Abdol Ghader Balouch – عبدالقادر بلوچ

Official blog of Abdol Ghader Balouch

این داستان با یکی بود و یکی نبود شروع نمی‏شود. در این داستان یکی بود و دیگران را نمی‏خواست باشند. در داستانهای قدیم غیر از خدا هیچکس نبود. در این داستان بر عکس غیر از خدا همه هستند و راه می‏روند و بودن خودشان را فریاد می‏زنند. داستانها می‏توانند واقعی باشند، اما واقعیت این است که حقیقت را نمی‏شود داستان کرد:
سعید را وسط خیابان انداخته بودند. اول داستان گفتم: یکی بود دیگران را نمی‏خواست باشند. هه! سعید پر انرژی و پر امید را هر کسی نمی‏توانست آنگونه با سری شکسته، خونین و مالین کف خیابان بیندازد. نه، نه. سعید مثل شخصیت‏های داستان‏های دیگر، چهره‏ای خلق شده نیست. او سعید عباسی است. بیست و چهار ساله،فروشنده کیف و کفش، مجرد، ساکن خیابان رودکی تهران، پایتخت ایران. در همین اعتراضات روز شنبه در تهران که غیر از خدا همه‏ی جیره‏خواران مسلح بودند، نفسش را برای پیرمردی مجنون دزدیدند. داستان سعیدها همیشه به کوتاهی عمر آنهاست.


Leave a Reply



VIDEO

************ *********** ************* ************ *********** ************* ************ *********** ************* ************ *********** ************* ************ *********** ************* ************ *********** ************* ************ *********** ************* ************ *********** ************* ************ *********** ************* ************ *********** ************* ************ *********** ************* ************ *********** ************* ************ *********** *************

TAG CLOUD

Activate the Wp-cumulus plugin to see the flash tag clouds!

There is something about me..

    Activate the Flickrss plugin to see the image thumbnails!