Abdol Ghader Balouch – عبدالقادر بلوچ

Official blog of Abdol Ghader Balouch

Archive for April, 2010

اعدام‏های مهندسی شده

Posted by balouch On April - 20 - 2010

نظامی که در بدو ورود، شعار صدور انقلاب را به جهان می‏داد، در آستانه‏ی رفتن، دست به صدور «اعدامی»، بین استانها و شهرهای خود زده است.

در عرض کمتر از دو روز، ده نفر اعدام شده‏اند. بلوچ‏ها در کرمان و کرما‏نی‏ها در بزمان. کرد و ترک در تهران و تهرانی‏ها در سمنان. از ترس شکل گیری تجمعات خودجوش مردمی و به منظور رد گم کردن، نام خانوادگی‏ عزیزان ما تبدیل شده به «ر» و «ز» و «سین» و «شین». حضرت رهبر مهره‏هایش را چیده، آقا‏زاده مرتضی خوابهایش را دیده؛ در سایه سرداران خپله، با شکم‏های برآمده و دوشهای پر از درجه جسد برادر و خواهر من و توست که باد بهاری تکان‏اش می‏دهد.

باید تکانی خورد و تکانی داد این بلای آسمانیِ آسمان پناه را.


عکس مشترک نظامی

Posted by balouch On April - 19 - 2010

عکس مشترکی از مراسم روز ارتش که سالی یک بار و با تشریفات برگزار می‏شود و مراسمی که هر روزه و بدون تشریفات در جریان است.


عکس مشترک نظامی

Posted by balouch On April - 19 - 2010

عکس مشترکی از مراسم روز ارتش که سالی یک بار و با تشریفات برگزار می‏شود و مراسمی که هر روزه و بدون تشریفات در جریان است.




نمایشنامه یک پرونده، دو قتل نمایش مستندی بود از گروه تئاتر دریچه. در این نمایشنامه‏ی مستند خانم نیلوفر بیضایی پرونده قتل فروهرها را به دست می‏گیرد اما با حمل تابوت قتلهای زنجیره‏ای و کشته شدگان جنبش سبز مرزهای نمایش مستند را وسیعتر می‏کند. نمایشنامه با صدای ناقوس و پا کوفتن سه بازیگر آغاز می‏شود، مرگ همراه با رعب و وحشت و سرکوب نظامی. خانم هرمین عشقی و آقایان فرهنگ کسرایی و منوچهر رادین بازیکنان این نمایشنامه چنان جاندار نقش خود را بازی می‏کنند که آدم احساس می‏کند نسلی را که بعد از انتخابات مشت‏ها را گره کرد و به خیابان ریخت از نزدیک حس و لمس می‏کند. وقتی هرمین بازیگر زیبای گروه دارد همراه فرهنگ و منوچهر، دو بازیگر دیگر گروه، عکسهایی از جانباختگان قتل‏های زنجیره‏ای و جنبش اخیر را جلوی سن می‏چیند اشک‏های همیشه آماده من سرازیر می‏شود؛ اما حضور محمد محمدعلی نویسنده صاحبنام کشورمان که با شقایق محمدعلی کارگردان خوب شهرمان کنارم نشسته مرا به یاد اتوبوس مرگ و توطئه سقوط آن به دره می‏اندازد و برای یک آن می‏بینم که یکی از آن عکسها عکس اوست و شقایق دخترش تنها نشسته. اشکهایم را پاک می‏کنم و احساس می کنم ناخودآگاه کمی خودم را به سمت او متمایل کرده‏ام. برداشت من این است که نیلوفر بیضایی عزیز باور دارد که گرد، علاقه‏ی ‏عجیبی دارد که بنشیند بر حافظه‏ی تاریخی ما و او در نمایشنامه‏اش تلاش دارد که جلوی این فاجعه را بگیرد. در این نمایشنامه، خانم بیضایی از تکنیکهای زیادی برای ایجادفاصله‏ها استفاده کرده از آن جمله آهنگی است که رضا نوروز بیگی برای این نمایشنامه ساخته است. نمایشنامه با ناقوس مرگ که رنگ و شدت کمتری گرفته و صدای پای رعب وحشت از آن گرفته شده به پایان می‏رسد. من هم مثل خانم بیضایی این امید را دارم که علیرغم اینهمه خون و جنون و ناقوس مرگ و چکمه‏های نظامی سردارها، ما اولین کشوری باشیم در منطقه که دموکراسی را تجربه کنیم.




