Abdol Ghader Balouch – عبدالقادر بلوچ

Official blog of Abdol Ghader Balouch

Archive for February, 2005

خدا کند خیر باشد

Posted by balouch On February - 17 - 2005
خواب دیدم که رهبران اپوزسیون را خداوند برای تشکیل جلسه به آسمان دعوت کرده. از خوشحالی به آسمان پرکشیدم.
همه ی سروران را دیدم بر ابری تکیه داده منتظر بودند. من هم به گوشه ای خزیده در انتظار نشستم. عاقبت بی آنکه رعدی بغرد و برفی بجهد، ملکی از ملائک ظاهر شد و گفت:
حضرت باریتعالی می گوید « بگو به بندگان ایرانی من، که کشیده اید آنچه را که می بایست بکشید از رهبر و رهبری. پس بشارت باد بر شما که معافتان کردم از رهبر داشتن! و اما ای بندگان برگزیده ی من که هر کدام به نوعی دلتان از رنج خلق فشرده شده و در یافتن راه چاره در مانده گشته اید! پس بدانید و آگاه باشید که رسیده روز موعود تا بر گزینید از میان خود صدر اعظمی که تشکیل دهد دولت را و بر گزیند مسئولین آینده ی مملکت را و چون باز پس به زمین شدید، اعلام موجودیت کنید تا نرم کنم دل دولتمردان کره ی خاک را بر آن دولت شما و آنگاه که به ایران رسیدید، یکسال احزاب خود راست دارید و از جعبه ی جادو و جام جهان نما ارشاد کنید به تساوی مردمان را تا آگاه شوند از اهدافتان و چون سال بر آمد به رأی آنان مراجعه کنید تا خود حکومت آینده ی خود بر گزینند».
ناگهان همهمه ای بر پا شد، نظم به هم ریخت چندان که ملائکی برای ایجاد نظم آمدند. یکی از بزرگان پرسید:
اگر در این مهم به توافق نرسیم چه خواهد شد؟
ملک گفت: خداوند برای هدایت بشر صد و بیست و چهار هزار پیعمبر فرستاد. اگر لازم شود برای هدایت شما همان تعداد «امام» خواهد فرستاد…
من از ترس فریادی کشیده بیدار شدم.


خدا کند خیر باشد

Posted by balouch On February - 17 - 2005
خواب دیدم که رهبران اپوزسیون را خداوند برای تشکیل جلسه به آسمان دعوت کرده. از خوشحالی به آسمان پرکشیدم.
همه ی سروران را دیدم بر ابری تکیه داده منتظر بودند. من هم به گوشه ای خزیده در انتظار نشستم. عاقبت بی آنکه رعدی بغرد و برفی بجهد، ملکی از ملائک ظاهر شد و گفت:
حضرت باریتعالی می گوید « بگو به بندگان ایرانی من، که کشیده اید آنچه را که می بایست بکشید از رهبر و رهبری. پس بشارت باد بر شما که معافتان کردم از رهبر داشتن! و اما ای بندگان برگزیده ی من که هر کدام به نوعی دلتان از رنج خلق فشرده شده و در یافتن راه چاره در مانده گشته اید! پس بدانید و آگاه باشید که رسیده روز موعود تا بر گزینید از میان خود صدر اعظمی که تشکیل دهد دولت را و بر گزیند مسئولین آینده ی مملکت را و چون باز پس به زمین شدید، اعلام موجودیت کنید تا نرم کنم دل دولتمردان کره ی خاک را بر آن دولت شما و آنگاه که به ایران رسیدید، یکسال احزاب خود راست دارید و از جعبه ی جادو و جام جهان نما ارشاد کنید به تساوی مردمان را تا آگاه شوند از اهدافتان و چون سال بر آمد به رأی آنان مراجعه کنید تا خود حکومت آینده ی خود بر گزینند».
ناگهان همهمه ای بر پا شد، نظم به هم ریخت چندان که ملائکی برای ایجاد نظم آمدند. یکی از بزرگان پرسید:
اگر در این مهم به توافق نرسیم چه خواهد شد؟
ملک گفت: خداوند برای هدایت بشر صد و بیست و چهار هزار پیعمبر فرستاد. اگر لازم شود برای هدایت شما همان تعداد «امام» خواهد فرستاد…
من از ترس فریادی کشیده بیدار شدم.


انفجار در دیلم

Posted by balouch On February - 16 - 2005
وقتی چند انفجار کوههای منطقه را لرزاند سنجاب پیری سراسیمه و ترسان از خرگوشی پرسید:
جنگ آغاز شد؟
خرگوش گفت: نه، این شیپور جنگ بود.


