Abdol Ghader Balouch – عبدالقادر بلوچ

Official blog of Abdol Ghader Balouch

Archive for February, 2004

چهار شرط اصلی

Posted by balouch On February - 16 - 2004

حضرت رهبر فرمودند: تدین- کارآمدی- دلسوزی و شجاعت چهار شرط اصلی انتخاب کاندیداهای مناسب و شایسته است.

فرض کنید شخصی خودش را کاندیدای نمایندگی می کند.

تدینش به راحتی از اسمش و از ته ریشش و از اثر مهر بر پیشانیش معلوم می شود.

کارآمدیش را امام جمعه محل مثل توپ می تواند تشخیص بدهد.

ته و توی دلسوزیش را می شود با چهار تا سئوال مکتبی در آورد.

میماند مسئله ی شجاعت. هر چه فکر کردم این را چطور می توانند بفهمند عقلم به جایی نرسید. احتمالاً همانطور که طرف جلوی گروه انتخاب ایستاده برادری یک پاکت میوه را باد کرده از پشت، بغل گوشش می ترکاند. بعد، از بالا تا پایینش را بازدید می کنند، اگر جایی را زرد کرده بود رد صلاحیت می شود. نکرده بود حتی اگر از هر دو گوش کر باشد نماینده می شود.


چهار شرط اصلی

Posted by balouch On February - 16 - 2004

حضرت رهبر فرمودند: تدین- کارآمدی- دلسوزی و شجاعت چهار شرط اصلی انتخاب کاندیداهای مناسب و شایسته است.

فرض کنید شخصی خودش را کاندیدای نمایندگی می کند.

تدینش به راحتی از اسمش و از ته ریشش و از اثر مهر بر پیشانیش معلوم می شود.

کارآمدیش را امام جمعه محل مثل توپ می تواند تشخیص بدهد.

ته و توی دلسوزیش را می شود با چهار تا سئوال مکتبی در آورد.

میماند مسئله ی شجاعت. هر چه فکر کردم این را چطور می توانند بفهمند عقلم به جایی نرسید. احتمالاً همانطور که طرف جلوی گروه انتخاب ایستاده برادری یک پاکت میوه را باد کرده از پشت، بغل گوشش می ترکاند. بعد، از بالا تا پایینش را بازدید می کنند، اگر جایی را زرد کرده بود رد صلاحیت می شود. نکرده بود حتی اگر از هر دو گوش کر باشد نماینده می شود.


پاپ و جمهوری اسلامی

Posted by balouch On February - 15 - 2004

پاپ به خرازی: ما خودمون یه زمانی از اینا می بردیم آفریقا. برو جانم. برو خدا روزیتو جای دیگه حواله کنه.

**********

پاپ به خرازی: ببین اون پاکت اعتبار نامه رو گذاشتی رو میز با این مشت همچین بکوبم رو دماغت که تا جماران پیاده بدوی.

**********

پاپ: هر وقت نمایندگان جمهوری اسلامی رفتن بگین من بیام بیرون.


پاپ و جمهوری اسلامی

Posted by balouch On February - 15 - 2004

پاپ به خرازی: ما خودمون یه زمانی از اینا می بردیم آفریقا. برو جانم. برو خدا روزیتو جای دیگه حواله کنه.

**********

پاپ به خرازی: ببین اون پاکت اعتبار نامه رو گذاشتی رو میز با این مشت همچین بکوبم رو دماغت که تا جماران پیاده بدوی.

**********

پاپ: هر وقت نمایندگان جمهوری اسلامی رفتن بگین من بیام بیرون.


جنبش نرم افزاری

Posted by balouch On February - 14 - 2004

حسن عباسی نامی، در سخنان پیش از خطبه ی نماز جمعه تهران گفت: جنبش نرم افزاری این نیست که حاکمان دینی باشند اما سیستم با نرم افزار سکولار اداره شود.

راستش حسن آقا پر بی ربط هم نمی گوید.رؤسای سه قوه آیت الله هستند. رییس جمهور و رییس مصلحت و رییس ارگان رسمی حجةالاسلامند. اعضای شورای نگهبان فقها هستند. مملکت از سر تا به پا به دست معممین است. آنوقت کامپیوتر را که در خانه روشن می کنی ویندوز اکس پی با موزیکی که بل گیت نا مسلمان رویش گذاشته ظاهر می شود.

