Abdol Ghader Balouch – عبدالقادر بلوچ

Official blog of Abdol Ghader Balouch

Archive for September, 2008

واسطه گمنام

Posted by balouch On September - 30 - 2008

آقای کردان در نامه‏ای به پرزیدنت فرموده که مدرک دکترای خود را از طریق یک «واسطه» در تهران دریافت کرده که اینک متواری است! جناب احمدی نژاد هم در حاشیه نامه به دستگاه قضایی دستور داده تا واسطه فراری گمنام را تحت تعقیب قضایی قرار دهد. از آنجایی که در دستگاه قضایی، آیت‏الله شاهرودی و ثقة‏الاسلام مرتضوی با همدیگر گل کوچک بازی می‏کنند و ممکن است تعقیب طول بکشد من عجالتاً برایش یک نامه می‏نویسم:
جناب «واسطه گمنام» سلام علیکم

برادر! آخه وقتی تو پول می‏گیری چرا جنس تقلبی تحویل مردم می‏دی؟ فکر می‏کنی تمام مشتریهایت مثل تو گمنامند؟ حالا اگر این یک دکترای معمولی بود یک چیزی، کلی دولا پهنا حساب کردی که افتخاری باشد. بنده خدا کردان با آن انگشتر عقیق و ته ریش، چه افتخاری می‏کرد به این دکترای افتخاری. تو با خودت چی فکر کرده بودی؟ نکند وقتی شنیدی که پرزیدنت می‏گوید یقه‏ی، دانه درشتها را می‏گیرد با خودت فکر کردی گندِ قضایا که بزند بالا می‏رود سراغ کردان و نمی‏آید سراغ توی گمنامِ؟ دغلِ مدرک فروش! این چندین سال حقوقی را که به خاطر آن مدرک به کردان دادیم که نمی‏شود پس گرفت. تا شاهرودی و مرتضوی پیدات می‏کنند لطفاً از «بی‏بی» که حامی کردان است حیا کن و پول مدرکی را که گرفتی و پول حقوقهایی را که به کردانِ خشک و خالی به جای دکتر کردان پرداخت کردیم پس بده و مدرکت را هم ببر بده به عمه‏جانت. (اگر آنرا سرِ مایه حساب کنی په بسا من آنرا برای عمه‏جان خودم بخرم که عمری بی جیره و مواجب در خدمت نظام است.)


تبریک عید

Posted by balouch On September - 30 - 2008

ماه مبارک تمام و زندگی نامبارک همچنان ادامه دارد. عید سعید فطر بر تمام مسلمانان جهان مبارک باد.


فاصله دانشگاه و حوزه

Posted by balouch On September - 30 - 2008

رئيس دانشگاه علوم پزشكي و خدمات بهداشتي درماني زاهدان گفت: دانشگاه علوم پزشكي زاهدان با انتشار منظم نشريه قرآني ربيع‌القلوب رتبه نخست بخش نشريات دانشگاهي نمايشگاه بين‌المللي قرآن كريم را به دست آورد.
ضمن تبریک به ریاست محترم دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی و درمانی شهرمان. آرزو می‏کنم به زودی شاهد برنده شدن دانشگاه مهندسی راه و ساختمان این استان در انتشار منظم نشریه نهج‏البلاغه‏ای باشیم. در خاتمه از سایر دانشکده‏های استان هم توقع می‏رود با تلاش در انتشار نشریات مذهبی و فاصله گرفتن از علم و دانش، هر چه بیشتر فاصله‏ی دانشگاه و حوزه را کمتر کنند.
دور نیست آن روز که دانشجویان ما طلبه و اساتید ما حجج اسلام باشند.
نصراً من‏الله و فتحً قریب.


فاصله دانشگاه و حوزه

Posted by balouch On September - 29 - 2008

رئيس دانشگاه علوم پزشكي و خدمات بهداشتي درماني زاهدان گفت: دانشگاه علوم پزشكي زاهدان با انتشار منظم نشريه قرآني ربيع‌القلوب رتبه نخست بخش نشريات دانشگاهي نمايشگاه بين‌المللي قرآن كريم را به دست آورد.
ضمن تبریک به ریاست محترم دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی و درمانی شهرمان. آرزو می‏کنم به زودی شاهد برنده شدن دانشگاه مهندسی راه و ساختمان این استان در انتشار منظم نشریه نهج‏البلاغه‏ای باشیم. در خاتمه از سایر دانشکده‏های استان هم توقع می‏رود با تلاش در انتشار نشریات مذهبی و فاصله گرفتن از علم و دانش، هر چه بیشتر فاصله‏ی دانشگاه و حوزه را کمتر کنند.
دور نیست آن روز که دانشجویان ما طلبه و اساتید ما حجج اسلام باشند.
نصراً من‏الله و فتحً قریب.


