Abdol Ghader Balouch – عبدالقادر بلوچ

Official blog of Abdol Ghader Balouch

Archive for September, 2013

زن در اشعار شیرکو بیکس

Posted by balouch On September - 3 - 2013

عصمت صوفیه / رادیو زمانه

همیشه بوده‌اند شاعرانی که درد‌ها و بی‌عدالتی‌ها و نارسایی‌های فرهنگی را در قالب سروده‌هایشان به گوش دنیا رسانده‌اند. شیرکو بیکس یکی از این شاعران است. او بیش از پنج دهه شعر سرود و با شعر‌هایش زیست.

شیرکو بیکس، شاعر کرد

شیرکو در شعرش ناممکن‌ها را ممکن می‌کند. به هر پدیده‌ای و به هر جمادی جان می‌دهد. گیاهان و طبیعت و اشیاء و پدیده‌ها در شعر شیرکو دقیقاً مانند یک انسان، شادی و غم و خاطره دارند: رعد و برق عاشق می‌شود؛ گوشواره خودکشی می‌کند؛ صندلی خاطراتش را بازگو می‌کند.

شیرکو فقط شاعر زیبایی‌ها نیست. هرچند که موشکافانه به دنبال زیبایی‌ها می‌گردد، اما زمانی که قدرت، سیاست، فرهنگ، سنت و قانون این زیبایی‌ها را نازیبا می‌کنند، یا روح زیبایی را می‌کشند، عصیان می‌کند. آنگاه به تلخی اما در اوج زیبایی، نازیبایی‌ها را به تصویر می‌کشد.

شاعر آزادی، زن و زندگی

شیرکو بیکس شاعر آزادی، زن و زندگی ا‌ست. از دید او زندگی بدون آزادی بی‌معناست و آزادی بدون زن بی‌مفهوم است. زن و آزادی و نیز آزادی و زن به هم وابسته‌اند. در باور او تا زن به آزادی و رهایی و حرمت تمام و کمال انسانی نرسد، جامعه بشری روی خوشبختی و آزادی واقعی را نخواهد دید. شیرکو بیکس بر آن بود که اگر زن از آزادی برخوردار نباشد، مرد هم در چنین جامعه‌ای اسیر و زبون است. مگر می‌شود دم از آزادی زد و نیمی از جمعیت بشری را که زنان هستند در نظر نگرفت؟ اصولاً در شعر شیرکو، زن سرچشمه زندگی، چراغ و روشنایی است. از دید شیرکو بی‌کس، زن نه تنها سرچشمه تخیلات رمانتیک در شعر است که مهم‌تر از آن، بال دیگر زندگی، سرچشمه پایان‌ناپذیر انرژی، شالوده خوشبختی و خوشحالی و نیروی اصلی در کارزار زندگی است. در اندیشه او، زن و آزادی و زندگی، وجودشان به هم وابسته و لازم و ملزوم یکدیگر است.

بی‌کس هرگاه در شعرش وضعیت زنان، دختران، مادران، بیوه‌زنان و پیرزنان و درد‌هایشان را بیان می‌کند، قوی‌ترین واژه‌ها و تعبیر‌ها را به کار می‌گیرد.

او در مجموعه «گردنبند» (به کردی: ملوانکه) به تاریخ فرودستی زن بیان شاعرانه می‌دهد:

اینجا، گیاه توله (خطمی) ارزان‌تر است یا موی پیرزنی؟

اینجا لیف گران‌تر است یا پستان بیوه‌زنی؟

یک تار موی سبیل عشیره

چندین فریاد زن را برابر است؟

یا در شعر دیگری (در مجموعه شعر «از گل تا خاکستر») می‌گوید:

هنگامی که گل‌ها بیوه می‌شوند

بادها بدانها بیشتر نظر دارند

اگر هم فرصتی دست داد

میربایندشان!

او فرودستی نیمی از جامعه بشری را در جامعه مردسالار می‌بیند و در دفاع از این نیمه فرودست تیز‌ترین و برنده‌ترین کلمات را به کار می‌برد. از آن سوی ترس تا آن سوی ذلیلی زن را در جامعه مردسالار به تصویر می‌کشد و بر تمام زوایای فرهنگ مردسالاری می‌تازد.

