Abdol Ghader Balouch – عبدالقادر بلوچ

Official blog of Abdol Ghader Balouch

Archive for the ‘فارسی’ Category

گروگان‏های نظام حرف می‏زنند

Posted by balouch On September - 25 - 2011

د و جوان بیگناه که مدتی از عمر خود را در زندان‏های نظام ولایت فقیه از دست دادند حالا با شجاعت دارند از شکنجه گاه‏های نظام عطوفت برای جهانیان تعریف می‏کنند. از دخمه‏های پر فریاد. از زندانهایی که تا ابد خشت خشت‏اش به روح و روان و روش و کردار و طرز تفکر آنها لعن و نفرین خواهد فرستاد. این آغاز کار اسیت. در اینجا بخوانید


کشتار ۶۷ وبرنامه‌ریزی از قبل

Posted by balouch On September - 25 - 2011

یواش یواش دارد عیار طلای دوران طلایی امام مشخص می‏شود.

رضا علیجانی آمادگی خود را برای شهادت درباره مواردی از نقض حقوق بشر در ایران اعلام کرده است. این نویسنده می‌گوید، شهادت می‌دهد که اعدام‌های جمعی زندانیان سیاسی در سال ۱۳۶۷ از یک سال پیش از آن برنامه‌ریزی شده بوده است. اینجا کلیک کنید و بیشتر بخوانید


گام بلند ملک عبدالله

Posted by balouch On September - 25 - 2011

بالاخره در سال دوهزار و یازده میلادی زنان عربستان بر اساس تصمیم پادشاه، صاحب حق رأی شدند. این گام ملک عبدالله تاریخی توصیف شده. حالا چهلصد و نود و فلان قدر گام  برداشته نشده مانده  تا زنان عربستان  به  بقیه حقوق خود برسند.

 خدا کند خادم‏الحرمین تا وفات نکرده  قدم دادنِ حق رانندگی به زنان را هم بردارد تا این موجوداتِ خداوند بر اثر گام ایشان از پیاده گام برداشتن برهند. خداوند تبارک و تعالی پادشاه را از گزند بهار عربی محفوظ بدارد، خسته نباشد، گام خیلی بلندی برداشتند خدا کند طرز و طوری نشده باشند.


فاجعه مرگ یک دختر در مشهد

Posted by balouch On September - 24 - 2011

جهان زن به دختری می‏پردازد که از دست نیروهای انتظامی به سمت مرگ می‏دود. مطلب را با کلیک کردن  اینجا بخوانید


نوید اول مهرِ پرمهر

Posted by balouch On September - 24 - 2011

نویسنده وبلاگ سرزمین رویایی قول داده است که اگر رئیس جمهور یا نخست وزیر یا حتی وزیر آموزش و پرورش بشود فکری به حال اول مهرهای بی مهر خواهد کرد. مطلب را با کلیک کردن اینجا می‏توانید در وبلاگش بخوانید


در زمانهای بسیار بسیار جدید نظامی بود که خیلی سنگ عدل به سینه می‏زد و ادعای مدیریت جهانی از زبان‏اش نمی‏افتاد. این نظام اعتراف نمی‏کرد اما جاسوسی عین دیانت‏اش بود. در یکی از روزهای بی نان و آب و داغ بلوچستان، همین نظام سراغ شخص بلوچی به نام عبیدالرحمن رفت. او به خاطر موقعیت‏اش فرد خوبی بود برای جذب شدن اما هر چقدر نظام قیمت را بالا برد این بی استعداد نه تنها جذب نشد بلکه فراری شد. نظام کمی ریش خود را خاراند و با خود گفت:

اینطور نباشد که این جوجه فکر کند با فرار می‏تواند از چنگ ما در بر رود.

 لذا طبق اصول و باورهای اعتقادی خود به سراغ سه برادر او رفته آنها را به جرم برادر بودن دستگیر و سپس گروگان گرفت.

چهار ماه تمام هر چه آدم در اقصی نقاط بلوچستان زبان نظام را می‏دانست به دست و پای نظام افتاد که این سه برادر بیگناه را ببخشد اما نظام پر برکت جمهوری اسلامی از پدر و مادر بی خیر و برکت، عبیدالرحمن جذب نشده را طلب می‏کرد. آن زن و مرد پیر و ضعیف و نحیف فریاد می‏زدند که ته تغاری آنها محمد صابر را بدهند و بقیه را ببرند و با همان لشکر و قشونی که می‏خواهند به جنگ ابر قدرتها بروند به دنبال عبیدالرحمن بگردند.

نظام دوباره ریش‏اش را خاراند( ریش نظام خیلی می‏خارد) و در این جا فکری از ذهن‏اش خطور کرد. او دو برادر بیست و دوساله و سی ساله عبیدالرحمن را آزاد کرد و محمد صابر پانزده ساله را که والدینش برای دیدنش کور بودند نگاه داشت و خطاب به آنها گفت:

یا عبید‏الرحمن یا اعدام محمد صابر!