ما یکصد و بیست و چهار هزار پیغمبر داریم. ولی نرم افزارها هنوز نام هایی از قبیل “کرول درا، ورد، اکسل و فتو شاپ”را یدک می کشند.سکولاریسم شاخ و دمب ندارد یعنی همین. باید از همین امروز جنبش نرم افزاری را راه انداخت: پنجرةالمعارف به جای ویندوز اکس پی. کرامات الانسانی برای کرول درا. الدکان التصویری برای فتو شاپ.

بقیه را شما خواهران و برادران پیشنهاد بفرمایید. اجرکم عندالله.


جنبش نرم افزاری

Posted by balouch On February - 14 - 2004

حسن عباسی نامی، در سخنان پیش از خطبه ی نماز جمعه تهران گفت: جنبش نرم افزاری این نیست که حاکمان دینی باشند اما سیستم با نرم افزار سکولار اداره شود.

راستش حسن آقا پر بی ربط هم نمی گوید.رؤسای سه قوه آیت الله هستند. رییس جمهور و رییس مصلحت و رییس ارگان رسمی حجةالاسلامند. اعضای شورای نگهبان فقها هستند. مملکت از سر تا به پا به دست معممین است. آنوقت کامپیوتر را که در خانه روشن می کنی ویندوز اکس پی با موزیکی که بل گیت نا مسلمان رویش گذاشته ظاهر می شود.

ما یکصد و بیست و چهار هزار پیغمبر داریم. ولی نرم افزارها هنوز نام هایی از قبیل “کرول درا، ورد، اکسل و فتو شاپ”را یدک می کشند.سکولاریسم شاخ و دمب ندارد یعنی همین. باید از همین امروز جنبش نرم افزاری را راه انداخت: پنجرةالمعارف به جای ویندوز اکس پی. کرامات الانسانی برای کرول درا. الدکان التصویری برای فتو شاپ.

بقیه را شما خواهران و برادران پیشنهاد بفرمایید. اجرکم عندالله.


ماجرا ی شیطان

Posted by balouch On February - 13 - 2004

آیت الله مصباح یزدی در مورد جریانات اخیر اظهار عقیده کرده و فرمودند: عده ای داشتند چرت می زدند که شیطان وارد مجلس شد.

ایشان جریان را نفرمودند اما ماجرا از این قرار بود:

وقتی خورشید انقلاب طلوع کرد. هنوز بساط صبحانه ی انقلابی را، خلخالی جمع نکرده بود که جنگ شروع شد. شترق شترق بمب و موشک و جوان بود که می افتاد زمین. و چون جنگ نعمت بود. رفسنجانی اصرار داشت تا پیروزی بجنگیم. ولی حضرت امام صلح زهرماری را سر کشیده در نتیجه ما به هر بدبختی که بود صلح را کردیم.

خورشید هنوز سه ربع و نیم چارک داشت تا به اذان ظهر برسد. و تازه برادران از حجامت زندان های انقلاب فارغ شده دست ها را نشسته بودند که اتفاق «ارتحال» پیش آمد.

از قبرستان که بر گشتند نهار حاضر شده بود: کباب تنوری ملت، آبگوشت آزادی، و ته چین استقلال. تا اذان ظهر «ولاتسرفو» را فرستادند دنبال نخود سیاه و همه جا «کلو وشربو» بود که بیداد می کرد.

نماز خوانده نخوانده شکم ها بر آمده پلک ها سنگین شد. عده ای در دانشگاه ها و مطبوعات داشتند چرت را می زدند که شیطان از دنده ی چپ انقلاب وارد گود شد. یک گفتگوی تمدن ها از جیبش در آورده آتیش زد . یکی دو پک عمیق زده عازم مجلس گردید. جلوی در مجلس به ریش همه ی هوا داران دربند و در بلا، یک خنده ی اصلاح طلبانه کرده و پرید داخل مجلس. از اینجا به بعدش را خودتان بهتر می دانید.


ماجرا ی شیطان

Posted by balouch On February - 13 - 2004

آیت الله مصباح یزدی در مورد جریانات اخیر اظهار عقیده کرده و فرمودند: عده ای داشتند چرت می زدند که شیطان وارد مجلس شد.

ایشان جریان را نفرمودند اما ماجرا از این قرار بود:

وقتی خورشید انقلاب طلوع کرد. هنوز بساط صبحانه ی انقلابی را، خلخالی جمع نکرده بود که جنگ شروع شد. شترق شترق بمب و موشک و جوان بود که می افتاد زمین. و چون جنگ نعمت بود. رفسنجانی اصرار داشت تا پیروزی بجنگیم. ولی حضرت امام صلح زهرماری را سر کشیده در نتیجه ما به هر بدبختی که بود صلح را کردیم.