بید مجنون

زنی است

لگدکوب خواهش مرد

گیس کشیده دست مرد

فرمانبردار مرد مست

این است

دلیل گوژپشتی

بید مجنون

گزیده‌ای از اشعار بی‌کس به نروژی

گزیده‌ای از اشعار بی‌کس به نروژی

شیرکو بیکس بر آن بود که اگر زن را از جهان شعر حذف کنند، شعر مانند ماهی‌ای که از آب بیرون بیفتد، خفه می‌شود و می‌میرد. او در گفت‌و‌گو با مؤسسه «الوارف» گفته است: «احساسات زنان، دوستی و عشقشان همچون رنگین‌کمانی است برای شعر‌هایم که تخیل را تقویت و قریحه و استعداد شعرسرایی را رنگین می‌کند.»

و در ادامه اضافه می‌کند: «در جوانی زن را از پنجره رمانتیکی نگاه می‌کردم، اما تجربیات زندگی به من آموخت که زن تنها سرچشمه تخیلات رمانتیک شعر نیست، مهم‌تر از همه اینکه زن بال دیگر زندگی، سرچشمه پایان‌ناپذیر انرژی، شالوده خوشبختی و خوشحالی و نیروی اصلی در کارزار زندگی است.» (ن. ک به «الوارف»)

در یکی از شعر‌هایش، شیرکو از لحظه‌ای سرنوشت‌ساز سخن می‌گوید که باید بین زن و شعر مجبور به انتخاب شود. او زن را انتخاب می‌کند و زمانی که این زن تمام زندگیش را در برمی‌گیرد، آنگاه به سروده‌ای ناب بدل می‌شود.

آری،

باید از میان زن و شعر یکی را برگزینم.

به شعر گفتم:

ناچارم از برگزیدن آن زیباروی!

دیگر سراینده ات نیستم.

شعر رفت و زن نزدم ماند،

اما زمانی که زن زیبا

به دیدگانم قدم گذاشت،

مقابل روحم ایستاد

و بی آنکه خود بداند

به قصیده ای بدل شد

بی‌کس تلاش می‌کند همه زیبایی‌ها و اشیاء را در خدمت زن به کار گیرد. در شعری می‌خواهد آیینه‌ای باشد اما تنها به این شرط که در اتاق زنی زیبا جلوه‌گر زیبایی او شود:

در شعر «آرزو» (به کردی: ئاوات) چنین می‌سراید:

کاش آیینه‌ای بودم

در اتاق زنی زیبا

تا جلوه‌گر زیبایی‌اش باشم.

کاش گل سرخی بودم

در روز والنتاین

تا تقدیم دختری گردم

هر کس که قلمی به دست گرفته، برای حقوق زنان متحد شود!

شیرکو بیکس به دلیل فعالیت و نوشته هایش در سال ۱۹۷۲ به شهر رمادیه در عراق تبعید شد. او مدت زمان زیادی هم در کوهستان‌ها در کنار پیشمرگان کرد به‌سر برد. حتی در مقطعی شعرهایش انگیزه‌بخش مقاومت در میان کردها بود. در آن سال‌ها صدام حسین با استناد به آیه «انفال» کردهای کردستان عراق را قتل عام کرد و روستاهایشان را به آتش کشید. در زمان جنگ ایران و عراق، حکومت بعث از شیرکو درخواست کرد که شعری درباره قادسیه و در ستایش صدام بنویسد و جایزه قادسیه را از آن خود کند. اما شیرکو نپذیرفت و ناگزیر شد دوباره به کوهستان پناه ببرد و در جمع پیشمرگان زندگی کند. او در سال ۱۹۷۰ هنگامی که نقش پیشگام موج ادبی نوگرای «روانگه» را بر عهده گرفت، از سوی اسلام‌گرایان تندرو هم تهدید به مرگ شد. شعار اصلی این حرکت این بود: هر کس که قلمی به دست گرفته، برای حقوق زنان متحد شود!

اسلام‌گرایان تندرو علیه او فتوا دادند و در صحن مساجد فتواهایی را علیه شیرکو آویختند. شیرکو در باریکه بین زندگی و مرگ نفس می‌کشید. تنها شعر بود که هنوز در او زنده بود و به زندگی‌اش انگیزه می‌داد. با کمک دوستانش از کردستان خارج شد. خود شیرکو بیکس می‌گوید: «من در کشور خودم تبعید شدم. من پرنده‌ای در قفس بودم. من بال داشتم اما نمی‌توانستم پرواز کنم.»

