حضرتش دیشب به خوابم آمد و این نسخه را دیکته فرمودند. سکته های وزنی ارتباط پیدا میکند به خواب آلودگی بنده و الا از لحاظ اوزان عروضی بنده در سنگین وزن هم شعر سرودهام!
قدرت ملت بیدار میبینم
حالت نظام غدار میبینم
از نجوم این سخن نمیگویم بلکه /ازحضور این امام! میبینم
روز شنبه یا جمعهای من /تن او خسته و بیمار و زار میبینم
نفس رهبر چون رود بیرون ز تنش/ فیروزآبادی را بر سر کار میبینم
هست فصل خونریزی در عهدش /مردم ایران را بر سر دار میبینم
چون دو- ده روز سرداری کرد/ سرداریش را بر کنار میبینم
مجتبی گر به تخت بنشیند/ بوالعجب روزی به روزگار میبینم
غارت و قتل مردم ایران /دست حوزه، عجب به کار میبینم
چاپیدن و بردن در عهدش /سخت، بی اختیار میبینم
ظلمت ظلم «آقایان» دیار/ بی حد و بی شمار میبینم
ظلم آشکار، تجاوز و تحقیر/ بر مرد و زن شعار میبینم
جنگ و آشوب و فتنه بسیار /در کمین، بی شمار میبینم
بر سر هر کوی و هر برزن /نام او زشت و خوار میبینم
صد البته، شکر خدا نیامده /سلطهاش تارومار میبینم
سیدی را از نسل آل رسول/ بنده در حال فرار میبینم
حضرت مهدی آشکار هم شود/ امتش چه تار و مار میبینم
نجات را در دانایی مردم و قانون /در رفتار و گفتار میبینم
رهنمای آزادی بیان و احزاب / شفافیت در کنش و کردار مییبینم
عدل و دادی چو می شود پیدا/ دولتش را چه پایدار می بینم
هرکجا رو نهد ایرانی /فرش قرمز را، برقرار میبینم
بعد این تباهی از میان برود ریش /چون نگار در میان میبینم
غم مخور زآنکه من در این تشویش /خرمی وصل یار میبینم
بعد از این خود آدم خواهد آمد/ که من انسان را مدار میبینم
دولت انسانی آشکار شود/ همچنان که من آشکار میبینم
فارس و ترک و کرد و بلوچ/ در برابر قانون، همه در کنار میبینم
بعد از تحریر: خوب یادم نیست ولی انگار در خواب ایشان گفت:
هر کس نکند این نسخه جدید را به هفت نفر ایمیل/ من او را ساندیس خوار میبینم