خورشید هنوز سه ربع و نیم چارک داشت تا به اذان ظهر برسد. و تازه برادران از حجامت زندان های انقلاب فارغ شده دست ها را نشسته بودند که اتفاق «ارتحال» پیش آمد.

از قبرستان که بر گشتند نهار حاضر شده بود: کباب تنوری ملت، آبگوشت آزادی، و ته چین استقلال. تا اذان ظهر «ولاتسرفو» را فرستادند دنبال نخود سیاه و همه جا «کلو وشربو» بود که بیداد می کرد.

نماز خوانده نخوانده شکم ها بر آمده پلک ها سنگین شد. عده ای در دانشگاه ها و مطبوعات داشتند چرت را می زدند که شیطان از دنده ی چپ انقلاب وارد گود شد. یک گفتگوی تمدن ها از جیبش در آورده آتیش زد . یکی دو پک عمیق زده عازم مجلس گردید. جلوی در مجلس به ریش همه ی هوا داران دربند و در بلا، یک خنده ی اصلاح طلبانه کرده و پرید داخل مجلس. از اینجا به بعدش را خودتان بهتر می دانید.


بیست ودوم بهمن

Posted by balouch On February - 11 - 2004

آن مرد را آوردند.آن مرد را با «ایرفرانس»آوردند. قطب زاده هم آمد ولا کن اورا بردند. بازرگان نخست وزیر گردید. بنی صدر رییس جمهور شد. خلخالی را حاکم شرع کردند. کرمعلی میوه فروش سردار سپه شد.

بابا آب داد. ماما نان داد. من که فراری شدم یکی اول یکی بعداً جان داد. دارا وسارا پناهنده شدند. کبری و صغری خواهر بودند. کبری سنگسار شده است. صغری «رفیوجی»است. مراد و کرامت دوست بودند. مراد در جبهه شربت شهادت نوشید. کرامت جزو معلولین است.

ایران کشور ماست. کشور ما خیلی بزرگ است. ما سه رییس جمهور، دو فرمانده، و یک پادشاه داریم.

آن مرد شاعر بود. این زن نویسنده بود. آن پسر دانشجو بود. این دختر هنرمند بود. آن ها همه حلقه های یک زنجیر شدند.

این جوانک سعید مرتضوی است. او دادستان است. او جسم سخت دارد.

این آخوند عراقی است. او رییس دادگستر یست.

آن مرد که خندان است رییس اصلاح طلبان است.

این برج و بارو که به آسمان است مال شورای نگهبان است. رفسنجانی که هیچ کاره ای است، رییس مصلحت نظام است. حضرت رهبر کما فی السابق رهبر مستضعفان جهان است. آن گاو پیشانی سفید، که کراوات دارد پرنس چارلز ولیعهد انگلستان است. او «بم» دوست دارد که در این هیر و ویر در ایران است.

این کارنامه ی نظام است. آن دو ستاره ی درخشان یکی بهشت زهرا دیگری زندان است.

استعفا حرام است. انتخابات مال کافران است. ولاکن شرکت در آن وظیفه ی هر مسلمان است.

اینجا جمهوری اسلامی است. آنجا جهان است. اینجا بیست و دوی بهمن آنجا عصر ارتباطات است. ما در دهه ی فجر زندگی می کنیم. آن ها در صده ی اینترنت. در خانه ی ما هر کس یک شهید دارد. در خانه ی آن ها هر کس یک قایق تفریحی.

دارا در پیتزا فروشی کار می کند. سارا به فیزیوتراپی می رود. گردن او در تظاهرات کج شده است. دارا و سارا به فرزندان خود فارسی یاد می دهند و برای آن ها نوار ایرانی می خرند. من به یک نوار آن ها گوش داده ام:

«آباد باشی ای ایران/آزاد باشی ای ایران/از ما فرزندان خود دلشاد باشی ای ایران.»


بیست ودوم بهمن

Posted by balouch On February - 11 - 2004

آن مرد را آوردند.آن مرد را با «ایرفرانس»آوردند. قطب زاده هم آمد ولا کن اورا بردند. بازرگان نخست وزیر گردید. بنی صدر رییس جمهور شد. خلخالی را حاکم شرع کردند. کرمعلی میوه فروش سردار سپه شد.