او به ایتالیا و سپس به سوئد آمد و در تبعید دوباره به نوشتن و سرودن پرداخت. شیرکو از نام، پست و مقام، از گلوله و همه چیز در دوره‌های مختلف زندگیش، فرار کرد و تنها پناهگاه و دوستش در تمام دوران زندگیش قلمش بود.


بازدید از قرارگاه اشرف

Posted by balouch On September - 3 - 2013

دویچه وله

در پی حمله مرگبار به قرارگاه اشرف در نزدیکی بغداد، پایتخت عراق و کشته شدن ده‌ها نفر از اعضای مجاهدین خلق در روز اول سپتامبر، دولت عراق و نمایندگان سازمان ملل متحد از این اردوگاه بازدید کردند.

نمایندگان سازمان ملل و دولت عراق در پی حمله مرگبار به اردوگاه اشرف از محل حادثه در روز دوشنبه (۲ سپتامبر/۱۱ شهریور) بازدید کردند. پس از “انکارهای” نخستین یکی از مسئولان دولت عراق تایید کرد که در مشاهدات اولیه جنازه دست‌کم ۵۲ نفر در قرارگاه اشرف پیدا شده است. یکی فرمانده ارشد پلیس نیز در گفت‌وگو با خبرگزاری فرانسه آمار منتشرشده از سوی سازمان مجاهدین خلق در مورد شمار کشته‌شدگان را درست خواند.

این فرمانده ارشد پلیس عضو کمیسیونی است که از سوی نوری مالکی، ‌نخست‌وزیر عراق برای رسیدگی به “کشتار” مجاهدین تشکیل شده است. بر طبق موازین بین‌المللی و تعهدات قبلی، دولت عراق مسئول حفاظت از جان اعضای مجاهدین در دو قرارگاه اشرف و لیبرتی است.

دولت عراق همچنان مدعی است که “کشتار” مجاهدین در پی “درگیری درونی” رخ داده و حمله‌ای صورت نگرفته است. دولت عراق نخست مدعی شده بود که انفجار مخزن‌های گاز سبب این حادثه در درون قرارگاه شده است. سازمان مجاهدین خلق دولت عراق را مسئول این کشتار می‌داند. در تصاویر منتشر شده جای اصابت گلوله در پیکر قربانیان دیده می‌شود. به گفته سازمان مجاهدین در زمان کشتار برخی از قربانیان “دست‌بند بر دست داشته‌اند”.

یک سخنگوی مجاهدین خلق، ارتش عراق را مسئول مستقیم “کشتار” اعضای خود معرفی کرد. در روز دوشنبه (۲ سپتامبر) نیز کمیسیون تحقیق سازمان ملل از قرارگاه اشرف بازدید کرد. این کمیسیون وظیفه روشنگری درباره حادثه‌ی اخیر را بر عهده ندارد.

الینا نبعه، سخنگوی سازمان ملل اعلام کرد که بازدید نمایندگان سازمان ملل جنبه انسان‌دوستانه دارد و این سازمان تنها در پی کمک‌رسانی است. خانم نعبه تصریح کرد که تحقیق رسمی در حیطه کار این گروه نیست.

وظیفه تحقیق ظاهراَ بر عهده دولت عراق است، اما سخنگوی سازمان مجاهدین گفته‌ است که این سازمان عتمادی به کمیسیون تحقیق دولت عراق ندارد. در بیانیه جدیدی که از سوی شورای ملی مقاومت منتشر شده، آمده است: «اظهارات مقامات امنیتی عراقی و سپاه پاسداران و وزیر اطلاعات ملایان در روز یک‌شنبه و به دنبال این کشتار خونین، هیچ تردیدی در نقش بالاترین مقام‌های دولت عراق و هماهنگی آنها با نیروهای تروریستی قدس باقی نمی‌گذارد.»