سمیعی نژاد

Posted by balouch On February - 16 - 2005
وقتی گرگ و کفتار و روباه همه کاره باشند، نظام می گیرد، سعید مرتضوی می دَرَد و آیت الله شاهرودی تقسیم می کند. چند تا از وبلاگ نویس ها را که نظام گرفت، سعید مرتضوی آستینها را برای پاره کردن بالازد اما آن دفعه وبلاگ نویس ها گوش فلک را کر کردند، مقسمِ ماجرا ماسک میانجیگری به چهره زد، درنده را به کناری انداخت و طعمه را رها کرد. آبها که از آسیاب افتاد نظام سمیعی نژاد را گرفت. مرتضوی او را برای آنها خواهد درید و آیت الله شاهرودی تقسیمش خواهد کرد. وبلاگ نویس ها؟ این دفعه مشغول «گفتگوی تمدنها» هستند! ما ملت جوش و خروشیم. آخوند ها سال هاست ما را شناخته اند.


انفجار در دیلم

Posted by balouch On February - 16 - 2005
وقتی چند انفجار کوههای منطقه را لرزاند سنجاب پیری سراسیمه و ترسان از خرگوشی پرسید:
جنگ آغاز شد؟
خرگوش گفت: نه، این شیپور جنگ بود.


سمیعی نژاد

Posted by balouch On February - 16 - 2005
وقتی گرگ و کفتار و روباه همه کاره باشند، نظام می گیرد، سعید مرتضوی می دَرَد و آیت الله شاهرودی تقسیم می کند. چند تا از وبلاگ نویس ها را که نظام گرفت، سعید مرتضوی آستینها را برای پاره کردن بالازد اما آن دفعه وبلاگ نویس ها گوش فلک را کر کردند، مقسمِ ماجرا ماسک میانجیگری به چهره زد، درنده را به کناری انداخت و طعمه را رها کرد. آبها که از آسیاب افتاد نظام سمیعی نژاد را گرفت. مرتضوی او را برای آنها خواهد درید و آیت الله شاهرودی تقسیمش خواهد کرد. وبلاگ نویس ها؟ این دفعه مشغول «گفتگوی تمدنها» هستند! ما ملت جوش و خروشیم. آخوند ها سال هاست ما را شناخته اند.


سیرِ تسلسل

Posted by balouch On February - 16 - 2005
قوه قضائیه با پیشنهاد لایحه وکالت، خودش می خواهد برای افرادی که پرونده می سازد وکیل هم بسازد! هاشمی شاهرودی دقیقاً پیرو خط امام است. داردتوی دهان «کانون وکلا» می زند و خودش کانون درست می کند و وکیل تعیین می کند. آنوقت شیرین عبادی و سایر وکلای کانون وکلا بر اثر تصادف یا سقوط اتوبوسشان در دره یا دود کردن بخاری ساخت جمهوری اسلامیشان دار فانی را وداع گفته رئیس جمهور را ناگزیر می کنند کمیته ی حقیقت یاب درست کند و با اداره اطلاعات و دادگستری دعوایشان بشود. بعد هاشمی شاهرودی آن یکی ماسکش را که آقا خوبه است می زند به چهره ی مبارک می آید پرونده را از قاضی مرتضوی و رئیس جمهور می گیرد و …
این حکایت از آن حکایات است که پایان ندارد.


سیرِ تسلسل

Posted by balouch On February - 15 - 2005
قوه قضائیه با پیشنهاد لایحه وکالت، خودش می خواهد برای افرادی که پرونده می سازد وکیل هم بسازد! هاشمی شاهرودی دقیقاً پیرو خط امام است. داردتوی دهان «کانون وکلا» می زند و خودش کانون درست می کند و وکیل تعیین می کند. آنوقت شیرین عبادی و سایر وکلای کانون وکلا بر اثر تصادف یا سقوط اتوبوسشان در دره یا دود کردن بخاری ساخت جمهوری اسلامیشان دار فانی را وداع گفته رئیس جمهور را ناگزیر می کنند کمیته ی حقیقت یاب درست کند و با اداره اطلاعات و دادگستری دعوایشان بشود. بعد هاشمی شاهرودی آن یکی ماسکش را که آقا خوبه است می زند به چهره ی مبارک می آید پرونده را از قاضی مرتضوی و رئیس جمهور می گیرد و …
این حکایت از آن حکایات است که پایان ندارد.