بابا آب داد. ماما نان داد. من که فراری شدم یکی اول یکی بعداً جان داد. دارا وسارا پناهنده شدند. کبری و صغری خواهر بودند. کبری سنگسار شده است. صغری «رفیوجی»است. مراد و کرامت دوست بودند. مراد در جبهه شربت شهادت نوشید. کرامت جزو معلولین است.

ایران کشور ماست. کشور ما خیلی بزرگ است. ما سه رییس جمهور، دو فرمانده، و یک پادشاه داریم.

آن مرد شاعر بود. این زن نویسنده بود. آن پسر دانشجو بود. این دختر هنرمند بود. آن ها همه حلقه های یک زنجیر شدند.

این جوانک سعید مرتضوی است. او دادستان است. او جسم سخت دارد.

این آخوند عراقی است. او رییس دادگستر یست.

آن مرد که خندان است رییس اصلاح طلبان است.

این برج و بارو که به آسمان است مال شورای نگهبان است. رفسنجانی که هیچ کاره ای است، رییس مصلحت نظام است. حضرت رهبر کما فی السابق رهبر مستضعفان جهان است. آن گاو پیشانی سفید، که کراوات دارد پرنس چارلز ولیعهد انگلستان است. او «بم» دوست دارد که در این هیر و ویر در ایران است.

این کارنامه ی نظام است. آن دو ستاره ی درخشان یکی بهشت زهرا دیگری زندان است.

استعفا حرام است. انتخابات مال کافران است. ولاکن شرکت در آن وظیفه ی هر مسلمان است.

اینجا جمهوری اسلامی است. آنجا جهان است. اینجا بیست و دوی بهمن آنجا عصر ارتباطات است. ما در دهه ی فجر زندگی می کنیم. آن ها در صده ی اینترنت. در خانه ی ما هر کس یک شهید دارد. در خانه ی آن ها هر کس یک قایق تفریحی.

دارا در پیتزا فروشی کار می کند. سارا به فیزیوتراپی می رود. گردن او در تظاهرات کج شده است. دارا و سارا به فرزندان خود فارسی یاد می دهند و برای آن ها نوار ایرانی می خرند. من به یک نوار آن ها گوش داده ام:

«آباد باشی ای ایران/آزاد باشی ای ایران/از ما فرزندان خود دلشاد باشی ای ایران.»


رقص تمدن ها

Posted by balouch On February - 10 - 2004

وقتی گرگ با روباه برقصد طوفان می شود.


آتشکده

Posted by balouch On February - 10 - 2004

محمد کاظم انبار لویی سر دبیر روزنامه ی رسالت گفت : نمایندگانی که از طرف شورای نگهبان رد صلاحیت شدند جاسوس آمریکا بودند .

بعله بعد از دوران جنگ سرد ریخت و قیافه جاسوسان تغییر کلی کرد . جهان جاسوسی به طرز وحشتناکی بد سلیقه شد . عوض زنان بسیار زیبا و خوش اندام و هوشیار و مردان خوش قیافه و خوش تیپ و دانا ، سازمان های جاسوسی به معتقدین ولایت فقیه رو کردند . گمنام بودن و ناشناس ماندن که لازمه ی جاسوسی بود جایش را به تابلو بودن داد . چه کسی بهتر از محسن میر دامادی و برادر آقای خاتمی سراغ دارید که این خصوصیات را داشته باشد ؟ .

با توجه به روزه های سیاسی ای که این نمایندگان می گرفتند و با در نظر گرفتن تأ کید بار بارشان در هر اطلاعیه دال بر وفا داریشان به قانون اساسی جمهوری اسلامی ودست آورد های انقلاب ، شکی نیست که همه جاسوس آمریکا باشند .

تعجب اینجاست که آقای محمد کاظم چگونه توانست پی به این راز ببرد . آیا تأیید می فرمایید که ایشان باید از یکی از آیات عظام برای خود تعویذ چشم زخم بگیرند ؟.

سردبیر ها همیشه روشن بوده اند این یکی پاک آتشکده ای است .




VIDEO

************ *********** ************* ************ *********** ************* ************ *********** ************* ************ *********** ************* ************ *********** ************* ************ *********** ************* ************ *********** ************* ************ *********** ************* ************ *********** ************* ************ *********** ************* ************ *********** ************* ************ *********** ************* ************ *********** *************

TAG CLOUD

Activate the Wp-cumulus plugin to see the flash tag clouds!

There is something about me..

    Activate the Flickrss plugin to see the image thumbnails!