یک دزد و قاچاقچی مسلمان کارد را تا دسته میکند در سینهی یک دزد و قاچاقچی کافر. معالجات موثر واقع نمیشود و کافر علیرغم کفرش جان را به جان آفرین تسلیم میکند. مسلمان که با دو پای اصلی و کمک دوپای قرضی فرار کرده توسط مأمورینِ جان بر کف دستگیر میشود. در دادگاه قاتل مسلمان متوجه میشود که بیخودی زهره ترک شده. طبق ماده 207 قانون مجازات اسلامي مجرمان مسلمان به اتهام قتل كافران قصاص نخواهند شد.
Archive for September, 2008
نطقهای بعد از سفر
پرزیدنت چند روزی میرود نیویورک چند ماهی داخل کشور راجع به آن نطق میکند. یکی از آن نطقها را برایتان حدس نویسی میکنم:
اولاً اینو بگم خدمتتون که از مشایی ترسیدن و ویزا ندادن. ما اینو میدونستیم. مخصوصاً که مشایی گفته بود حرفشو پس نمیگیره و بعد از نطق حضرت رهبر سریع پس گرفت برای ما محرز شد که نمیدن ولی ما باز پر رویی کردیم(هه…هه) درخواستو فرستادیم و جالب اینجا بود که اونا ندادن. بعضی از دوستان گفتن فلانی نرو! گفتم غیر ممکنه. خلاصه رفتیم. این فرودگاه نیویورک روزی اوووووووه خیلی مسافر میره و میاد، اما این کارکنا و کارمندا صف کشیده بودن ما رو ببینن. من همونجا تو دلم گفتم: آقا این شمایید که اینا میخوان ببینن. خلاصه خیلی کار شکنی میکردن که خبرنگارا نتونن با ما تماس بگیرن. ولی من مقاومت کردم. تا اینکه اون لاری کینگشون اومد. باز دوستان گفتن فلانی «کینگ» یعنی شاه. گفتم باشه پوزشو به خاک میمالونم. گفتن یهودیه. گفتم چه بهتر جنگ حق و باطل. گفتن پس چرا ورزشکارامون جلوی ورزشکارای اسرائیلی… نذاشتم حرفشون تموم بشه. گفتم اومدین نیویورک دور ورداشتین؟ فکر میکنین بر نمیگردیم (هه…هه…هه). خلاصه کنم روز نطق، تا نوبت ما رسید نصف بیشتر رهبرا فرار کردن. من باز خطاب به آقا گفتم: حواسم هست! این ترس رو تو به جونشون انداختی. وقتی ما اون حرفارو به آمریکا و اسرائیل از پشت میکرفون گفتیم سکوت شده بود. بعداً یکی از این رئیس جمهورای کشورهای آفریقایی منو کشوند گوشهای و گفت: باورم نمیشه. تو واقعاً شطرنج بازی هستی که خودت خودت رو کیش و مات میکنی و تازه میخندی و کرکری میخونی. بهش گفتم: تازه این کوچیکش بود. بعداً در جلسه افطار با ایرانیان خارج کشور همه میگفتن قبلاً کسی ما رو نمیشناخت حالا هر جا که پا میگذاریم میگن اخمدی نجاد! آخه این آمریکاییها «ح» ندارن به «ح» میگن «خ» و به «ژ» میگن «ج» برای همین هم هست که در سراشیبی سقوطن. یکی دو کلیمه هم راجع به کردان میگویم و تمومش میکنم موقع نماز رسیده…
که با پوزش از جناب پرزیدنت، حدس نویسی قسمت کردان را میگذارم برای شما.
زندان حذف میشود
رييسجمهور در مصاحبه با شبکه آمريکايي پاسيفيکا گفت: ما داريم قوانين را بازنگري ميکنيم تا اصلا زندان را حذف کنيم. واقعاً هم زندان جز اینکه برای دولت و نظام هزینه داشته باشد هیچ فایدهای ندارد. اکثر کسانی که به زندان میافتند آنقدر بچه ننه هستند که در همان دوران بازجویی سرشان به اجسام سخت میخورد و فوت میشوند. یک عده هم داخل سلولشان طناب برمیدارند و میروند خودشان را از سقف آویزان میکنند. آن عدهای هم که سه چهار سالی دوام میآورند پروندهاشان که تکمیل بشود اعدام میشوند. اصولاً کسانی که مفسد نیستند زندان نمیشوند. پس منطقی است که قوانین را بازنگری کرده زندان را حذف کنیم. مأمورین هر کس را دستگیر کردند صاف ببرند قبرستان تحویلش بدهند به مردهشور.
جهل به قانون زهره ترک میکند
یک دزد و قاچاقچی مسلمان کارد را تا دسته میکند در سینهی یک دزد و قاچاقچی کافر. معالجات موثر واقع نمیشود و کافر علیرغم کفرش جان را به جان آفرین تسلیم میکند. مسلمان که با دو پای اصلی و کمک دوپای قرضی فرار کرده توسط مأمورینِ جان بر کف دستگیر میشود. در دادگاه قاتل مسلمان متوجه میشود که بیخودی زهره ترک شده. طبق ماده 207 قانون مجازات اسلامي مجرمان مسلمان به اتهام قتل كافران قصاص نخواهند شد.
