امروز شهروند ونکوور در برنامه هزار و یکشب، هزارمین حضورش را جشن میگیرد. برنامه در کی میک سنتر وست ونکوور از ساعت شیش و نیم تا ده و نیم شب برگزار میشود. دقیقاً نمیدانم که من با چند شماره از این هزار شماره همکار بودم اما میدانم که فعالیت رسمیام را با شهروند شروع کردم. زمانی که شهروند تورنتو را حسن زرهی راه انداخت من از ادمنتون کانادا با فکس در ستون طنز آنها به نام قلم انداز همکار شدم و به مقام دبیری شهروند در ادمنتون هم نایل آمدم. وقتی بعد از ستیزن شدن در کانادا خودم (چون فیلی ندارم) هوس رفتن به هندوستان کردم بنا شد خبرنگار برون مرزی شهروند بشوم. در آن سفر من در پاکستان و ترکیه و دبی و شارجه و امالقوین و ابوظبی و رأسالخیمه و لندن و آمستردام به دنبال جایی بودم برای نزدیکتر به ایران زیستن و خبرنگاری در آوارگی من گم شد. وقتی دوباره با بیست دلار در جیب و خانوادهای هفت نفره وارد ونکوور شدم. هادی ابراهیمی این شاعر حساس و انسان مهربان با آغوش باز ستون طنز شهروند ونکوور را در اختیارم گذاشت و بدینسان من با شهروند ونکوور بزرگ شدم. و چه شبهایی را که همپای او و کتی دیلمی همسر گرامی و مهربان و سختکوشش و دو فرزند کوچیکس که حالا برای خود خانم و آقایی شدهاند و همین منصورخانِ خرسندیِ وبلاگ گپ و گفت به صفحهبندی و چیدن و چسباندن به صبح نرساندیم. در برنامه امشب بسیاری از بزرگان شهر حضور دارند و هنرمندان زیادی هنر نمایی خواهند کرد. هادی ابراهیمی لطف کرده در کنار پنج نفر سخنران این شب مرا هم گنجانده. مجموع زمانی که سخنرانان در اختیار دارند سی و نه دقیقه هست که نه دقیقه را به من دادهاند. اجازه بدهید به جای پست امشب به هادی ابراهیمی و کتی دیلمی تبریک بگویم برای اینهمه مقاومت و تلاش.