سپاه پاسداران در پیام خود درباره حمله به کمپ اشرف نوشت: «سپاه این انتقام الهی را از وعده‌های خداوند تبارک و تعالی می‌داند که در سالروز شهادت صالحان این امت، شهیدان رجایی و باهنر عنایت فرمود.» سپاه پاسداران بر خلاف ادعای دولت مالکی، “فرزندان مجاهدان عراقی” را مسئول این حمله دانسته و از این اقدام ابراز خوشنودی نموده است.

محمود علوی، وزیر اطلاعات ایران، نیز مسئولیت این حمله را به طور تلویحی به دوش دولت عراق افکند و گفت: «مدت مدیدی است بین دولت عراق و کسانی که در مقر اشرف هستند، بحث و گفت‌وگوست و ممکن است آنها با اراده حاکمیت عراق مقابله کرده باشند و عراق نیز از حاکمیت خود دفاع کرده باشد.»

واکنش بین‌المللی در قبال حمله به قرارگاه اشرف

دولت آمریکا و سازمان ملل متحد حمله به قرارگاه اشرف را در روز دوشنبه (۲ سپتامبر) محکوم کردند و به دولت عراق گوشزد کردند که حفاظت از جان ساکنان این قرارگاه بر عهده دولت این کشور است.

دولت فرانسه نیز ضمن محکوم نمودن این حمله خواستار تشکیل یک کمیسیون بی‌طرف برای تحقیق در باره این “کشتار” شد.

کاترین اشتون، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا نیز “قویاَ کشتار کمپ اشراف” را محکوم کرد و خواستار روشنگری در باره این حمله و مجازات عاملان آن شد. اشتون همچنین از سازمان ملل خواست که کمیسیون تحقیق بی‌طرفی تشکیل دهد.

سازمان عفو بین‌الملل نیز دولت عراق را متهم کرد که در حملات گذشته به اعضای مجاهدین خلق در این کشور دست به تحقیق جدی نزده و رسیدگی به این کشتار را در صلاحیت “یک کمیسیون بی‌طرف” دانست.

از آنجایی که دولت عراق خود متهم به حمله به قرارگاه اشرف است، نهادهای حقوق‌بشری دولت مالکی را “مرجعی بی‌طرف و منصف” برای رسیدگی به این واقعه نمی‌دانند.

شیرین عبادی، دارنده صلح نوبل نیز دولت عراق را مسئول مستقیم در این “کشتار” دانست و تصریح کرد که اگر دولت مالکی مدعی است که در این باره مسئولیتی ندارد، “باید فوراَ استعفا دهد”. وی در گفت‌وگویی دولت‌های ایران و عراق رادر قبال حمله اردوگاه اشرف مسئول دانست.

پس از توافق میان سازمان مجاهدین و دولت عراق و با نظارت آمریکا و سازمان ملل، بیش از ۳ هزار ساکن اردوگاه اشرف به قرارگاه لیبرتی منتقل شدند، تا زمینه خروج آنان از عراق فراهم شود. تا کنون تنها بخش اندکی از اعضای مجاهدین به کشور آلبانی منتقل شده‌اند. به گفته مسئولان سازمان مجاهدین در قرارگاه اشرف نیز تنها ۱۰۰ نفر به منظور نگهداری و حفاظت از اموال موجود در زمان حمله حضور داشته‌اند.


سیمین بهبهانی بستری شد

Posted by balouch On September - 3 - 2013

اخبار روز: www.akhbar-rooz.com

دوشنبه  ۱۱ شهريور ۱٣۹۲ –  ۲ سپتامبر ۲۰۱٣

اخبار روز: علی بهبهانی فرزند شاعر آزاده کشورمان خانم سیمین بهبهانی در باره بیماری و علت بستری شدن ایشان در بیمارستان، به خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، گفت: صبح یکشنبه (۱۰ شهریور) که از بوداپست برگشتیم، حال خانم بهبهانی بحرانی شد و ایشان را به بیمارستان رساندیم. فشردگی برنامه‌های سفر خیلی فشار آورد. در حال حاضر، ضربان قلب‌شان نامنظم است و مقداری خون‌ریزی دارند.

او ابراز امیدواری کرد، این شاعر تا پس‌فردا (چهارشنبه) به بخش عمومی منتقل شود.

سیمین بهبهانی به تازگی جایزه‌ی «یانوس پانونیوس» را که عمدتا در حوزه‌ی شعر اهدا می‌شود، در بوداپست و از گزاسوچ – دبیرکل انجمن قلم مجارستان – دریافت کرده است.

