فرمودهاند: سرخوش زسبوي غم پنهاني خويشم
چون زلف تو سرگرم پريشاني خويشم
عرض میشود: وضع مملکت بیشتر نشان میدهد سرخوش زسبوی کبریایی و سرگرم خدایی خویشند.
فرمودهاند: در بزم وصال تو نگويم زكم و بيش
چون آينه خو كرده به حيراني خويشم
عرض میشود: بی خیال وصال. اجازه بدهید زن و شوهرها در خیابان دست همدیگر را بگیرند.
فرمودهاند: لب باز نكردم به خروشي و فغاني
من محرم راز دل طوفاني خويشم
عرض میشود: تا ایشان لب باز کرد حکم حکومتی بود و فتوا.
فرمودهاند: يك چند پشيمان شدم از رندي و مستي
عمريست پشيمان زپشيماني خويشم
عرض میشود: هیجده تیر لحظهای پشیمان شدند اما ستارهی دانشجویان ستارهدار نشان میدهد پشیمان از آن پشیمانی خویشند.
فرمودهاند: از شوق شكرخند لبش جان نسپردم
شرمنده جانان زگران جاني خويشم
عرض میشود: ماهوارهها همه را عشقی کردهاند.
فرمودهاند: بشكستهتر ازخويش نديدم به همه عمر
افسرده دل از خويشم و زنداني خويشم
عرض میشود: نامهی سعیدی سیرجانی را خوانده باشند و اینرا بگویند خیلی «شعر» میگویند.
فرمودهاند: هر چند امين، بسته دنيا نيم اما
دلبسته ياران خراساني خويشم
عرض میشود: مرتضوی را آدم بیندازد به جان ملت، حال میدهد حال کردن با یاران خراسانی.
سروده حضرت رهبر را اینجا بخوانید و با صدای ملکوتی خود ایشان بشنوید.
لینک از طریق بلاگ نیوز
بلوچ جان،
“آقا” وقتی ریق رحمت را سر کشید (به ملکوت اعلی پرتاب شد) خبر امد که چه نشسته اید، که ایشان “حافظِ” دوران خویش است!
شما از عمه خانوم بپرسید؛ ایشان به شما خواهند گفت که “امام” زهر نوش چه طبع لطیفی داشته، خصوصن اینکه خیلی از اشعار ایشان هنگامیکه در مدرسه علوی بودند، به عرصه ادبیات حوزوی پا گذارده اند.
لطف کنین نظرات و ابراز فضل ها تون رو برای خودتون نگه دارین . شما اصلا در این حد نیستید.
سلام.کاش شهامت و از جان گذشتگی،اين عزيزان ايران و ايرانی،روزی به بار بنشيند.و کاش ما شايسته آن همه از جان گذشتگی زنان و مردانی باشيم که آگاهانه خود را به دهان گرگ ها انداختند.ولی نميدانم چرا اينقدر در اين مورد شک دارم.
بلوچ عزيز ممنون بابت لينک دادن به نامهی پر از درد و رنج سعيدی سيرجانی! خيلی متاثر شدم… خوش به حال آقا که فرصت شعر گويی هم دارند!!!!