Abdol Ghader Balouch – عبدالقادر بلوچ

Official blog of Abdol Ghader Balouch

Archive for March, 2004

شادی را آزاد کنید

Posted by balouch On March - 19 - 2004

از پنجره ی بهار، فروردین را می بینم که برای آوردن نوروز آماده می شود. سال نو بغل دست نوروز نشسته و دارد بار و بندیلش را راست و ریست می کند.

به سال نو تعظیم می کنم و به نوروز سلام می دهم و خیلی رسمی مورد خطاب قرارش می دهم:

جنابِ عید سعیدِ باستانی! این درست است که شما هم اول رد صلاحیت شدید؟

لبخندی می زند و می گوید اگر فشار مستقیم مردم نبود مرا سالها قبل خلع لباس کرده بودند.

زمستان با ریشی سپید و عمامه ای سیاه از پنجره ی «یخبندان » نیروهای لباس شخصی را به طرف ما می فرستد نوروز به سال نو توصیه می کند که احتیاط کند، سال نو بهار و طراوت وسرسبزی و نشاط را صدا می زند که محض احتیاط بغل پنجره ی زمان بایستند. من متوجه می شوم که «شادی» غایب است. نوروز می گوید بعد از انقلاب اورا دستگیر کرده اند و هنوز پرونده اش در جریان است.

می پرسم نوروز تو هم از این همه طرفداری که داری استفاده نمی کنی؟ نکند تو هم طرفدار نظام هستی.

چشمتان روز بد نبیند. رعد غرید و برق جهید. نوروز کلاهش را از سر برداشت و به طراوت تکیه داد و گفت: در طول تاریخ هم از توبره هم از آخور نخورده ام. چهار شنبه سوری نماینده ی من بود، نرفت که تا آخرین سال نما یندگی اش به همه چیز چشم بپوشد و بعد استعفا بدهد. رفت محکم ایستاد کاری کرد که در مقابلش عقب نشستند. من بر خلاف آن ها که برای عیدی دادن به مردم از روی آنها خجالت می کشند و سر به زیر می افکنند، توی چشم مردم نگاه می کنم و پیروز مندانه می روم.

می پرسم برای همین است که می گویند: نوروز پیروز؟ کسی جوابم را نمی دهد.

فروردین و نوروزو سال نوو بهار و طراوت راه افتاده اند بیایند پیش شما. جمعتان که جمع شد. شادی را آزاد کنید. نوروز را جشن بگیرید. تا سال نو بر شما مبارک باشد.


ملی شدن نفت

Posted by balouch On March - 19 - 2004

پنجاه سال قبل در چنین روزی نفت ما آزاد شد. اما حیف که خود ما گرفتار شدیم.


سنبه ی پرزور

Posted by balouch On March - 19 - 2004

هاشمی رفسنجانی گفت: جمهوری اسلامی اکنون با اعتماد قبلی با آژانس اتمی نمی تواند کار کند و باید اعتماد سازی مجدد داشته باشند.

درست است، آن اعتماد قبلی چیز دیگری بود. حاج حسن آقا سی چهل نفر را بر می داشت می کوبید و می رفت پاریس، شامی و عکسی در کاخ الیزه. نهار فردا هرُوکرُی بود با جک استرا در لندن. آلمان هم که سالهاست هم برای غرب کراوات می زند هم برای نظام عبا می پوشد. همین البرادعی کم مانده بود موقع عکس گرفتن عمامه ی حجة الاسلام را بگذارد سر خودش.

بدیِ سران غرب در این است که مطالعات مکتبی ندارند و از تقیه و دروغ مصلحت آمیز سر در نمی آورند، بعد فکر می کنند جمهوری اسلامی توی چشم آنها نگاه کرده ودروغ گفته.

