بلاگِ ایگناس لُوِریه دیپلماتِ پیشین در کشورهای عربی
10 اوتِ 2011
درست مثلِ الجزایرِ چندی پیش، اما در مضمونی متفاوت، در حالیکه تظاهراتِ سوریها هدفِ خود را نه برقراری «حکومتی اسلامی» بلکه دستیابی به آزادیهای به غارت رفته و امکانِ شکوفاییِ رژیمی دمکراتیک قرار داده، نمیتوان از پاسخ به این سئوال طفره رفت، که امروز در سوریه «کی کیو میکُشه». این سئوال در پایانِ هفتهی اولِ ماهِ رمضان، که بیلانِ کشتهگان به ویژه در شهرهایِ حما و دیرالزور به شدت سنگین بوده است، با تاکیدی خاص در مقابلِ ما قرار میگیرد. همین سئوال با کم و بیش حسن نیتی توسط شمار بزرگی از خوانندگان، ناظران و بینندگانِ تلویزیون که اطلاعی از ویژگیها و تاریخ سوریه ندارند، و از روایتهای متفاوت و متضاد از شقاوتهای صورت گرفته و یا نسبت داده شده به هرکدام از دوطرفِ این تحولات مشوشاند، طرح شده است. رژیم سوریه در یک سو و از سوی دیگر معترضین و تظاهرکنندگان.
پاسخ به این سئوال آسان نیست. هر آنکسی که در تلاش پاسخگویی برآید هر چقدر هم تلاش کند واقعنگر بوده و پدیدهها و عناصر پیشرفته را به کار گیرد، چه به نفع رژیم و چه به نفعِ اعتراضات، متهم به جانبداری خواهد شد. به موازات اعتراضات و سرکوب، شرایط در سوریه عملاً موضوعِ یک جنگِ واقعیِ اطلاع رسانی، … و البته اطلاع نرسانی شده. جنگی میان دو حریفِ تشنه به خونِ یکدیگر : یکی قدرت حاکم، که از چهل سال قبل در اختیار پنجهی آهنین خاندان اسد و شرکایش است، قدرتی که میترسد در صورتِ ورود به مذاکره، ناچار به بستنِ چمدانهایش شود، و میکوشد به هر قیمتِ ممکن ارعاب و ترس را بر مردمان حاکم کند، فضای ارعابی که این مردمان از سرِ خود باز کردهاند ؛ و دیگری سوریهای تشنه و حریص به از سر باز کردنِ رژیمِ سیاسیای که در دههی 70 مورد استقبالشان قرار گرفت، اما به سرعت، منحرف شده و تحتِ انقیادِ یک «خانواده» قرار گرفت، و به یک سیستم مافیایی، مستبد، خونریز و درنده بدل شد ؛ رژیم سیاسیای که… بقیه را اینجا بخوانید