آورده اند که در دیاری گاوی بزایید. پس هر کس به هر کس رسید خبر داد که: گاومان بزایید. عاقبت بزرگی از بزرگان پرسید: چه شد که گاوتان بزایید؟
پس همه سرگردان شدند که تا آن دم به این مهم نیندیشیده بودند. هر کسی از دیگری پرسان چندان بپرسیدند تا خاصی از خاصان را حوصله سر برفت و گفت: ای قوم ابتدا باید بیابید چه شد که گاوتان آبستن گشت.
مردم را از این گشایش خوشی ها آمدو قصد پایکوبی کردند. آن رقص و پایکوبی گوساله را چنان رماند که زنجیر بکند و به سویی شد. اندوهی جانکاه همه را در خود ربود. از بزرگان رنجیده خاطر و از خاصان دل ریش بودند.
آهسته با هم نجوا کردند: گاوی از ما زاییده بود و دل به گوساله ای خوش کرده بودیم. ما را با رنج اندیشیدن آشنا کردند. گوساله به راه خود رفت و ما چون خر در گل بماندیم.
گاومان زایید
March - 30 - 2004