متأسفانه نه عبیدالرحمن حاضر شد بیاید و پست جاسوسی را بپذیرد و نه والدین او نسبت به دستگیری فرزند خود اقدام کردند. هر کس دیگر به جای نظام بود نسبت به اعدام محمد صابر درنگ نمی‏کرد اما نظام ما نظام عدالت است. نظام امام زمان است. نظام ائمه اطهار است. نظام عطوفت است. از همه‏ی این کم کاریها صرف نظر کرد و امروز حکم محمد صابر را صادر کرد: سر تا پا پنج سال زندان! البته می‏فرستندش زندان اردبیل که پدر و مادرش نتوانند از روستاهای بلوچستان زرت و زرت پا شوند بروند ملاقات او.

حالا پدر و مادر محمد صابر مرتب فال حافظ می‏گیرند به این امید که شاید این صفحه بیاید:

یوسف گمگشته باز آید به کنعان غم مخور

نظام هم دارد ریش‏اش را می‏خاراند و فکر می‏کند چه مدلی و به چه بهانه‏ای یک کنفرانس بین‏المللی دیگری برای نزدیکی مذاهب راه اندازی بکند.

نتیجه‏ای که از این داستان می‏گیریم این است که محمد صابر در پایان این پنج سال به سنی می‏رسد که اگر اعدام بشود جار و جنجال راه نمی‏افتد که کودک بود.


همجنس‏گراها و پرزیدنت

Posted by balouch On September - 24 - 2011

اینبار جناب پرزیدنت در نیویورک منکر وجود همجنسگرا در ایران نشد اما از آنجایی که معتقد است حرف مرد یکی است فرمود: ممکن است چنین افرادی در ایران باشند ولی از اعتراف به همجنسگرا بودن خود شرمسار هستند! بعد از چهار سال ایشان اینهمه ترقی فرمودند. اگر سی سال به او بدهیم و هر چهار سال یک خبرنگار از او در اینمورد سئوال بکند به ترتیب، احتمال شندین این جوابها خواهد بود:

–          ممکن است چنین افرادی در ایران به دنیا آمده باشند اما همه به خارج سفر کرده‏اند.

–          ممکن است چنین افرادی از خارج به ایران سفر کرده باشند اما اعتراف نمی‏کنند در ایران به دنیا آمده‏اند.

–          چند تا بود که چون نظام دادگستری ما مستقل است اعدام‏اشان کرد. ممکن است تعدادی مانده باشد که  از دادگستری خجالت بکشند.

–          شما فکر می‏کنید مشکل جوانان ما مسئله همجنسگرایی است؟  دولت چکار دارد کی کی را بغل می‏کند.

–          …

–          …

–          …

–          بله خداوند تبارک و تعالی بعضی وقت‏ها از دست‏اش در می‏رود( هه هه هه نعوذ‏با‏لله) این سئوال‏ها مال دوران جوانی بود که ما میامدیم نیویورک. حالا اگر هم در ایران چنین افرادی بوده می‏بوده باشند سنی از آنها گذشته. اسرار خلقت است. به قول اون فیلسوف خارجی: خموش حافظ!(منظورش حافظ خودمون بوده) اسرار الهی نه تو دانی نه کس. ما همه شرمساریم در بارگاه الهی مگر اینکه آقا ظهور کند که ظهورشان نزدیک است!


اول مهر و پیام معلمان زندانی

Posted by balouch On September - 23 - 2011

هم‌زمان با روز اول مهر، روز بازگشایی مدارس در ایران، سه معلم زندانی از داخل زندان بیانیه‌ای را به این مناسبت منتشر کرده‌اند. در حال حاضر حداقل پنج معلم در زندان هستند که یکی از آنان به اعدام محکوم شده است.

مشروح خبر را اینجا بخوانید


کشف تازه و نقض قوانین فیزیک!

Posted by balouch On September - 23 - 2011

خبر خیلی داغ است. اکثر خبرگزاریها موقع گزارش آن، از هیجان به نفس تنگی افتاده‏اند. مرا هم جو گرفته و خواستم فوری آنرا در اختیار شما خوانندگان عزیز وبلاگ که صف کشیده‏اید برسانم. خبر آنقدر داغ هست که هنوز دارد از آن بخار بلند می‏شود. من دو سه بار آن را خواندم که طبق مرسوم خودم، از جایی از آن، ایرادی بگیرم یا تقصیر آن را بیندازم به گردن نظام اما چیزی متوجه نشدم. عمه جان که موضوعات را از عینک مذهب می‏بیند می‏گوید هر چیزی که قوانین شناخته شده‏ی فیزیک را نقض کند متافیزیکی است و نشان می‏دهد که ظهور نزدیک است! خودتان این خبر را در اینجا بخوانید و اگر فهمیدید، به زبان ساده که من هم بفهمم، آنرا توضیح بدهید که یعنی چی.


