کشتی کاپیتان وبلاگشهر کنار ساحل زندگی لنگر انداخت. ساعت چهار صبح است که خبر را در وبلاگ تقویم تبعید میخوانم و بعد میبینم حسن درویش پور هم از سفر ابدی ناخدا حمید میداف نوشته است. در قفسه سینه احساس درد میکنم. تسلیت به وبلاگشهر و دوستان مجازی و دوستان دنیای واقعیاش. چه میشد که او هم مثل من، مثل اسد علیمحمدی از این طوفان هم جان سالم به در میبرد؟ ناخدا بود و از خیلی طوفانها گذر کرده بود. عجب طوفانی است مرگ.
ياد ناخدا گرامي باد
سلام بلوچ عزیز و باقی دوستان عزادار در غم از دست دادن کاپیتان وبلاگشهر..من ایشون رو نمیشناختم ولی فقط میدونم:
درین سفینه، کسانی که ناخدا شدهاند
تمام عمر، گرفتار موج و طوفانند
با آرزوی صبر و بردباری برای باقی ناخدایان.
دفترها
بلوچ عزیز
منهم به نوبه خود به تو تسلیت می گویم .
دوستانی که آبرویی در وبلاگشهر دارند می بایست آستین بالا زنند تا مراسمی به سبک وبلاگشهر برایش برگزار شود .