر آن ورقِ سرد و پر درد و مرگِ ناتوانی و روز نو شد. نصیب ما هم بشود.
برای معلمم دایی احمد
آنوقتها که کفش ملی به شوروی صادر میشد و کفش شادانپور گیر هر کسی نمیافتاد و کفشهای لاستیکی بی نامی که معلوم نبود در کدام جهنم درهای و با چه استانداردی ساخته میشوند نصیب ما میشد صد البته کفش و پیراهن و کت و شلوار معلم به چشممان لباسی شاهانه مینمود، اما حالا که آدم میداند یکماه چقدر خرج و زجر دارد و چشم و گوشش به مد و مارک باز شده میفهمد که معلم بیچارهاش با چه سیلیهایی صورتش را قرمز و خودش را نو نوار میکرده. انصاف است در این دمدمای عید هزار نفر از همان معلمان را که گذر زمان چیزی جز چین و چروک و دلتنگی برایشان به ارمغان نیاورده به جای عیدی و پاداش کتک بزنند و به اوین ببرند؟
ما در دو سوی یک بدبختی زیستهایم. معلمان دو کلمه یادمان ندادهاند که یک کلمه در حقشان بنویسیم؟
برای شادی و محبوبه
برای معلمم دایی احمد
آنوقتها که کفش ملی به شوروی صادر میشد و کفش شادانپور گیر هر کسی نمیافتاد و کفشهای لاستیکی بی نامی که معلوم نبود در کدام جهنم درهای و با چه استانداردی ساخته میشوند نصیب ما میشد صد البته کفش و پیراهن و کت و شلوار معلم به چشممان لباسی شاهانه مینمود، اما حالا که آدم میداند یکماه چقدر خرج و زجر دارد و چشم و گوشش به مد و مارک باز شده میفهمد که معلم بیچارهاش با چه سیلیهایی صورتش را قرمز و خودش را نو نوار میکرده. انصاف است در این دمدمای عید هزار نفر از همان معلمان را که گذر زمان چیزی جز چین و چروک و دلتنگی برایشان به ارمغان نیاورده به جای عیدی و پاداش کتک بزنند و به اوین ببرند؟
ما در دو سوی یک بدبختی زیستهایم. معلمان دو کلمه یادمان ندادهاند که یک کلمه در حقشان بنویسیم؟