اورلاندو زاپاتو چهل و دوسال داشت. حالا دیگه هیچی سال نداره. آخه حالا او پاک مرده. نه بچه محلهای ما نبود. اصلاً ایرانی نبودکه. ببینیش فکر میکنی آفریقاییه. ولی نبود. درست مثل پدرو لوئیس مرد. پدرو رو هم نمیشناسی؟ خوب منم نمیشناسمش. انگار شاعر بوده. این تیپ آدما رو دلیل نداره آدم بشناسه. مخصوصاً پدرو که هفت سال قبل از انقلاب مرده. نه اونم بچه محلهی ما نبود. اصلاً ایرانیا که اسماشون این ریختی نیست. خیلی گشتم که از اورلاندو یک عکس با حال گیر بیارم. پیدا نکردم. تو همین سه چهار روز خیللللللللللللللللی معروف شد، اما خوب دیگه یه دونه عکس بیشتر نداره. بعضیا وقتی معروف میشن خبرنگارا اونجا نیستن که ازشون عکس بندازن. بد شانسن دیگه. از اون پدرو که اصلاً عکسی ندیدم. اونم مثل همین اورلاندو مرده. اورلاندو هشتاد و پنج روز دووم آورد. پدرو رو نمیدونم. اورلاندو همین چند روز قبل مرد. هر چه خاک اونه عمر اکبر گنجی بشه. یه جورایی اکبر گنجی کوبایی ها بود. ولی خوب اعتصاب غذاست لا مذب. هیچی دیگه، توش مرگ و میر هم هست. من هم نمیدونم چرا ما در مورد اورلاندو بیچاره هیچی ننوشتیم. خوب بچه محلهای ما که نبود. چی ی ی ی ی ی ی ی ؟ وظیفه دنیاست که راجع به زندانیها و مبارزان ما بنویسن.