سیمین هم شاعر بزرگی‌ست و هم انسان بزرگواری. سیمین در زمینه‌ی چگونه گفتن یکی از بزرگترین شاعران این روزگار است و در زمینه‌ی چه گفتن یکی از بزرگوارترین‌های ما. سیمین یکی از قله‌های نوآوری شعر امروز ایران به‌ ویژه در غزل و یکی از پیشتازان آزادی‌خواهی و آزادگی‌ست در جامعه امروز ایران. این جملات توصیف نقش، توانایی و جایگاه سیمین بهبهانی در عرصه شعر ایران از زبان اسماعیل خویی است.

سیمین بهبهانی به گفته خودش، اولین شعر را با این بیت شروع کرد: ای توده گرسنه و نالان چه می کنی/ ای ملت فقیر و پریشان چه می‌کنی؟

واضافه می کند: از اول بچگی تا حالا تمام مسائل کشورم را زیر نظر داشتم و آن‌ها را به صورت شعر درآوردم و نه به صورت شعار.

اما نگاه سیمین بهبهانی، آزادگی وانساندوستی وی محدود به مرزهای جغرافیایی ایران نیست. بهبهانی شاعری است جهان وطنی وبا عشقی جوشان به ایران که مسایل سیاسی و اجتماعی ایران و جهان از منشور شعر او می گذرند و برصفحه ادبیات نقش می بندند. بهبهانی با هفت دهه حضورفعال در صحنه ادبیات ما ، بخشی از تاریخ زنده شعر و تحولات آن در ایران است.

آنجا که “ظرافت شعر” ایجاب کرده، بهبهانی بارسخن خود را بر “دوش نثرش” گذاشته و در قالب خاطره، قصه و داستان حرف خود را زده است. بهبهانی در روایتی از دوران جوانی خود ، ایستادگی و عدم تمکین در برابر بی قانونی را چنین به نثر تصویر کرده است: “اولیای آموزشگاه از فعالیتم در سازمان جوانان حزب توده خبر داشتند. همچنین می‌دانستند که گهگاه چیزی می نویسم یا شعری می سرایم. تازه سال دوم مدرسه را شروع کرده بودم که گزارشی انتقادی و بی امضاء راجع به اوضاع ناهنجار مدرسه در یکی از روزنامه های آن زمان منتشر شد که رئیس آموزشگاه را سخت خشمگین کرد. نوشتن آن را به من نسبت دادند، در حالی که هنوز هم نمی دانم چه کسی آن را نوشته بود. با چهار نفر دیگر از همکلاس هایم به دفتر آموزشگاه احضار شدیم. رئیس (دکترجهانشاه صالح) مرا بی مقدمه مخاطب ساخت و ناسزائی نثار کرد. اهانتش را با یادآوری این نکته که حق ندارد به دانشجو توهین کند پاسخ گفتم، که بی درنگ سیلی سختش برصورتم نشست. سیلی من نیز بی درنگ و در پاسخ به گوش او نشست. تقریباً دست به گریبان شده بودیم، استاد و شاگرد!

“از آن تاریخ به بعد هدف شعرم مبارزه با ستم بود. هرجا که توانستم چهره این ستم را نقش زدم و رسوا کردم، آزادگی را شرط مقدم شاعری دانستم و به هیچ مقام و هیچ قدرتی سرفرو نیاوردم.”

بهبهانی متولد ۲٨ تیرماه ۱٣۰۶ است. از دوران نوجوانی شعرمی گوید. با تشویق پروین اعتصامی نمونه ای از اشعار نخستین خود را درمجله “نوبهار” به چاپ سپرده است. از همان زمان که اولین اشعارش را سروده، تا به امروز پیوسته در حال تجربه و تلاش برای نوآوری در سبک غزل شعر کلاسیک و ایجاد پلی بین گذشته و امروز شعر ما بوده است.