نمایشنامه یک پرونده، دو قتل نمایش مستندی بود از گروه تئاتر دریچه. در این نمایشنامه‏ی مستند خانم نیلوفر بیضایی پرونده قتل فروهرها را به دست می‏گیرد اما با حمل تابوت قتلهای زنجیره‏ای و کشته شدگان جنبش سبز مرزهای نمایش مستند را وسیعتر می‏کند. نمایشنامه با صدای ناقوس و پا کوفتن سه بازیگر آغاز می‏شود، مرگ همراه با رعب و وحشت و سرکوب نظامی. خانم هرمین عشقی و آقایان فرهنگ کسرایی و منوچهر رادین بازیکنان این نمایشنامه چنان جاندار نقش خود را بازی می‏کنند که آدم احساس می‏کند نسلی را که بعد از انتخابات مشت‏ها را گره کرد و به خیابان ریخت از نزدیک حس و لمس می‏کند. وقتی هرمین بازیگر زیبای گروه دارد همراه فرهنگ و منوچهر، دو بازیگر دیگر گروه، عکسهایی از جانباختگان قتل‏های زنجیره‏ای و جنبش اخیر را جلوی سن می‏چیند اشک‏های همیشه آماده من سرازیر می‏شود؛ اما حضور محمد محمدعلی نویسنده صاحبنام کشورمان که با شقایق محمدعلی کارگردان خوب شهرمان کنارم نشسته مرا به یاد اتوبوس مرگ و توطئه سقوط آن به دره می‏اندازد و برای یک آن می‏بینم که یکی از آن عکسها عکس اوست و شقایق دخترش تنها نشسته. اشکهایم را پاک می‏کنم و احساس می کنم ناخودآگاه کمی خودم را به سمت او متمایل کرده‏ام. برداشت من این است که نیلوفر بیضایی عزیز باور دارد که گرد، علاقه‏ی ‏عجیبی دارد که بنشیند بر حافظه‏ی تاریخی ما و او در نمایشنامه‏اش تلاش دارد که جلوی این فاجعه را بگیرد. در این نمایشنامه، خانم بیضایی از تکنیکهای زیادی برای ایجادفاصله‏ها استفاده کرده از آن جمله آهنگی است که رضا نوروز بیگی برای این نمایشنامه ساخته است. نمایشنامه با ناقوس مرگ که رنگ و شدت کمتری گرفته و صدای پای رعب وحشت از آن گرفته شده به پایان می‏رسد. من هم مثل خانم بیضایی این امید را دارم که علیرغم اینهمه خون و جنون و ناقوس مرگ و چکمه‏های نظامی سردارها، ما اولین کشوری باشیم در منطقه که دموکراسی را تجربه کنیم.


فرق لگن و ناو هواپیما‏بر

Posted by balouch On April - 18 - 2010



سردار نقدی که اگر بنا باشد درجه دیگری به او بدهند روی دوشش جا نیست و باید آنرا در جای دیگری بدوزند فرموده است که ناو‏های هواپیمابر، لگنی بیش نیستند!

شما سردار نیستید و می‏دانید که ناو هواپیما بر و لگن چندان تشابهی ندارند. ناو هواپیمابر با ارتفاعی نزدیک یک ساختمان بیست طبقه و طولی نزدیک چهارصد متر تقریباً فرودگاه کوچکی است که گاهی تا دویست، سیصد تا هواپیمای جنگی را اینور و آنور می‏برد و… و… و… ، لگن را مرحوم دهخدای مؤدب، شاشدان تعریف کرده است. برای من درک نگاه سردار کمی سخت است. از آنجایی که سرداران ما بادبادکی رشد کردند و کیلویی درجه گرفتند احتمال دارد سردارِ مکتب نرفته و علم نیاموخته، به جای ناو هواپیمابری که من و شما می‏بینیم لگنِ هواپیمابر را ببیند. برای همین است که من و شما در تلاشیم که جنگ نشود و آنها کرم می‏ریزند که جنگ بشود.