سکوت رهبر و مدرک کردان

Posted by balouch On September - 29 - 2008

خیلی از دوستان تعجب می‏کنند که حضرت رهبر چرا راجع به مدرک قلابی دکترای کردان چیزی نفرمودند. بنده به جای ایشان این چهارکلمه را عرض می‏کنم تا ایشان ببینند باد انتخابات به کدام طرف می‏وزد:
يك نفر پيدا مي‌شود ادعا می‏کند از کمبریج دکترا دارد، البته اين ادعا، ادعای غلطي است. اينكه گفته شود من هم مثل سایر دکترهای درس خوانده، درس نخوانده دکترا گرفته‏ام ادعای درستي نيست، ادعایی غيرمنطقي است. نگراني من از اين نيست كه يك حرفي زده شود و از كسي انتقاد شود، نه يك نفر انتقاد مي‌كند و يك نفر هم جواب مي‌دهد. نگراني من از رايج شدن «حرف زدن» در جامعه است. مسئولین خدمات فراواني انجام مي‌‏دهند. انسان همه را كنار بگذارد و به مدرکش بچسبد، اين درست نيست. البته اين خطاب به همه است، اين را ما به شخص خاصي به گروه خاصي به جناح خاصي عرض نمي‌كنيم، اين را به همه عرض مي‌كنيم (وبلاگ نویسا حواستون باشه). همه مراقب باشند دکترها را تخريب نكنند، اين فضاي تخريب فضاي خوبي نيست. مردم هم خوششان نمي‌آيد. اين را حالا در حضور شما مردم به آن حضرات مي‌گويم؛ اگر شما خيال مي‌كنيد كه از اينكه شما بياييد بنشينيد و مذمت كنيد، از فلان وزیر و فلان مدرک، مردم لذت مي‌برند و خوششان مي‌آيد، اشتباه مي‌كنيد مردم از فضاي تخريب خوششان نمي‌آيد. مردم خسته شده‏اند از بیسوادها. دکتر می‏پسندند.


سکوت رهبر و مدرک کردان

Posted by balouch On September - 28 - 2008

خیلی از دوستان تعجب می‏کنند که حضرت رهبر چرا راجع به مدرک قلابی دکترای کردان چیزی نفرمودند. بنده به جای ایشان این چهارکلمه را عرض می‏کنم تا ایشان ببینند باد انتخابات به کدام طرف می‏وزد:
يك نفر پيدا مي‌شود ادعا می‏کند از کمبریج دکترا دارد، البته اين ادعا، ادعای غلطي است. اينكه گفته شود من هم مثل سایر دکترهای درس خوانده، درس نخوانده دکترا گرفته‏ام ادعای درستي نيست، ادعایی غيرمنطقي است. نگراني من از اين نيست كه يك حرفي زده شود و از كسي انتقاد شود، نه يك نفر انتقاد مي‌كند و يك نفر هم جواب مي‌دهد. نگراني من از رايج شدن «حرف زدن» در جامعه است. مسئولین خدمات فراواني انجام مي‌‏دهند. انسان همه را كنار بگذارد و به مدرکش بچسبد، اين درست نيست. البته اين خطاب به همه است، اين را ما به شخص خاصي به گروه خاصي به جناح خاصي عرض نمي‌كنيم، اين را به همه عرض مي‌كنيم (وبلاگ نویسا حواستون باشه). همه مراقب باشند دکترها را تخريب نكنند، اين فضاي تخريب فضاي خوبي نيست. مردم هم خوششان نمي‌آيد. اين را حالا در حضور شما مردم به آن حضرات مي‌گويم؛ اگر شما خيال مي‌كنيد كه از اينكه شما بياييد بنشينيد و مذمت كنيد، از فلان وزیر و فلان مدرک، مردم لذت مي‌برند و خوششان مي‌آيد، اشتباه مي‌كنيد مردم از فضاي تخريب خوششان نمي‌آيد. مردم خسته شده‏اند از بیسوادها. دکتر می‏پسندند.


نان ندارند برنج بخورند

Posted by balouch On September - 28 - 2008

عبدالرضا مصری که وزير رفاه و تامين اجتماعي ایران است می‏فرمایند: کسی که درآمدش با هزينه‏ی زندگي‏اش يکی نيست فقير نیست، بلکه فردی “باقناعت” است.
من یک «فرد با قناعت» می‏شناسم که خشتکش پاره و بچه‏ا‏ش بیچاره‏ است. بچه‏های محله‏ی ما که مثل عبدالرضا مصری مودب نیستند، تا با هم حرفشان می‏شود به این بچه‏ی آن «فرد با قناعت» می‏گویند: کله کدو بابات دیروز اومده بود در خونه‏مون گدایی می‏کرد. آن طفلک هم گریان سراغ ابوی رفته یقه‏اش را می‏چسبد که مردیکه‏ی گدا تو که دستت پیش این و آن دراز است، «قناعت» چه صیغه‏ایست که راه انداخته‏ای. ابوی هم این فرمایش وزیر رفاه را می‏گذارد کف دستش که: ارزش قناعت در دين ما بيشتر از ميلياردها ثروت است. پسرک زار می‏زند و می‏گوید: ولی چکار کنم که ارزشش در بین دوستان من به لعنت خدا هم نمی‏ارزد.