در چنین شرایطی نظام معمولاً مهره های عمامه سفید خود را عقب می کشید، و مهره ی عمامه سیاه را می فرستاد جلو تا با گفتگوی تمدنها، مجدداً اعتماد سازی را کرده و زمینه را آبستنِ دروغ و گریز های بعدی رژیم بکند. اما آمریکا سنبه را چنان پرزور کرده که سفید و سیاه رژیم زرد کرده و علیرغم کُر کُری خواندن های فراوان هفت فروردین برای بازرسان اتمی بدون قید و شرط فرش قرمز پهن می کند. آدم پای لخت وسط ظهر تابستان توی ریگ های کویر راه برود اما اینقدر تحقیر نشود.


شادی را آزاد کنید

Posted by balouch On March - 19 - 2004

از پنجره ی بهار، فروردین را می بینم که برای آوردن نوروز آماده می شود. سال نو بغل دست نوروز نشسته و دارد بار و بندیلش را راست و ریست می کند.

به سال نو تعظیم می کنم و به نوروز سلام می دهم و خیلی رسمی مورد خطاب قرارش می دهم:

جنابِ عید سعیدِ باستانی! این درست است که شما هم اول رد صلاحیت شدید؟

لبخندی می زند و می گوید اگر فشار مستقیم مردم نبود مرا سالها قبل خلع لباس کرده بودند.

زمستان با ریشی سپید و عمامه ای سیاه از پنجره ی «یخبندان » نیروهای لباس شخصی را به طرف ما می فرستد نوروز به سال نو توصیه می کند که احتیاط کند، سال نو بهار و طراوت وسرسبزی و نشاط را صدا می زند که محض احتیاط بغل پنجره ی زمان بایستند. من متوجه می شوم که «شادی» غایب است. نوروز می گوید بعد از انقلاب اورا دستگیر کرده اند و هنوز پرونده اش در جریان است.

می پرسم نوروز تو هم از این همه طرفداری که داری استفاده نمی کنی؟ نکند تو هم طرفدار نظام هستی.

چشمتان روز بد نبیند. رعد غرید و برق جهید. نوروز کلاهش را از سر برداشت و به طراوت تکیه داد و گفت: در طول تاریخ هم از توبره هم از آخور نخورده ام. چهار شنبه سوری نماینده ی من بود، نرفت که تا آخرین سال نما یندگی اش به همه چیز چشم بپوشد و بعد استعفا بدهد. رفت محکم ایستاد کاری کرد که در مقابلش عقب نشستند. من بر خلاف آن ها که برای عیدی دادن به مردم از روی آنها خجالت می کشند و سر به زیر می افکنند، توی چشم مردم نگاه می کنم و پیروز مندانه می روم.

می پرسم برای همین است که می گویند: نوروز پیروز؟ کسی جوابم را نمی دهد.

فروردین و نوروزو سال نوو بهار و طراوت راه افتاده اند بیایند پیش شما. جمعتان که جمع شد. شادی را آزاد کنید. نوروز را جشن بگیرید. تا سال نو بر شما مبارک باشد.


ملی شدن نفت

Posted by balouch On March - 19 - 2004

پنجاه سال قبل در چنین روزی نفت ما آزاد شد. اما حیف که خود ما گرفتار شدیم.


اصغرآقا قبل از عید آمد

Posted by balouch On March - 19 - 2004

هادیِ خرسندی سیصد و بیست و پنجمین اصغرآقا را منتشر کرد.



سنبه ی پرزور

Posted by balouch On March - 19 - 2004

هاشمی رفسنجانی گفت: جمهوری اسلامی اکنون با اعتماد قبلی با آژانس اتمی نمی تواند کار کند و باید اعتماد سازی مجدد داشته باشند.

درست است، آن اعتماد قبلی چیز دیگری بود. حاج حسن آقا سی چهل نفر را بر می داشت می کوبید و می رفت پاریس، شامی و عکسی در کاخ الیزه. نهار فردا هرُوکرُی بود با جک استرا در لندن. آلمان هم که سالهاست هم برای غرب کراوات می زند هم برای نظام عبا می پوشد. همین البرادعی کم مانده بود موقع عکس گرفتن عمامه ی حجة الاسلام را بگذارد سر خودش.