تسنن در سال همت مضاعف

Posted by balouch On April - 18 - 2010

گزارش از ساجد بلوچ

در سال همت مضاعف و کار مضاعف نظام کمر همت بسته تا اهل سنت را بیش از پیش مورد رأفت ولایت مطلقه قرار دهد.

قبلاً به اهل سنت اجازۀ ساخت مسجد نمی‏دادند از امسال در شهرهای بزرگ برگزاری نماز جمعه و عیدین ممنوع شده است!

این ممنوعیت شامل مراکز علمی و دانشگاهها و پادگانهای نظامی نیز می‏شود و افراد خاطی! بازداشت خواهند شد.

مولانا عبدالحمید امام جمعه اهل سنت زاهدان این تصمیم دولت را شدیداً مورد انتقاد قرار داد و این دسته افراد را، از مسئولین کج اندیش دانست.

رهبر مذهبی اهل سنت ایران افزود: نماز مایه سعادت دنیا و آخرت است و بعد از ایمان به خدا و رسول یکی از بزرگترین ارکان دین است. او حساسیت عده ای از مسئولین در بارۀ اقامه نماز با جماعت در بعضی از شهرها و مکانها را نشانه کج اندیشی آنان دانست.

ایشان تصریح کردند که قانون اساسی تعلیم و تبلیغ دینی را آزاد گذاشته است و مخالفت با بنای مساجد، مکتب خانه ها و مدارس مغایر با اصول حکومت دینی است.

جمعیت اهل تسنن در تهران حدود یک میلیون نفر و در کل ایران بیش از پانزده میلیون نفرند، اما علیرغم این جمعیت قابل توجه آنها نقش چشمگیری در اداره مملکت ندارند و بر محدودیتهای آنها هر سال افزوده می‏شود.


فرق لگن و ناو هواپیما‏بر

Posted by balouch On April - 18 - 2010



سردار نقدی که اگر بنا باشد درجه دیگری به او بدهند روی دوشش جا نیست و باید آنرا در جای دیگری بدوزند فرموده است که ناو‏های هواپیمابر، لگنی بیش نیستند!

شما سردار نیستید و می‏دانید که ناو هواپیما بر و لگن چندان تشابهی ندارند. ناو هواپیمابر با ارتفاعی نزدیک یک ساختمان بیست طبقه و طولی نزدیک چهارصد متر تقریباً فرودگاه کوچکی است که گاهی تا دویست، سیصد تا هواپیمای جنگی را اینور و آنور می‏برد و… و… و… ، لگن را مرحوم دهخدای مؤدب، شاشدان تعریف کرده است. برای من درک نگاه سردار کمی سخت است. از آنجایی که سرداران ما بادبادکی رشد کردند و کیلویی درجه گرفتند احتمال دارد سردارِ مکتب نرفته و علم نیاموخته، به جای ناو هواپیمابری که من و شما می‏بینیم لگنِ هواپیمابر را ببیند. برای همین است که من و شما در تلاشیم که جنگ نشود و آنها کرم می‏ریزند که جنگ بشود.




تسنن در سال همت مضاعف

Posted by balouch On April - 18 - 2010

گزارش از ساجد بلوچ

در سال همت مضاعف و کار مضاعف نظام کمر همت بسته تا اهل سنت را بیش از پیش مورد رأفت ولایت مطلقه قرار دهد.

قبلاً به اهل سنت اجازۀ ساخت مسجد نمی‏دادند از امسال در شهرهای بزرگ برگزاری نماز جمعه و عیدین ممنوع شده است!

این ممنوعیت شامل مراکز علمی و دانشگاهها و پادگانهای نظامی نیز می‏شود و افراد خاطی! بازداشت خواهند شد.

مولانا عبدالحمید امام جمعه اهل سنت زاهدان این تصمیم دولت را شدیداً مورد انتقاد قرار داد و این دسته افراد را، از مسئولین کج اندیش دانست.