آرامش و تعقل

Posted by balouch On September - 23 - 2011

 

محمود عباس در سازمان ملل درخواست برای یک کشور فلسطینی را تسلیم سازمان ملل کرد. درخواستی که تلاش‏های زیادی شد تا جلوی آنرا بگیرد. در خواستی که نقطه عطفی است در ماجرای طولانی بین فلسطین و اسرائیل. علی چنگیزی از زاویه‏ای ظریف به قضیه نگاه کرده است. آنرا اینجا بخوانید.


فاجعه‏ی بزرگ دست دادن با زن

Posted by balouch On September - 23 - 2011

بازیکنان تیم ملی والیبال بزرگسالان ایران با داور قرقیزستانی مسابقه، که یک زن بود دست دادند!

بازیکنان تیم ملی اصرارِ سرداورِ سریلانکایی را علت اقدام خود عنوان کردند. فدراسیون والیبال اعلام کرده است با خاطیان برخورد انضباطی خواهد کرد.

به نظر من داور زن و سرداور سریلانکایی می‏خواسته‏اند به نظام جمهوری اسلامی دهن کجی بکنند؛ اما بهتر است آنها را دستگیر نکنیم. چون سریلانکا و قرقیزستان و «کشورهای دوست» برای آزادی‏اشان تلاشی نخواهند کرد و بر خلاف زندانی‏های آمریکایی‏امان نه تنها چیزی نمی‏ماسد بلکه احتمال دارد به زندانبانان هم دست بدهند.

در مورد برخورد انضباطی، به نظرم این آقایان که تا یک زن می‏بینند سی و سه سال تلاش نظام یادشان می‏رود اصلاً لازم نکرده برای ما بازی بکنند. پس فردا اگر به جای این داور، زن دیگری خواست روبوسی بکند این آقایان چه دسته گلی به آب می‏دهند؟

نظام دارد با ورزش ما خیلی مدارا می‏کند. ما اینهمه حوزه داریم یعنی آخوند بلد نیست والیبال بازی کند؟ چه کسی بهتر از آخوند پاس می‏دهد و چه کسی بهتر از او آبشار می‏زند؟ چرا با گذشت سی و سه سال هنوز بازیکنان ما روحانی نیستند؟ چه جوابی برای مردم شریف ایران اسلامی و خانواده معظم شهدا  داریم؟


یادداشت‌های عزیز از کشتار۶۷

Posted by balouch On September - 22 - 2011

عزیز زارعی، کارمند عادی شرکت نفت، ساکن گچساران بود. او پس از بازنشسته شدن با خانواده‌اش به شیراز نقل مکان کرد. او نویسنده نبود، اما کتابی که از یادداشت‌های شخصی او به عنوان “دفتر عزیز” به زبان فرانسه منتشر شده، سخت تأثیرگذار و تکان‌دهنده است.

یگانه هدف عزیز زارعی آن بود که نوه‌هایش از سرنوشت مادر خود آگاه شوند، و اکنون یکی از نوه‌ها، یادداشت‌های پدربزرگ خود را ترجمه و منتشر کرده است.

شورا مکارمی، نوه دختری عزیز، در شش سالگی و زمانی که مادرش هنوز در زندان بود، به فرانسه رفت. در کودکی تنها فهمیده بود که مادرش در ایران به خاطر فعالیت سیاسی اعدام شده است، اما چیز بیشتری نمی‌دانست. سالها بعد در سال ۲۰۰۴ به دفترچه‌ای دست یافت که از پدربزرگش به جا مانده بود. در دفترچه گزارشی مفصل از چگونگی دستگیری و اعدام مادرش در زندان جمهوری اسلامی آمده بود.

شورا که هنوز به اهمیت دفترچه پی نبرده بود، آن را کنار گذاشت. چند سال بعد که با تجارب بیشتر و به ویژه با تحصیل در رشته مردم‌شناسی، به شناختی بالاتر رسیده بود، به اهمیت دفترچه یادداشت‌های پدر بزرگ پی برد، آن را… بقیه را اینجا بخوانید




VIDEO

************ *********** ************* ************ *********** ************* ************ *********** ************* ************ *********** ************* ************ *********** ************* ************ *********** ************* ************ *********** ************* ************ *********** ************* ************ *********** ************* ************ *********** ************* ************ *********** ************* ************ *********** ************* ************ *********** *************

TAG CLOUD

Activate the Wp-cumulus plugin to see the flash tag clouds!

There is something about me..

    Activate the Flickrss plugin to see the image thumbnails!