(با اجازه از زنده یاد حمید مصدق)
چه کسی می خواهد
من و تو ما بشویم؟
خانه اش آباد باد!
من اگر ما بشوم ضرر می کنم!
تو اگر ما بشوی
ُبرده ای!
نق را باید زد
دروغ را باید گفت
من اگر برخیزم
تو سر جایم می نشینی!
تو اگر برخیزی
من صندلیت را بر می گیرم!
امگریشنها، نام ترا می گویند
مأموران، طنز مرا می خوانند
کور باید شد و ماند
پر رو باید شد و نوشت
مست باید شد و خواند
در من این پوست کلفتی زچیست؟
در تو این ناز خرکی که چه؟
در من این شعله ی عصیان نیاز
در تو دمسردی پاییز که چه؟
چشمک را باید زد
حق را باید گفت:
من اگر، برخیزم
تو اگر، برخیزی
بقیه تماشا خواهند کرد
چه کسی می خواهد
من و تو ما بشویم؟
خانه اش آباد باد!
من اگر ما بشوم ضرر می کنم!
تو اگر ما بشوی
ُبرده ای!
نق را باید زد
دروغ را باید گفت
من اگر برخیزم
تو سر جایم می نشینی!
تو اگر برخیزی
من صندلیت را بر می گیرم!
امگریشنها، نام ترا می گویند
مأموران، طنز مرا می خوانند
کور باید شد و ماند
پر رو باید شد و نوشت
مست باید شد و خواند
در من این پوست کلفتی زچیست؟
در تو این ناز خرکی که چه؟
در من این شعله ی عصیان نیاز
در تو دمسردی پاییز که چه؟
چشمک را باید زد
حق را باید گفت:
من اگر، برخیزم
تو اگر، برخیزی
بقیه تماشا خواهند کرد