رهبر مذهبی اهل سنت ایران افزود: نماز مایه سعادت دنیا و آخرت است و بعد از ایمان به خدا و رسول یکی از بزرگترین ارکان دین است. او حساسیت عده ای از مسئولین در بارۀ اقامه نماز با جماعت در بعضی از شهرها و مکانها را نشانه کج اندیشی آنان دانست.

ایشان تصریح کردند که قانون اساسی تعلیم و تبلیغ دینی را آزاد گذاشته است و مخالفت با بنای مساجد، مکتب خانه ها و مدارس مغایر با اصول حکومت دینی است.

جمعیت اهل تسنن در تهران حدود یک میلیون نفر و در کل ایران بیش از پانزده میلیون نفرند، اما علیرغم این جمعیت قابل توجه آنها نقش چشمگیری در اداره مملکت ندارند و بر محدودیتهای آنها هر سال افزوده می‏شود.


شهر ما و رادیو شهرگان

Posted by balouch On April - 17 - 2010

ونکوور با تمام ابرها و بارانهایش شهر بی چتر و پر تحرکی است. زیر رگبار همین بارانهایی که گاهی حتی بیست شبانه روز تداوم دارند نشریات کاغذی: شهروند بی سی، پیوند، فرهنگ، دانستنیها، دانشمند، خانواده… هر هفته یا دو هفته‏ای یک بار بدون وقفه و بدون آنکه قطره‏ای باران روی آنها چکیده باشد می‏رسند به دست ما. برنامه های تلویزیونی و رادیو زن و شبانه و صدای بهایی و مسیحی و مسلمان و پژواک و… از دیگر فعالیت‏هاییست که این شهر زیر باران را پر هیاهو می‏کند.

نشریه شهروند بی سی، با آن تلاش مثال زدنی هادی ابراهیمی و کتی دیلمی، سالهاست که هیچ هفته‏ای غیبت نداشته است. این زن و مرد افتاده و خاکی و بی مدعا در طول سالهای گذشته دهها نویسنده و شاعر و فعال سیاسی اجتماعی را به شهر دعوت کردند و نشریه آنها در زمانی که دگر اندیشان هیج جا صدایی نداشتند صدای آنها شد. هادی ابراهیمی که شاعری است پر احساس؛ انسانی است مثبت و بسیار مهربان و در عرض پانزده سالی که می‏شناسمش فقط اخیراً که در بیمارستان بستری شد خستگی را در صدایش حس کردم.

خوشبختانه شور و شوق این زن و مرد فعال شهر ما نه تنها فرو کش نکرد بلکه به همت‏اشان سایت شهرگان هم راه افتاد.

رسم ما چنین است که وقتی کسی دار فانی را وداع گفت تعریف و تمجید از او را آغاز کنیم. برای آنکه به رسومات دهن کجی نکرده باشم حالا که هادی ابراهیمی آستینها را بالا زده و رادیو شهرگان را راه انداخته ، همین دو کلمه را داشته باشید؛ تعاریف در خور ایشان را همچنان می‏گذارم برای زمانی که در بین ما نباشد.

خوشبختانه رادیو شهرگان آرشیو دارد و شما قادر خواهید بود به همه برنامه ها دسترسی داشته باشید.


* در فیلم زیر که منصور خرسندی عزیز از هادی و کتی می گوید شما با این زن و مرد فعال بیشتر آشنا می شوید


شهر ما و رادیو شهرگان

Posted by balouch On April - 17 - 2010

ونکوور با تمام ابرها و بارانهایش شهر بی چتر و پر تحرکی است. زیر رگبار همین بارانهایی که گاهی حتی بیست شبانه روز تداوم دارند نشریات کاغذی: شهروند بی سی، پیوند، فرهنگ، دانستنیها، دانشمند، خانواده… هر هفته یا دو هفته‏ای یک بار بدون وقفه و بدون آنکه قطره‏ای باران روی آنها چکیده باشد می‏رسند به دست ما. برنامه های تلویزیونی و رادیو زن و شبانه و صدای بهایی و مسیحی و مسلمان و پژواک و… از دیگر فعالیت‏هاییست که این شهر زیر باران را پر هیاهو می‏کند.