در عکس فرزند یکی از افراد «با قناعت» در حال زندگیست و یکی از آیت‏الله‏های «بی قناعت» در حال مردن.


نان ندارند برنج بخورند

Posted by balouch On September - 27 - 2008

عبدالرضا مصری که وزير رفاه و تامين اجتماعي ایران است می‏فرمایند: کسی که درآمدش با هزينه‏ی زندگي‏اش يکی نيست فقير نیست، بلکه فردی “باقناعت” است.
من یک «فرد با قناعت» می‏شناسم که خشتکش پاره و بچه‏ا‏ش بیچاره‏ است. بچه‏های محله‏ی ما که مثل عبدالرضا مصری مودب نیستند، تا با هم حرفشان می‏شود به این بچه‏ی آن «فرد با قناعت» می‏گویند: کله کدو بابات دیروز اومده بود در خونه‏مون گدایی می‏کرد. آن طفلک هم گریان سراغ ابوی رفته یقه‏اش را می‏چسبد که مردیکه‏ی گدا تو که دستت پیش این و آن دراز است، «قناعت» چه صیغه‏ایست که راه انداخته‏ای. ابوی هم این فرمایش وزیر رفاه را می‏گذارد کف دستش که: ارزش قناعت در دين ما بيشتر از ميلياردها ثروت است. پسرک زار می‏زند و می‏گوید: ولی چکار کنم که ارزشش در بین دوستان من به لعنت خدا هم نمی‏ارزد.

در عکس فرزند یکی از افراد «با قناعت» در حال زندگیست و یکی از آیت‏الله‏های «بی قناعت» در حال مردن.


نظام کهنه، ویزای نو

Posted by balouch On September - 27 - 2008

وقتی خبر را می‏خوانم که نظام برای جلب گردشگران خارجی، ویزای الکترونیکی راه اندازی کرده پیش آقا و خانم ادموندکه سالی ده پانزده گردشگر را اینور و آنور دنیا می‏برند می‏روم. مستر ادموند طبق روال همیشگی می‏پرسد چه خبر از «اکمدینجاد». بدون فوت وقت خبر را می‏گذارم کف دستش. هیچگونه آثار جذب شدنی در وجنات زن و مرد ظاهر نمی‏شود. برعکس، خانم ادموند تا سرحد به سرفه افتادن می‏خندد. به من که به قصد سرازیر کردن چند دلار به مملکتم رنج دیدن این دو اکبیر را به خود داده بودم بر می‏خورد. خیلی جدی و تا حدودی با اخم می‏پرسم جناب ادموند مگر یکی از دلایل نرفتن شما و سایر توریستها به مملکت ما همین کمبود ویزای الکترونیکی نبود؟ خیلی آرام طوری که بیشتر کفری نشوم می‏گوید: نه! توریست جایی می‏رود که دو روز به عمرش اضافه شود. نه جایی که نیمه عمر بشود و برگردد.


نظام کهنه، ویزای نو

Posted by balouch On September - 27 - 2008

وقتی خبر را می‏خوانم که نظام برای جلب گردشگران خارجی، ویزای الکترونیکی راه اندازی کرده پیش آقا و خانم ادموندکه سالی ده پانزده گردشگر را اینور و آنور دنیا می‏برند می‏روم. مستر ادموند طبق روال همیشگی می‏پرسد چه خبر از «اکمدینجاد». بدون فوت وقت خبر را می‏گذارم کف دستش. هیچگونه آثار جذب شدنی در وجنات زن و مرد ظاهر نمی‏شود. برعکس، خانم ادموند تا سرحد به سرفه افتادن می‏خندد. به من که به قصد سرازیر کردن چند دلار به مملکتم رنج دیدن این دو اکبیر را به خود داده بودم بر می‏خورد. خیلی جدی و تا حدودی با اخم می‏پرسم جناب ادموند مگر یکی از دلایل نرفتن شما و سایر توریستها به مملکت ما همین کمبود ویزای الکترونیکی نبود؟ خیلی آرام طوری که بیشتر کفری نشوم می‏گوید: نه! توریست جایی می‏رود که دو روز به عمرش اضافه شود. نه جایی که نیمه عمر بشود و برگردد.