مصاحبه با یک خر

Posted by balouch On February - 15 - 2005
س _ جناب الاغ عمری است که هر چه به شما بار می کنند شما خم به ابرو نمی آورید، فکر نمی کنید آنچه به سرتان می آید حقتان است؟
ج _ ممکنه. ولی اگر آن هایی که ما را بار می کنند پرنسیپ داشتند به خرگری ما نگاه نمی کردند.
س _ این درست است که کاه جوی شما زیاد باشد شما خرگری در می آورید و باید شما را گرسنه نگاه داشت؟
ج _ خیر این ها فرمول های کهنه ای است ساخته ی انگلیس.
س _ عجب شما انگلیس را می شناسید؟
ج _ بعله. طویله ای نیست که انگلیس به آن سر نزده باشد، و خری نیست که انگلیس را نشناسد.
س _ قبلاً بعضی ها شما را سوار می شدند، ولی حالا بنزِ ضد گلوله سوار می شوند. چرا؟
ج _ در بعضی کشورها کوتاه ترین راه رسیدن به بنزِ ضد گلوله سوار شدن بر الاغها ست.
س _ چه پیامی برای سایر الاغ ها دارید؟
ج _ بعضی وقتها خرغلت زدن و عرعر کردن بی فایده است. بایدجفت پا زد به تاق طویله.
س _ به آن هایی که مخالف خشونتند چه پاسخی دارید؟
ج _ جفت پا زدن به تاق طویله با جفت پا زدن به مثانه ی افراد تفاوت دارد.
_ جناب الاغ متشکرم.
_ No problem


مصاحبه با یک خر

Posted by balouch On February - 15 - 2005
س _ جناب الاغ عمری است که هر چه به شما بار می کنند شما خم به ابرو نمی آورید، فکر نمی کنید آنچه به سرتان می آید حقتان است؟
ج _ ممکنه. ولی اگر آن هایی که ما را بار می کنند پرنسیپ داشتند به خرگری ما نگاه نمی کردند.
س _ این درست است که کاه جوی شما زیاد باشد شما خرگری در می آورید و باید شما را گرسنه نگاه داشت؟
ج _ خیر این ها فرمول های کهنه ای است ساخته ی انگلیس.
س _ عجب شما انگلیس را می شناسید؟
ج _ بعله. طویله ای نیست که انگلیس به آن سر نزده باشد، و خری نیست که انگلیس را نشناسد.
س _ قبلاً بعضی ها شما را سوار می شدند، ولی حالا بنزِ ضد گلوله سوار می شوند. چرا؟
ج _ در بعضی کشورها کوتاه ترین راه رسیدن به بنزِ ضد گلوله سوار شدن بر الاغها ست.
س _ چه پیامی برای سایر الاغ ها دارید؟
ج _ بعضی وقتها خرغلت زدن و عرعر کردن بی فایده است. بایدجفت پا زد به تاق طویله.
س _ به آن هایی که مخالف خشونتند چه پاسخی دارید؟
ج _ جفت پا زدن به تاق طویله با جفت پا زدن به مثانه ی افراد تفاوت دارد.
_ جناب الاغ متشکرم.
_ No problem


ژاپن اسلامی

Posted by balouch On February - 15 - 2005
مأموران شهرداری با پیشرفته ترین وسایل مشغول رتق و فتق امور آتش سوزی بزرگ پایتخت هستند.
از ژاپن اسلامی شدن پشیمان گشته ایم مرحمت فرموده ما را آفریقا کنید!


دمب شیر

Posted by balouch On February - 15 - 2005
مهدی کوچک زاده نماینده مجلس گفت: بوش نباید با دمب شیر بازی کند.
توصیه خوبی است و بوش باید بلافاصله برای خودش اسباب بازی دیگری پیدا کند چون شیرها دمبشان چسپیده به غیرتشان. بازیگر ممکن است حواسش پرت شده دستش بخورد به غیرت شیر که آنوقت خون به پا می شود. ممکن است بوش فکر کند ما این حرف ها را برای ترساندن او می زنیم در صورتیکه سال ها پیش ما با دمب شیر پیری که اینجا و آنجا پشمهایش ریخته بود شروع کردیم بازی کردن و تا چشم به هم زدیم دیدیم سوار ما شده و از بام تا شام برایمان «چه و چه و چه» می کند. البته شیرها هم مثل سایر حیوانات یک جاهایی دارند که اگر آدم خمیر مایه اش را داشته باشد و با آنجا بازی کند شیر بسیار خوشش می آید و نه تنها در مجلس خود که در بیت خود نیز ما را جا می دهد که در آنصورت ضمن اینکه ما برای خودمان کاره ای می شویم همزمان می توانیم وکیل مدافع دمب او هم باشیم.




VIDEO

************ *********** ************* ************ *********** ************* ************ *********** ************* ************ *********** ************* ************ *********** ************* ************ *********** ************* ************ *********** ************* ************ *********** ************* ************ *********** ************* ************ *********** ************* ************ *********** ************* ************ *********** ************* ************ *********** *************

TAG CLOUD

Activate the Wp-cumulus plugin to see the flash tag clouds!

There is something about me..

    Activate the Flickrss plugin to see the image thumbnails!