بدیِ سران غرب در این است که مطالعات مکتبی ندارند و از تقیه و دروغ مصلحت آمیز سر در نمی آورند، بعد فکر می کنند جمهوری اسلامی توی چشم آنها نگاه کرده ودروغ گفته.

در چنین شرایطی نظام معمولاً مهره های عمامه سفید خود را عقب می کشید، و مهره ی عمامه سیاه را می فرستاد جلو تا با گفتگوی تمدنها، مجدداً اعتماد سازی را کرده و زمینه را آبستنِ دروغ و گریز های بعدی رژیم بکند. اما آمریکا سنبه را چنان پرزور کرده که سفید و سیاه رژیم زرد کرده و علیرغم کُر کُری خواندن های فراوان هفت فروردین برای بازرسان اتمی بدون قید و شرط فرش قرمز پهن می کند. آدم پای لخت وسط ظهر تابستان توی ریگ های کویر راه برود اما اینقدر تحقیر نشود.


اصغرآقا قبل از عید آمد

Posted by balouch On March - 18 - 2004

هادیِ خرسندی سیصد و بیست و پنجمین اصغرآقا را منتشر کرد.



در حاشیه ی مصاحبه ی خاتمی

Posted by balouch On March - 18 - 2004

• خاتمی گفت اگر بیرونمان نکنند می مانیم.

** مشکل اینجاست که بیرونش کرده اند خبر ندارد**

• خطاب به خبر نگاران فرمودند: شما می دانید تیغ من چقدر می برُد.

** ایشان تیغی نشان بدهد نظر دادنش با ما.**

• در مورد احضار نماینده ها از طرف قوه ی قضاییه گفت: این احضاریه ها را نمی پسندم.

** عجب، من فکر می کردم می پسندد**

• ایشان فرمودند در همه حال از حقوق و آزادی های مردم در چارچوب قانون دفاع می کند.

** یعنی شلاق زدن، سنگسار، قطع دست و پا و چیزهایی از این قبیل**

• در مورد عیدی مردم گفت: از مردم خجالت می کشم.

** باور ندارید این هم عکس سرافکنده ودر مانده ی او:


در حاشیه ی مصاحبه ی خاتمی

Posted by balouch On March - 18 - 2004

• خاتمی گفت اگر بیرونمان نکنند می مانیم.

** مشکل اینجاست که بیرونش کرده اند خبر ندارد**

• خطاب به خبر نگاران فرمودند: شما می دانید تیغ من چقدر می برُد.

** ایشان تیغی نشان بدهد نظر دادنش با ما.**

• در مورد احضار نماینده ها از طرف قوه ی قضاییه گفت: این احضاریه ها را نمی پسندم.

** عجب، من فکر می کردم می پسندد**

• ایشان فرمودند در همه حال از حقوق و آزادی های مردم در چارچوب قانون دفاع می کند.

** یعنی شلاق زدن، سنگسار، قطع دست و پا و چیزهایی از این قبیل**

• در مورد عیدی مردم گفت: از مردم خجالت می کشم.

** باور ندارید این هم عکس سرافکنده ودر مانده ی او:


شتر سواری یک لا یک لا

Posted by balouch On March - 17 - 2004

حضور آمریکا در منطقه چشمگیر است.


شتر سواری یک لا یک لا

Posted by balouch On March - 17 - 2004

حضور آمریکا در منطقه چشمگیر است.




VIDEO

************ *********** ************* ************ *********** ************* ************ *********** ************* ************ *********** ************* ************ *********** ************* ************ *********** ************* ************ *********** ************* ************ *********** ************* ************ *********** ************* ************ *********** ************* ************ *********** ************* ************ *********** ************* ************ *********** *************

TAG CLOUD

Activate the Wp-cumulus plugin to see the flash tag clouds!

There is something about me..

    Activate the Flickrss plugin to see the image thumbnails!