خاک بر آن سر کهناتان بکنند حالا پا توی کفش امامزادهها میکنید؟ به کهنسالیاتان مینازید و با اعتقادات مردم در افتادهاید؟ میخواهید جای امامزاده عبداللهابنعلیابنقاسمابنزیدابنامام حسنمجتبی(ع) را بگیرید؟ بدبختها. بیچارهها ما ضریح آن بزرگوار را درست میکنیم میگذاریم پشت تریلی میچرخانیم توی خیابان. شما بروید ریشه توی همان خاک داشته باشید و بمیرید. پارچههای کهنهای که به شما میبندند کجا و این پارچههای سبز سیدی کجا؟ پیرهای فرتوت خشکیده شما سوراخ دارید که مردم خیرات و نذورات بریزند داخلاتان؟ حق همین امامزادههای بزرگوار شما را گرفت. اره کردن کمتان است، باید شما را از ریشه بکنند. خرافات راه میاندازید و با اعتقادات مردم در میافتید؟
در ضمن از کلیه خوانندگان وبلاگ در خواست میشود با کلیک کردن روی عکس، عکس بزرگتر ضریح سیار را در دسترس داشته باشند و یک زیارت در هر جای دنیا هستند میهمان من باشند. به جای پارچه سبز با ماژیک سبز از روی مانیتور دخیل ببندید. آقام بزرگوار است میپذیرد. (لعن به درختان کهنسال یادتان نرود). تقبلالله منا و منکم.
توضیح: عکس از این وبلاگ و از طریق لینک « بالاترین» دیده شد. برای سلامتی آن وبلاگ و تداوم بالاترین هم یک صلوات با صدای بلند بفرستید.
بعد از چند روز:
دوستان عزیز این شهاب نیوز مچ مرا گرفت. مجبورم حرفم را پس بگیرم: این ضریح سیار امامزاده نیست. خود ضریح است. آنرا ساختهاند و دارند حملش میکنند ببرندش چون امامزاده منتظر است. سرعت ماشین را خودتان در عکس حدس بزنید. آن پارچههای سبزی که به ضریح بسته شده جزو طرح اولیه بوده کسی توی مسیر اونا رو نبسته. اصلاً ماشین توقف نکرده همینطوری که تو عکس میبینید از کارخونه بکوب داره میره فارسیجان. آن خانمی هم که دارد پارچه گره میزند همینطوری در مسیر دارد طرح را تکمیل میکند. پارچههای سبز دست آن آقا؟ اونا چیزه، چیزه دیگه، اسمشو بگیر… اهان اونا سبزیه. چرا اون تابلویِ تابلو رو زدن که نوشته ضریح مال چه کسیه؟ اونو به این خاطر زدن که تو مسیر ملت فکر نکنن بارش هندوونه است. اصلاً توی مملکت ما خرافات؟ سوئ استفاده از عقاید مردم؟ استغفرالله. یک نمونه نشون بدین تا مقامات برخورد کنن.
ماجرای «امامزاده سیار» در شهرستان اراک چه بود؟!