نطق‏های بعد از سفر

Posted by balouch On September - 26 - 2008

پرزیدنت چند روزی می‏رود نیویورک چند ماهی داخل کشور راجع به آن نطق می‏کند. یکی از آن نطق‏ها را برایتان حدس نویسی می‏کنم:
اولاً اینو بگم خدمتتون که از مشایی ترسیدن و ویزا ندادن. ما اینو می‏دونستیم. مخصوصاً که مشایی گفته بود حرفشو پس نمی‏گیره و بعد از نطق حضرت رهبر سریع پس گرفت برای ما محرز شد که نمی‏دن ولی ما باز پر رویی کردیم(هه…هه) درخواستو فرستادیم و جالب اینجا بود که اونا ندادن. بعضی از دوستان گفتن فلانی نرو! گفتم غیر ممکنه. خلاصه رفتیم. این فرودگاه نیویورک روزی اوووووووه خیلی مسافر میره و میاد، اما این کارکنا و کارمندا صف کشیده بودن ما رو ببینن. من همونجا تو دلم گفتم: آقا این شمایید که اینا میخوان ببینن. خلاصه خیلی کار شکنی می‏کردن که خبرنگارا نتونن با ما تماس بگیرن. ولی من مقاومت کردم. تا اینکه اون لاری کینگشون اومد. باز دوستان گفتن فلانی «کینگ» یعنی شاه. گفتم باشه پوزشو به خاک می‏مالونم. گفتن یهودیه. گفتم چه بهتر جنگ حق و باطل. گفتن پس چرا ورزشکارامون جلوی ورزشکارای اسرائیلی… نذاشتم حرفشون تموم بشه. گفتم اومدین نیویورک دور ورداشتین؟ فکر می‏کنین بر نمی‏گردیم (هه…هه…هه). خلاصه کنم روز نطق، تا نوبت ما رسید نصف بیشتر رهبرا فرار کردن. من باز خطاب به آقا گفتم: حواسم هست! این ترس رو تو به جونشون انداختی. وقتی ما اون حرفارو به آمریکا و اسرائیل از پشت میکرفون گفتیم سکوت شده بود. بعداً یکی از این رئیس جمهورای کشورهای آفریقایی منو کشوند گوشه‏ای و گفت: باورم نمی‏شه. تو واقعاً شطرنج بازی هستی که خودت خودت رو کیش و مات می‏‏کنی و تازه می‏خندی و کرکری می‏خونی. بهش گفتم: تازه این کوچیکش بود. بعداً در جلسه افطار با ایرانیان خارج کشور همه می‏گفتن قبلاً کسی ما رو نمی‏شناخت حالا هر جا که پا می‏گذاریم می‏گن اخمدی نجاد! آخه این آمریکاییها «ح» ندارن به «ح» میگن «خ» و به «ژ» میگن «ج» برای همین هم هست که در سراشیبی سقوطن. یکی دو کلیمه هم راجع به کردان می‏گویم و تمومش می‏کنم موقع نماز رسیده…

که با پوزش از جناب پرزیدنت، حدس نویسی قسمت کردان را می‏گذارم برای شما.


زندان حذف می‏شود

Posted by balouch On September - 26 - 2008

رييس‌جمهور در مصاحبه با شبکه آمريکايي پاسيفيکا گفت: ما داريم قوانين را بازنگري مي‌کنيم تا اصلا زندان را حذف کنيم. واقعاً هم زندان جز اینکه برای دولت و نظام هزینه داشته باشد هیچ فایده‏ای ندارد. اکثر کسانی که به زندان می‏افتند آنقدر بچه ننه هستند که در همان دوران بازجویی سرشان به اجسام سخت می‏خورد و فوت می‏شوند. یک عده هم داخل سلولشان طناب برمی‏دارند و می‏روند خودشان را از سقف آویزان می‏کنند. آن عده‏ای هم که سه چهار سالی دوام می‏آورند پرونده‏اشان که تکمیل بشود اعدام می‏شوند. اصولاً کسانی که مفسد نیستند زندان نمی‏شوند. پس منطقی است که قوانین را بازنگری کرده زندان را حذف کنیم. مأمورین هر کس را دستگیر کردند صاف ببرند قبرستان تحویلش بدهند به مرده‏شور.




VIDEO

************ *********** ************* ************ *********** ************* ************ *********** ************* ************ *********** ************* ************ *********** ************* ************ *********** ************* ************ *********** ************* ************ *********** ************* ************ *********** ************* ************ *********** ************* ************ *********** ************* ************ *********** ************* ************ *********** *************

TAG CLOUD

Activate the Wp-cumulus plugin to see the flash tag clouds!

There is something about me..

    Activate the Flickrss plugin to see the image thumbnails!