آرشی نمیآید
آرشی نمیآید
پدر طرف را در آوردند
چند روز قبل یک سرباز آمریکایی توسط دادگاه نظامی آمریکا در آلمان، به جرم شرکت در قتل چهار زندانی در عراق در سال گذشته، به هفت ماه زندان محکوم شد. فی که بزنیم، میکند، یک ماه و خوردهای زندانی برای شرکت در قتل هر زندانی. وقتی دادگاههای نظامی آمریکا اینقدر بی رحمانه با سربازان بر خورد میکنند چطور توقع دارند آن سربازها دموکراسی را به عراق آورده طرح خاورمیانه بزرگ را به اجرا در آورند؟
پدر طرف را در آوردند
چند روز قبل یک سرباز آمریکایی توسط دادگاه نظامی آمریکا در آلمان، به جرم شرکت در قتل چهار زندانی در عراق در سال گذشته، به هفت ماه زندان محکوم شد. فی که بزنیم، میکند، یک ماه و خوردهای زندانی برای شرکت در قتل هر زندانی. وقتی دادگاههای نظامی آمریکا اینقدر بی رحمانه با سربازان بر خورد میکنند چطور توقع دارند آن سربازها دموکراسی را به عراق آورده طرح خاورمیانه بزرگ را به اجرا در آورند؟
دعای سفارشی شب قدر
آیتالله مکارم شیرازی فرمودند در شبهای قدر از خداوند بخواهیم تا با نزولِ رحمت، مشکلات اقتصادی، گرانی و تورم را رفع کند:
بار خدایا حضرت امام اقتصاد را مال خر میدانستند اما انگار علمیست کته کلفت. خداوندا ما بر اثر همان رهنمودها حالا مثل خر توی گل ماندهایم. لطفاً رحمتهای خود را نازل بفرمایید. بار خدایا اگر سی سال دیگر متوجه شدیم این آیتالله هم اشتباه میکند و نزول رحمتهای شما با مشکلات اقتصادی، گرانی و تورم کاری ندارد آنوقت ارواح ما را شاد و فرزندان ما را شادکام بفرمائید.
دعای سفارشی شب قدر
آیتالله مکارم شیرازی فرمودند در شبهای قدر از خداوند بخواهیم تا با نزولِ رحمت، مشکلات اقتصادی، گرانی و تورم را رفع کند:
بار خدایا حضرت امام اقتصاد را مال خر میدانستند اما انگار علمیست کته کلفت. خداوندا ما بر اثر همان رهنمودها حالا مثل خر توی گل ماندهایم. لطفاً رحمتهای خود را نازل بفرمایید. بار خدایا اگر سی سال دیگر متوجه شدیم این آیتالله هم اشتباه میکند و نزول رحمتهای شما با مشکلات اقتصادی، گرانی و تورم کاری ندارد آنوقت ارواح ما را شاد و فرزندان ما را شادکام بفرمائید.
مرگ بنزین فروش
چند روز قبل مأمورین انتظامی در نزدیکی زاهدان به طرف وانتی که بنزین فروشی میکرده رگبار میگشایند و در نتیجه باعث قتل جوانک بنزین فروش میشوند. حالا یک عده زانوی غم در بغل گرفتهاند که چرا زندگیها در این استان به حکم تیر بسته است. این آقایان معتقدند مأمورین باید به لاستیکها شلیک کنند! مگر لاستیکهای بدبخت بنزین فروشی میکردهاند؟ مأمورین ما در ماه مبارک رمضان آنهم در یک کشور اسلامی آنهم در یک منطقهی سنی نشین بزنند چهار تا لاستیک گران قیمت را داغان کنند که چه بشود؟ بعد آن ماشین که صد البته مصادره خواهد شد به چه درد میخورد؟ اصولاً وانت یک بنزین فروش چند میارزد که بخواهی لاستیکهای نازنینش را تیکه پاره کنی؟ حالا این چیزی نیست بعضی ها میگویند مأمورین باید طوری تیر بیندازند که مجرم زخمی بشود و نتواند فرار کند! خوب دستگیر که شد با آن دمپاییهای پاره و چهار تا پیت بنزین جناب سرهنگ چکارش بکند؟ مملکت ما در حال جنگ است. این قاچاقچیان باید بدانند خلاف قانون رفتند صاف سرشان را هدف قرار میدهیم. مگر کسی هم هست که تخممان را بخورد یا بکشد؟
عکس با اینکه تزیینیست یکی دیگر از کودکانی را که در آیندهای نزدیک جان به مأمورین تسلیم خواهد کرد نشان میدهد. و
مرگ بنزین فروش
چند روز قبل مأمورین انتظامی در نزدیکی زاهدان به طرف وانتی که بنزین فروشی میکرده رگبار میگشایند و در نتیجه باعث قتل جوانک بنزین فروش میشوند. حالا یک عده زانوی غم در بغل گرفتهاند که چرا زندگیها در این استان به حکم تیر بسته است. این آقایان معتقدند مأمورین باید به لاستیکها شلیک کنند! مگر لاستیکهای بدبخت بنزین فروشی میکردهاند؟ مأمورین ما در ماه مبارک رمضان آنهم در یک کشور اسلامی آنهم در یک منطقهی سنی نشین بزنند چهار تا لاستیک گران قیمت را داغان کنند که چه بشود؟ بعد آن ماشین که صد البته مصادره خواهد شد به چه درد میخورد؟ اصولاً وانت یک بنزین فروش چند میارزد که بخواهی لاستیکهای نازنینش را تیکه پاره کنی؟ حالا این چیزی نیست بعضی ها میگویند مأمورین باید طوری تیر بیندازند که مجرم زخمی بشود و نتواند فرار کند! خوب دستگیر که شد با آن دمپاییهای پاره و چهار تا پیت بنزین جناب سرهنگ چکارش بکند؟ مملکت ما در حال جنگ است. این قاچاقچیان باید بدانند خلاف قانون رفتند صاف سرشان را هدف قرار میدهیم. مگر کسی هم هست که تخممان را بخورد یا بکشد؟
عکس با اینکه تزیینیست یکی دیگر از کودکانی را که در آیندهای نزدیک جان به مأمورین تسلیم خواهد کرد نشان میدهد. و