نشریه شهروند بی سی، با آن تلاش مثال زدنی هادی ابراهیمی و کتی دیلمی، سالهاست که هیچ هفته‏ای غیبت نداشته است. این زن و مرد افتاده و خاکی و بی مدعا در طول سالهای گذشته دهها نویسنده و شاعر و فعال سیاسی اجتماعی را به شهر دعوت کردند و نشریه آنها در زمانی که دگر اندیشان هیج جا صدایی نداشتند صدای آنها شد. هادی ابراهیمی که شاعری است پر احساس؛ انسانی است مثبت و بسیار مهربان و در عرض پانزده سالی که می‏شناسمش فقط اخیراً که در بیمارستان بستری شد خستگی را در صدایش حس کردم.

خوشبختانه شور و شوق این زن و مرد فعال شهر ما نه تنها فرو کش نکرد بلکه به همت‏اشان سایت شهرگان هم راه افتاد.

رسم ما چنین است که وقتی کسی دار فانی را وداع گفت تعریف و تمجید از او را آغاز کنیم. برای آنکه به رسومات دهن کجی نکرده باشم حالا که هادی ابراهیمی آستینها را بالا زده و رادیو شهرگان را راه انداخته ، همین دو کلمه را داشته باشید؛ تعاریف در خور ایشان را همچنان می‏گذارم برای زمانی که در بین ما نباشد.

خوشبختانه رادیو شهرگان آرشیو دارد و شما قادر خواهید بود به همه برنامه ها دسترسی داشته باشید.


* در فیلم زیر که منصور خرسندی عزیز از هادی و کتی می گوید شما با این زن و مرد فعال بیشتر آشنا می شوید


طرح رختخوابی پرزیدنت

Posted by balouch On April - 16 - 2010

رئیس جمهور گفته دو تا بچه کافی نیست. زیاد هم بی ربط نمی‏گوید. دو تا بچه با اولین یورش نیروی نظامیِ گمنام و بدنام، فاتحه‏اش خوانده می‏شود.

بچه‏ها که هفت، هشت، ده تا باشند، هفت هشتا هم که مفسد فی‏الارض بشوند یکی دو تا باقی خواهند ماند. می‏بینید که ته قضیه همان در می‏آید. فقط وقتی که به سیستم قدیم عمل کنید؛ می‏رسید به بچه کمتر و آسایش بیشتر. وقتی به سیستم جدید عمل کنید، شما همت و تلاش مضاعف خودتان را می‏کنید، هر چقدر دلتان خواست به سانفرانسیسکو می‏روید. به جای شما نظام تنظیم خانواده را به عهده می‏گیرد و در اسرع وقت شما را می‏رساند به همان دو فرزند و آسایش بیشتر. درست است که همین حالا که سالها ست سیاست دو فرزندی آن پهلوی ملعون حکمفرما بوده بهشت زهرا و بهشت سایر ائمه اطهار در سطح کشور جایی برای دفن مرده ندارند اما ایران کشور پهناوری است، اگر نظام آستینها را بالا بزند به راحتی می‏شود در کویر لوت صد و پنجاه میلیون نفر را دفن کرد.

طبق طرح پرزیدنت محمود در سال هشتاد و نه دولت برای هر بچه یک میلیون تومان حق‏الورجه وورجه پرداخت می‏کند و تا هیجده سالگی سالی صدهزار تومان هم به حسابش می‏ریزد. در هیجده سالگی اگر امنیت ملی را تهدید کرد به حسابش می‏رسند و چپقش را چاق کرده در کویر مذکور دفنش می‏کنند. اگر به حق پنج تن آل عبا عاقل از آب در بیاد و فقط به امنیت ملی یک پخ معمولی بکند آنوقت به حساب شما می‏رسند و شما باید یک سند صد میلیونی ببرید و فرزند یک میلیونی خود را از کهریزک بیاورید.

*منبع کارتن




VIDEO

************ *********** ************* ************ *********** ************* ************ *********** ************* ************ *********** ************* ************ *********** ************* ************ *********** ************* ************ *********** ************* ************ *********** ************* ************ *********** ************* ************ *********** ************* ************ *********** ************* ************ *********** ************* ************ *********** *************

TAG CLOUD

Activate the Wp-cumulus plugin to see the flash tag clouds!

There is something about me..

    Activate the Flickrss plugin to see the image thumbnails!