عمه جان با چندبسیجی آمده بود بر علیه کاریکاتوریستی که کاریکاتور مقدسات را کشیده، دم در خانهی ما تظاهرات کند.
پنجره را باز کردم بگویم عمهجان گیرم که اعتراضت به جا باشد، چرا جلوی پنجرهی من؟ اما بسیجیها داد زدند:
میکشیم، میکشیم آنکه کاریکاتور مقدسات ما را کشید!
پنجره را بستم روی دستمال سفیدی نوشتم نصراً من الله و فتحُ قریب، آنرا بستم دور سرم. دستهی جاروب را در آوردم و زدم بیرون. گفتم:
برادران باهم برویم پدر این کفار را در بیاوریم!
غائله که از جلوی خانهی ما رد شد یقه عمه جان را گرفتم و گفتم: عمهی حسابی! در زمان حیات آن حضرت، کفار روی سرش خاکستر میریختند و جان سالم بدر میبردند. حالا یکی چهار تا خط کشیده شما خون به پا میکنید؟ همانطور که داد میزد و شعار میداد گفت: بقیه در اطلاعات دات نت
خون در مقابل کارتون
February - 5 - 2006