بهبهانی سال گذشته در هشتاد و پنجمین سالگرد تولد خود در مورد این که در طول چند دهه چگونه

سبک شعرخود را ورز داده و به بیان برخی منتقدان ادبی برآن مهرونشان خود را زده است،می گوید: “برای من زندگی همیشه تجربه است، تجربه ای پشت تجربه دیگر. شعر من هم بر پایه تجربه و آزمایش است. از غزل ساده شروع کردم به دو بیتی های نیمائی رسیدم. از چهار پاره های نیمائی باز به غزل پخته تری دست یافتم. قانع شدم به آن و به غزل هائی با وزن های تازه تر دست یافتم. مضامین روز با آن وزن‌هائی که اخت شده بود با مضامین عرفانی یا عشقی یا… هماهنگی نداشت. غریبگی می کرد. من دست به شکستن فرم موسیقی غزل زدم. سعی کردم آن ها را از حالت مالوف بیرون بیاورم. اوزان تازه ناگهان خودش آمد”

بهبهانی یکی از آن چهره های ماندگاری است که در سال های کشتار نویسندگان، همان زمان که مختاری، پوینده، میرعلایی، غفارحسینی و…به خواست رهبری حکومت توسط سعید اسلامی معاون وزیر اطلاعات جمهوری اسلامی کارد آجین شدند، از موجودیت کانون، از حقی که در نامه سرگشاده تاریخی کانون به نام ” ما نویسنده ایم” تاکید شده بود، دفاع کرد و با استواری کناریاران نویسنده اش درکانون نویسندگان برابر استبداد ایستاد و نگذاشت گزمه های رژیم شعله فروزان آزادیخواهی اهل قلم ما را خاموش سازند.

امید آن که این آزاده زن شاعر ایران هرچه سریعتر بهبودی یابد و به سلامتی بیمارستان را ترک کند.


Posted by balouch On September - 2 - 2013

،در میانِ بینهایتِ رفتن‏های تلخ

 ،رفتنِ پدر من

.شاید که مسئلۀ هیچکس نباشد

 مسئلۀ من

 ،که سی سال این طرف آب‏ها)

 ،چون او در آن طرف آب‏ها

 ،برای تازه کردن دیداری

 (.له له می‏زدم که هست

 !در خجالت خود بمیر

 :نظامی که اینهمه

،زشت بودی

،زشتی گستردی

،جدایی آفریدی

.مرگ کاشتی

 ،و هنوز هم از همه

 :از جمله

.از سایۀ نحس خود هم می‏ترسی

!برو بندۀ خدا

،تو کدام عقب ماندۀ جهانی

که سنگ این محکومانِ به فنا را

به سینۀ خود می‏زنی؟

.تلخم

.تلخِ تلخِ تلخ

.همه می‏روند، این را که می‏دانم

،اما این فلسفه‏ای که برای من زیر سئوال رفته

.سفتیِ زمینِ زیر پایم را از من گرفته

…و من یکی از همین روزها

خواهم افتاد؟

!نه

می‏خواهم همۀ درهای دنیا را بزنم

،می‏خواهم به همۀ شما

ای آشنایانِ نه چندان زیادم

،به تو که امیدِ منی

زنگ بزنم

:رها کنم خودم را در اشک و زار بزنم

.پدر من مرده است

:اما نه

!من یک ایلیاتی‏ام

!باید سنگ باشم

!طوری که خود سنگ هم باور بکند

!دنیا محل گذر است

چه کسی مانده است که پدر من بماند؟

!بگذار این سی سالی را که جهالت، جدایی آفرید، ندیده بگیریم

!مرگ راه حق است

ها ها ها

!باشد

!بر منکرش هم لعنتِ لعنت فرستان

چه ربطی دارد جهالتِ جدایی اندازان؟

!مسلمان

،مگر حق هر پدری نیست که بعدِ سی سال له له زدن

،حالا که در بسترِ رفتن

 ،اسم فرزند خود را صدا می‏زند

او را ببیند؟

از سر تا به پایت

،ای تف بر تو نظام نیستی

.نظام بی احساس و پستی




VIDEO

************ *********** ************* ************ *********** ************* ************ *********** ************* ************ *********** ************* ************ *********** ************* ************ *********** ************* ************ *********** ************* ************ *********** ************* ************ *********** ************* ************ *********** ************* ************ *********** ************* ************ *********** ************* ************ *********** *************

TAG CLOUD

Activate the Wp-cumulus plugin to see the flash tag clouds!

There is something about me..

    Activate the Flickrss plugin to see the image thumbnails!