مردی که آهنگهای شاد فارسی را با موسیقی عربی میخواند و با رقص بندری خود میلرزید و میلرزاند و با دستمالش هیجان میآفرید، رفت.
نسلی که با نگاه عاشق میشد و با آه زندگی میکرد، اندوه خود را در لحن محزون او میشنید.
آغاسی که به اندازهی روستا ساده بود تا امتداد جاده عاشقانه خواند. او آنقدر ماند که شلاق این رژیم را مزه کرد اما حیف آنقدر نماند تا شلاق تاریخ را بر گردهی آن ببیند.
یاد و خاطرهاش گرامی باد.
دل از نامهربانیها غمینه
November - 6 - 2005